هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
مثلا امروز رفتم خونهٔ مامانبزرگم. در طول روز دو قسمت از سرگیجه رو دیدیم با خانواده و یه قسمت جان سخت. عصر بعد از مددددتها جای نوشتن یادداشت و دلنوشت ترجیح دادم از دلنوشتنیام یه داستان بنویسم و طرح کلی اولیهش رو نوشتم. سهتا داستان کوتاه از اُ. هنری خوندم که جزو تمرینای کلاسه و باید یکی از قصههاشو انتخاب کنیم و اتاقمو مرتب کردم.
-
Aqua
امین تیجی؟ -
Anzw 18
نمیدونم اینجا نوشتم یا نه
ولی داشتیم کار میکردیم برای یه پروژهای، یهو یکی از بچهها گفت تموم شد. گفتم اگه تموم شد بیا کمک من.
بعد یکی دیگه گفت بابا، تموم شدن از نظر ما، از نظر تو یعنی رسیدن به حداقلها -
Aqua
چی خونده؟ -
Anzw 18
برای من این «هدر رفته» که میگی یه جور عجیبیه...
انگار کلی کار هم بکنم، یه کاری باید میکردم که نکردم.
هرچند که الآنشم دقیقا نمیدونم دلم میخواسته و یا حتی میخواد که چیکار بکنم -
Ailin
چی شده؟ -
Aqua
چی خونده؟ -
Anzw 18
من مغزم روشنه.
ولی خودمم متوجه نمیشم. -
Aqua
بذار گوش بدم -
Anzw 18
نمیدونم اینجا نوشتم یا نه
ولی داشتیم کار میکردیم برای یه پروژهای، یهو یکی از بچهها گفت تموم شد. گفتم اگه تموم شد بیا کمک من.
بعد یکی دیگه گفت بابا، تموم شدن از نظر ما، از نظر تو یعنی رسیدن به حداقلها -
Anzw 18
من مغزم روشنه.
ولی خودمم متوجه نمیشم. -
Anzw 18
ولی واقعا اونقدرام کمالگرا نیستم.
خیلی بدتر بودم. خیلی کار کردم روی خودم. -
واللا تا این قسمت تکرار شروعش که خیلی جالب نبود.
-
میدونی... درسته که مثلا یه سری کارا کردم، ولی هی ذهنم اینجوریه که شاید یه فیلم هم میشده ببینی. شاید میرسیدی یه بازی بکنی حتی. هرچی
-
Aqua
برای من که خیلی منطقی اومد که تیجی همچین چیزی خونده باشه -
Anzw 18
ولی واقعا اونقدرام کمالگرا نیستم.
خیلی بدتر بودم. خیلی کار کردم روی خودم. -
Aqua
برای من که خیلی منطقی اومد که تیجی همچین چیزی خونده باشه