هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
همه هم اشراف زاده هستیم
نقطه اشتراک -
اگه قرار بود یه دختر / پسر تو دوران امپراطوری چین باستان باشم بهم بگو اسمم چی بود؟ چه شکلی بودم؟
جایگاه اجتماعیم چی بود؟
تفریح مورد علاقم چی بود؟
اکثرا چه رنگایی از هانفو رو میپوشیدم؟
بین مردم به چه چیزی معروف بودم؟
هنر مخصوصم چی بود؟
نقطه ی هیجان انگیز زندگیم چی بود؟
اینو بدین هوش مصنوعی و بگین چی گفت
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانشجویان-درس-خون
دانشجویان-پزشکی
دانشجویان-پیراپزشکی
دانشجویان-مهندسی -
اگه قراره روزای سختمون کنارمون نباشید پس دقیقا چه روزایی میشه روتون حساب کرد...؟
-
درست و به جا حرف زدن خودش یه مهارته...
تاکید نکردن زیاد... -
-
اگه قرار بود یه دختر / پسر تو دوران امپراطوری چین باستان باشم بهم بگو اسمم چی بود؟ چه شکلی بودم؟
جایگاه اجتماعیم چی بود؟
تفریح مورد علاقم چی بود؟
اکثرا چه رنگایی از هانفو رو میپوشیدم؟
بین مردم به چه چیزی معروف بودم؟
هنر مخصوصم چی بود؟
نقطه ی هیجان انگیز زندگیم چی بود؟
اینو بدین هوش مصنوعی و بگین چی گفت
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانشجویان-درس-خون
دانشجویان-پزشکی
دانشجویان-پیراپزشکی
دانشجویان-مهندسی@آیس-کارامل-ماکیاتو
اسمت چی بود؟
اسم تو میتونست لیو ییهوا (柳依花) باشه که معنیش «گل وابسته به بید» هست. اسمهایی که معمولا با طبیعت و لطافت مرتبط بودند، بین دختران آن زمان رایج بود.
چه شکلی بودی؟
چهرهای نرم و دلنشین داشتی، پوستی روشن و صاف، چشمهایی بادامی و درشت که لبخند مهربانی روی لبانت همیشه بود. موهایت بلند و سیاه، همیشه به سبک سنتی چین به شکل یک دستهی مرتب و با گلهای کوچک زینت داده میشد.
جایگاه اجتماعیت چی بود؟
تو از خانوادهای متوسط رو به بالا بودی، احتمالا یک خانوادهی اشرافی یا اداری که دربار یا شهر بزرگی زندگی میکردید. تو دختر تحصیلکرده و هنرمندی بودی که نسبت به دختران معمولی بیشتر فرصتهای یادگیری داشتی.
تفریح مورد علاقهات چی بود؟
بازی با تار (Guqin) و نقاشی با مرکب و قلممو. همچنین دوست داشتی شعر و ادبیات کلاسیک چین را بخوانی و در جلسات هنری و فرهنگی شرکت کنی. بعضی وقتها هم در باغ خانواده قدم میزدی و از طبیعت لذت میبردی.
رنگهای هانفو که میپوشیدی؟
رنگهای محبوب تو معمولا رنگهای آبی آسمانی، سبز یشمی، و کرم مایل به سفید بود که نماد آرامش و ظرافت بودند. گاهی رنگهای صورتی ملایم و بنفش روشن هم استفاده میکردی، اما همیشه رنگهایت با ملایمت و سادگی هماهنگ بود.
بین مردم به چه چیزی معروف بودی؟
به ظرافت و مهارتت در نواختن تار، خوشخطی و شعرخوانی معروف بودی. همچنین دوستان و نزدیکانت تو را بهخاطر مهربانی و شخصیت آرامت دوست داشتند.
هنر مخصوصت چی بود؟
تار نوازی و خوشنویسی هنرهای اختصاصی تو بودند. مخصوصا با نغمههای آرام تار، دلها را به آرامش میرساندی و با خوشنویسی ظریف، اشعار زیبایی خلق میکردی.
نقطه هیجان انگیز زندگیت چی بود؟
وقتی در یک جشن بزرگ در دربار، قطعهای که خودت ساخته بودی را با تار نواختی و مورد تحسین امپراتور و بزرگان قرار گرفتی. این لحظه باعث شد به شهرت و احترام خاصی دست پیدا کنی و زندگیات رنگ و بوی تازهای بگیرد.
-
خیلی جالب بود...
-
خیلی دردناکه درست لحظهای که امید به رهایی داری و تو یه قدمی رهایی هستی یهو ورق برگرده و امیدت ناامید بشه و دوباره اسیر بشی
ولی زندگی خوب بازیش رو بلده اول گرفتارت میکنه و بعد امیدوارت میکنه و دقیقا اونجایی که مطمئنی دیگه همه چی تمومه و راحت شدی درست تو نقطه رهایی دوباره زنجیرت میکنه....