هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
آخرین بارم وقتی بابام گفت نمی ذارم بری شهر دیگه دانشگاه گریه کردم-
-
معمولا گریههای عادیم، درنهایت تلاش و توان و با کلی سلام صلوات یدونه اشکه.
@danial-hosseiny عجیبن غریبا غریبن عجیبا
-
خوابیدن باعث میشه که فرکانس های اضافی از ذهن مون پاک بشه مثلا صبح میری مدرسه رنگ تاکسی رو مغزت دریافت میکنه و متوجه میشه ولی شما زیاد به یاد نمیارین شب که میخوابیم ذهن مون پاکش میکنه و اطلاعات مفید رو نگهداری میکنه
-
معمولا گریههای عادیم، درنهایت تلاش و توان و با کلی سلام صلوات یدونه اشکه.
@danial-hosseiny
و برای همین... اینقدر سخت گریه میکنم که همیشه یادم میمونه آخرین بار کی گریه کنم و عناوینش و دغدغههام کامل لیست میشه -
Blue28 هفته پیش؟
-
آه کل روزو گریه کرده بودم=/
-
اابته در مواجهه با خوابیدن
اینکه خوابای زیادی میبینم و اوقاتی که حالم بده نمیتونم خوابامو تحمل کنم هم بیتاثیر نیست -
خیلی تلاش کردم گریه کردنی چشمام قرمزشه ببینم چه شکلی میشم اما هیچ وقت موفق نشدم-
-
گریه کردن یه نوع سیستم دفاعی بدن محسوب میشه اینکه پسری پس گریه نکن فلان بهمان رو بریز دور
-
@M-an
رادوالاخونه هستم خوشقوتم -
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده -
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده -
مثلا یه روز عصر پیام دادم به یه دوستی و بهش گفتم من واقعا از دستت ناراحتم... دیروز که فلان بحث شد تو نباید اون حرفو میزدی.
بعد اون بنده خدا هنگ بود
شروع کرد بپرسه چی شده یعنی چی دیروز اصن چخبر بوده
من براش تعریف کردیم دیروز دیگه. فلانجا بودیم، فلانی و فلانی هم بودن... این شد، تو اینو گفتی...
و بعد از چند دقیقه واقعا توجیهم کرد و توجیه شدم که این اتفاق اصلا نیوفتاده -
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده@danial-hosseiny حالا من یچیز بگم
من همیشه تو خوابام دارم از بیرون خودمو می بینم
خاطراتمم همینطوره
انگشت شمار خاطره از بچگیم یادم مونده ولی همشونو انگار یکی با دوربین از بیرون جسم من ضبط کرده
بعد معمولن خوابام اتفاقای همون روزمه که تغییراتی توش داده شده.