هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دلم گرفت
-
هفت هشت ماه پیش که توی اون مسیر پیادهرو میوهی سرو دستش بود و درگیر باز کردنش بود؛ من در تلاش برای حرفِ سخت زدن و ابراز وجود کردن بودم!
و فکر میکنم اون لحظه هیچوقت از ذهنم پاک نشه... از بس که عذابآور بود... عذابآوره که به ندرت(واقعا به ندرت)حرفهای درونی بزنی و وقتی داری همهی تلاشتو برای فهموندن اون حرفا به طرف مقابلت میکنی اون آدم خودشو درگیر میوهی سرو کرده باشه و اینکه چی میگی به کتفشم نباشه... -
️
-
مطابق شخصیتت رفتار میکنی ولی بعضی وقتا میبینی آدما متوجه نیستن و فکر میکنن وظیفته بهشون احترام بزاری و دچار خود بزرگ بینی میشن. تو دقت میکنی با رفتارت کسیو ناراحت نکنی ولی اونا به راحتی ناراحتت میکنن اینجاست که به خاطر آرامش خودت و احترام به خودت تصمیم میگیری متفاوت تر از شخصیتت و مطابق رفتار طرف مقابلت باهاش رفتار کنی ولی خب بازم دلت نمیاد...
-
همچی از ۹۸ شروع شد
-
ذهنم درگیره
-
درسام مونده