هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
من بچه که بودم خیلی منچ و مار و پله بازی میکردم
من از مار و پله چیزای زیادی یاد گرفتم
هربار مار نیشم میزد و از خونه ۸۰ میومدم رو ۲۰ نگران این بودم که اگه تاس یه عددی بیاد و من نیش بخورم یا یه عدد بیاد و برم رو نردبون
اما هیچوقت بازی رو ول نکردم انقدر تاس مینداختیم تا بلاخره به ۱۰۰ برسیم
مار نیشمون میزد ولی دوباره ادامه میدادیم
تو منچ همش میگفتیم کی خونه ام پر میشه؟ نکنه منو بزنه؟ چرا ۶ نمیارم که مهره بیارم داخل
واقعا مهم نیست چندبار مار نیشت میزنه چندبار میرسی به دمش یه جوری شکارش کن یه جوری از سر راهت برش دار که دیگه وجود نداشته باشه
یا از اول بازی رو شروع نمی.کردی
یا حالا که شروعش کردی ادامه اش بده -
همه ۶ میارن تو هی تاس رو میندازی و ۶ نمیاری
قرمز و سبز و آبی رسیدن به خونه ۳۰ تو هنوز حتی ۶ هم نیاوردی مهره ات حتی وارد بازی هم نشده
ولی چرا بیخیالش نمیشی؟ چون هیچ کسی نمیتونه تعیین کنه که تو قدم بعدی تو ۶ میاری و به صد میرسی یا اونا تو قدم بعدی نیش میخورن و میان رو ۲۰ -
خلاصه که اینجوریاست
مهره بلاخره وارد بازی میشه بلاخرهه به صد میرسه این اتفاق میفته
ولی اگه ده دفعه اول که به جای ۶ یک اوردی بیخیالش بشی باید بشینی و از بازی بقیه لذت ببری -
خلاصه که اینجوریاست
مهره بلاخره وارد بازی میشه بلاخرهه به صد میرسه این اتفاق میفته
ولی اگه ده دفعه اول که به جای ۶ یک اوردی بیخیالش بشی باید بشینی و از بازی بقیه لذت ببریGharibe Gomnam حتی ممکنه برنده ی اول بازی هم تو باشی..
-
من بچه که بودم خیلی منچ و مار و پله بازی میکردم
من از مار و پله چیزای زیادی یاد گرفتم
هربار مار نیشم میزد و از خونه ۸۰ میومدم رو ۲۰ نگران این بودم که اگه تاس یه عددی بیاد و من نیش بخورم یا یه عدد بیاد و برم رو نردبون
اما هیچوقت بازی رو ول نکردم انقدر تاس مینداختیم تا بلاخره به ۱۰۰ برسیم
مار نیشمون میزد ولی دوباره ادامه میدادیم
تو منچ همش میگفتیم کی خونه ام پر میشه؟ نکنه منو بزنه؟ چرا ۶ نمیارم که مهره بیارم داخل
واقعا مهم نیست چندبار مار نیشت میزنه چندبار میرسی به دمش یه جوری شکارش کن یه جوری از سر راهت برش دار که دیگه وجود نداشته باشه
یا از اول بازی رو شروع نمی.کردی
یا حالا که شروعش کردی ادامه اش بدهGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
یا حالا که شروعش کردی ادامه اش بده
دقیقا همیشه ته نا امیدیاتونم یه روز پر از امید میرسه
همین سیزده بدر بود نشستیم منچ بازی کردیم من هیچ مهره ای داخل نداشتم یا اگه میاوردم تو منو میزدن دوباره میرسیدم به صفر ..در حالی که همه بچه ها 3 مهره داخل داشتن سعی تو انداختن مهره چهارمیشون بودن و من پوچ پوچ نا امیدم شدم خواستم کنار بکشم بهم گفتن خدارو چه دیدی یهو دیدی سوم شدی رفتی فینال ...من برگشتم و بازی کردم در حالی که میدونستم همه دور اخرن من تازه میخام شیش بندازم بیام تو بازی...تا اینکه نفر اول شدم خواستم بگم من صفر صفر بودم ولی اون لحظات جفت شیش میاوردم یا با زدن مهره های بقیه که مانع راهم بودن تونستم به تاپ ترین موقعیت ممکن برسم
هیچ وقت جا نزنین فرصت همیشه برای برگشت وجود داره ولی اگه جا زدی همیشه این سرکوفت و پشیمونی ته ته دلت میمونه و یه عالمه ای کاش و چرا که تو ذهنت ول میچرخن و نم نم از پا در میارنت -
و خب من همیشه یک می آوردم
یه بار بعد اینکه همش ۶ و ۵ اوردم بازم تو منچ باختم
میدونی چرا؟ چون دیگه ۲ و ۳ نمیاوردم که مهره هام رو بچینم تو خونشون
همشش مار نیشم میزد
من هی تاس لعنتی رو مینداختم ۶ نمیومد
عصبانی بودم به شدت عصبی -
بعضی روزا هم اینجوری :