هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
ولی من الان همون ملحفهایم که مامانم به جای ماشین بردتش تو لگن انداخته
لگد کرده با دست چلونده
بعد حسابی چلونده
پهنش کرده رو طناب
یهو باد خیلی خیلی خیلی شدید زده
ملافه رو باد برده
انداخته تو زمین گلی -
ولی من الان همون ملحفهایم که مامانم به جای ماشین بردتش تو لگن انداخته
لگد کرده با دست چلونده
بعد حسابی چلونده
پهنش کرده رو طناب
یهو باد خیلی خیلی خیلی شدید زده
ملافه رو باد برده
انداخته تو زمین گلیGharibe Gomnam خیلی عالی بود
-
بلاخره گریه که چیزیو درست نمیکنه
الان عزای گذشته فقط جبران آینده رو از بین میبره
یه شعار کلیشهی حقه
بشین عربیتو بخونGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
الان عزای گذشته فقط جبران آینده رو از بین میبره
-
-
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب... -
کاش امشب هیچ وقت تموم نمیشد...
همه چی شبیه رماناست... -
زهرا...
تو هیچ وقت باورت میشد که بخونی و تایپ کنی و اشک بریزی؟... -
باورت میشد یه روزِ تمام تپش قلب دیوونه ات کنه؟
-
باورت میشد که بابت کسی اینجوری گریه کنی؟...
-
لعنتی...
تو نباید هیچ وقت این حرف رو به من میزدی
"خانم فلانی
باور کنید اگه میدونستم که میتونم خوشبختتون کنم
یک لحظه دریغ نمیکردم..." -
بعد بگه کی قراره بیاد
و بگم چه فرقی میکنه...
اصرار کنه و من بگم... -
خدایا یعنی واقعا خواستی که امشب رو من ببینم؟...
رمان بود نه زندگی... -
ازم خواست که تماسبگیرم...
۴بار خدافظیکردیم
اما هربار...
ادامه دادیم...