هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یاد آن روزهایی که بدون هیچ دردی میخندیدم، هنوز در گوشم پیچیده. امروز اما، در هر نفس، باری سنگین از ناتوانی و خالی بودن را احساس میکنم. گویی تمام خاطرات خوش از من دزدیده شدهاند و به جای آنها، سردی و سکوتی مطلق جایگزین شده است. آنقدر در خودم گم شدهام که دیگر نمیتوانم مرز میان آنچه که بودم و آنچه که حالا هستم را پیدا کنم. آیا کسی هست که در این دنیای پر از لبخندهای تظاهرآمیز، حس کند این درد درون قلبم چقدر عمیق است؟
گاهی حتی به چشمانم نگاه میکنم و در آنها نمیتوانم آن آینهای را ببینم که زمانی، پر از امید و زندگی بود. حالا، فقط سایهای از گذشتهام باقیمانده که از خودم فرار میکند، گویی هیچگاه آن منِ واقعی وجود نداشته. انگار همه چیز، همه کسانی که دوستشان داشتم، همه آنچه که میخواستم، فقط خیالاتی بوده که در انتهای یک راهی بیپایان محو شدند. و در دل این تنهایی، در این سکوت سنگین، هیچچیز جز اشکهایی که بیصدا بر گونههایم میلغزند، باقی نمیماند.
-
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هرچه داد به من
به تیغ بازستاند و به تازیانه گرفتهوشنگ ابتهاج
-
@AmirBarsam
چه به باباشم رفته -
@AmirBarsam
چه به باباشم رفته -
وای به روزی که خستگیام تموم بشه و شروع کنم
-
@AmirBarsam
هرچی بیشتر میگذره بیشتر داره شبیه باباش میشه -
5 تن طلا مهریه ت
-
دروغ میگم که عشقت دنیامو سوزوند. دنیای من سوخت و من گردن تو انداختمش
-
آخرین ساقه ی برگ
-
واقعا خر چه داند قیمت نقل و نبات
-
کو توله؟
-
محض رضای خدا یه کاریو شیش ماه انجام بده ما ببینیم چی ازت در میاد
-
دلم دوستانی میخواد گرم تر از آب جوش
-
فکر کردی تنهایی من قشنگه و بهش نزدیک شدی
-
چی میشه یهو اونی که باید آنلاین بشه؟