هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
تو شلمچه تنها نشسته بودم رو خاکا
رو به عراق...
اومدم حدیث کساء بخونم(کلا با حدیث کساء اخت پیدا کردم)
یه عده پسر پشت سرم با فاصلهی ۷_۸متری نشسته بودن شروع کردن زیارت عاشورا خوندن
من جابه جا شدم که صداشون نیاد و حدیث کساءمو بخونم
ولی بازم میومد(نمیتونستم خیلی دور شم چون یکی از بچه ها قرار بود بیاد همونجا که با هم بریم)
دیگه اجبارا با صدای اونا زیارت عاشورا خوندم
بعد خیلی آروم مداحی گذاشته بودم که فقط خودم بشنوم و مزاحم خلوت کسی نباشم
۲تا دختر اومدن با فاصلهی یکی دو متری ازم نشستن و اونم نشد بذارم
دیگه نشستم در سکوتِ بیرونیِ خودم دعا کردم...
اونم طول نکشید چون دوستم اومد دنبالم و رفتیم -
اره متاسفانه
و این خیلی هم عجیب بود
هیچ وقت انقدر دیگه خلوت نبود الاخونه اونم شب یلدا حداقل یا عید -
کاش امسالم قسمت شه راهیان بریم...
عمیقا دلم تنگ شده...
کاش بشه با آدمایی بریم که مسیر هم خوش بگذره...
چرا پایهی مداحی یا آهنگ گذاشتن نیستن؟
منم همیشه نگران شارژ گوشیمم
وگرنه خودم با هندزفری گوش میدادم...
ولی کلا تو اتوبوس بذارن یه حس و حال دیگه است...زهرا بنده خدا 2
سلام
اگه بخوان راهیان نور برن
معمولا چه زمانیه؟
به ماه رمضان که نمیخوره؟! درسته؟ -
-
..I swear
-
Holy moly
-
خیلی میترسم از اینکه نتونم و از پسش برنیام
-
خدایا کمک
-
به طور واقعی آخرش همه رو بلاک میکنم
-
با آدمی که انقد باهات رک حرف میزنه تو هم باید رک حرف بزنی.
-
آدمی که منافع خودشو به همچی ترجیح میده.
-
انقدر درگیری های ذهنیم زیاد شده که مدام باید برم پیاده روی
تقریبا داره به یه جور اعتیاد تبدیل میشه
شایدم چون هوای شیراز انقدر خوبست که دلم میخواد بزنم بیرون... نه بخاطر درگیری ذهنی