|
ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
بدی شاید ما رو تو خودش حبس کنه ولی یه روزی خوبی همه جا رو فرا میگیره جایی که همه میشیم یکی
-
ولی من از بدی چشیدم
-
یه واقعیتی هست اینم که من از سه سالگی چشم سوم دارم و میبینم هر فردی چقدر خباثت و نیکی تو وجودش هست
-
اقاا من رفتم سر کلاس بعد استادم گفت عسل اون سر شهر دیدم که داره اروم و اروم یواش یواش میاد درحالی که 5 مین از کلاس گذشته و من خودمم دیر کردم
این اصلا عجله ای نداشت
الانم که میگه لغات و ننوشتم
معلوم هست چیکار میکنی عسل خانوم
اینطوری بودم که من باید از شما بپرسم
3 تا امتحان تخصصی توی یه روز دارم صبح 6 میرم مدرسه 3 میرسم خونه 3 تا 4:30 تو کلاسم تهش 5 برسم خونه نهار کوفت کنم پنج دقیقه بشینم بعد شروع کنم با چه منطقی من میتونم 1 فصل فیزیک -2 درس حسابان و هندسه رو بخونم که فردا امتحانه حالا زمینم بخونم؟
د مادر پدر ادمم ****نیستم که -
آیا اختیاری وجود داره؟ بله اگه بیست هزار سال پیش توی قبیله بدنیا میومدی بهش باور داشتی
-
اقاا من رفتم سر کلاس بعد استادم گفت عسل اون سر شهر دیدم که داره اروم و اروم یواش یواش میاد درحالی که 5 مین از کلاس گذشته و من خودمم دیر کردم
این اصلا عجله ای نداشت
الانم که میگه لغات و ننوشتم
معلوم هست چیکار میکنی عسل خانوم
اینطوری بودم که من باید از شما بپرسم
3 تا امتحان تخصصی توی یه روز دارم صبح 6 میرم مدرسه 3 میرسم خونه 3 تا 4:30 تو کلاسم تهش 5 برسم خونه نهار کوفت کنم پنج دقیقه بشینم بعد شروع کنم با چه منطقی من میتونم 1 فصل فیزیک -2 درس حسابان و هندسه رو بخونم که فردا امتحانه حالا زمینم بخونم؟
د مادر پدر ادمم ****نیستم کهHako
وای یادمه تو مدرسه معلمم از شانس خوب من امتحان گرفته بود از حسابان و منم خوب ننوشتم چون نرسیدم کامل بخونم اقاا این ورقه منو به نمایندگی از کل کلاس تصحیح کرد دهنمو اسفالت کرد که این چه وعضشه و فلان
منم بهش کل این پیامو توضیح دادم و طرف نشست گریه کرد:/
خیر سرت معلمیییی معلمممم برا چی گریه میکنی مگه تو جای من بودییی
اخرش رفتنی گفت اگه میگفتی انقدر نمرت برات مهمه بدون تصحیح برات 20 میزاشتم منم نمیدونم چرا بعد از گریه کردنم گفتم بزار برداشت 2 تا 20 گذاشت
گفت واسه نمره درس نخون .. -
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سال‌ها کردیم ضایع روزگار خویش را- همام تبریزی
-
هیچگاه بزرگسالی را چنین وحشتناک نمی‌دانستم..
برای اندکی شادی به اندازه‌ی دریاها گریستن ؛
برای ذره‌ای امید، زندگی را زیر و رو کردن..
و برای عشق از تمامِ خود گذشتن .
اینکه حال خوبت گره بخورد به خوشحالی‌های دسته جمعی اما تنهایی، بدجور از گلوی زندگی‌ات پایین برود..
ترس از آینده‌ای که نیامده و فرار از اکنونی که درست نمی‌شود و گذشته‌ای که دنبالمان افتاده تا پیرمام کند. -
اصولا چرا فلسفه اسلامی از نقطه صفر دچار غلط و اشتباهه؟ چون فکر میکنه چیزی در این دنیا خلق شده
@apple-muzi-0 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اصولا چرا فلسفه اسلامی از نقطه صفر دچار غلط و اشتباهه؟ چون فکر میکنه چیزی در این دنیا خلق شده
این جهان یک کل ثابته که به اشکال مختلفی درمیاد
