هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
1111 روزگار اگر انسان بود گناهکارترین میشد به جرم اشکهایی که درآورده و آههایی که مسببشون بوده...
-
تو مُنه دریا ببین با اینکه جویبارُم فقط....
-
تو مُنه جنگل ببین مُ یه کُنار دارُم فقط
-
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه
نفسِ منو بگیر
برای یکی شدن اگه مرگِ من بسه
نفسِ منو بگیر -
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چهها میبینی
تو هم ای بادیهپیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی -
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهد نابستن از آن بِه که ببندی و نپایی -
زنده زدم بیرون از این ویرونه که ساختی برام
من پَر کشیدم از قفس با اینکه زخمی بود پَرام -
آسون نبود از این سقوط همین که الان سرپام
هرچی ازت جامونده بود عینه یه سنگ بود سرراهم -
شهر درندشت دلت نفرین شده دروازه هاش
هرکی اومد باید بره به موقعش هرکی به جاش -
میوفته از سرت هواش میبینمت صبر داشته باش
سوت قطار قلب تو یعنی رسیدیم آخراش -
دیگه مهم نیست که کجا پیاده شن مسافراش
-
قمار چشمای تو که بازنده ان برنده هاش