هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
ایشالا فردا انتخاب بشم برای کشوری :))
پارسال بود تا فینال اومدم و باختم ... البته حق خوری شدید بود تقصیر من نبود ... مثل همیشه مشت اولو سنگین باید بزنم رقص پامو داشته باشم استیلم بهم نخوره مشت الکی نزنم اون فن آپر ک تازه یادگرفتمو بزنم خلاصه قشنگ بازی کنم و تا آخرین لحظه بجنگم همینکه از خودم راضی باشم کافیه ... ولی یه انگیزه خیلیییی شدیدی برای برد دارم دلم روشنه امسال ۷۵ کشور رو من بازی میکنم 🥲 خیلی به خودم امیدوارم خدایا فردا کمکم کن سربلند بشم جلوی خودم مربیم و پدر مادرم️
-
Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
بچه ها میشه دیگه نرین🥲
؟
بحث رفتن یه طرف
جدا از اون وقتی می بینم از دوستام حجم زیادی از غم رو تحمل می کنن، قلبم مچاله می شه زخمی می شه
نه اینکه بگم بهم نگنااا! نه اصلا منظورم این نیست
فقط وقتی کسی حتی یه کوچولو برام با ارزش باشه، از خدا جز حال خوبش چیز دیگه ای نمی خوام براش... و از ته دلم دوست دارم که اگه کاری از دستم بر میاد براش انجام بدم تا یه کم هم که شده حالش بهتر بشه حتی اگه از میزان درگیری و رنجش کم نشه:) -
ایشالا فردا انتخاب بشم برای کشوری :))
پارسال بود تا فینال اومدم و باختم ... البته حق خوری شدید بود تقصیر من نبود ... مثل همیشه مشت اولو سنگین باید بزنم رقص پامو داشته باشم استیلم بهم نخوره مشت الکی نزنم اون فن آپر ک تازه یادگرفتمو بزنم خلاصه قشنگ بازی کنم و تا آخرین لحظه بجنگم همینکه از خودم راضی باشم کافیه ... ولی یه انگیزه خیلیییی شدیدی برای برد دارم دلم روشنه امسال ۷۵ کشور رو من بازی میکنم 🥲 خیلی به خودم امیدوارم خدایا فردا کمکم کن سربلند بشم جلوی خودم مربیم و پدر مادرم️
-
ایشالا فردا انتخاب بشم برای کشوری :))
پارسال بود تا فینال اومدم و باختم ... البته حق خوری شدید بود تقصیر من نبود ... مثل همیشه مشت اولو سنگین باید بزنم رقص پامو داشته باشم استیلم بهم نخوره مشت الکی نزنم اون فن آپر ک تازه یادگرفتمو بزنم خلاصه قشنگ بازی کنم و تا آخرین لحظه بجنگم همینکه از خودم راضی باشم کافیه ... ولی یه انگیزه خیلیییی شدیدی برای برد دارم دلم روشنه امسال ۷۵ کشور رو من بازی میکنم 🥲 خیلی به خودم امیدوارم خدایا فردا کمکم کن سربلند بشم جلوی خودم مربیم و پدر مادرم️
-
این روزا عمیقا دلم برا پدربزرگم تنگ شده...
برا لبخنداش...
مهربونیاش..
برا وقتی که با زبون شیرینش مادرُم صدام میکرد
( :
برا وقتی که با همون دل صاف و سادش میگفت جهیزیهی تو با خودمه( :
برا اون شبی که گفتی خارِ کف پاتو دربیارم و من سوراخش کردم و زخم شد و پوستشو دادم رو زخمش( :
و تو حتی حس نکردی عزیز زحمت کشِ من( :
خیلی نامردی کردی بابابزرگ( :
مگه قرار نبود جهیزیه ام با خودت باشه ها؟!( :
هنوز که خبری از این چیزا نیست ولی پاشو من جهیزیه نمیخوام
حداقل عروسیمو باش( :
خیلی دلم برات تنگ شده( :
اصن پاشو من میخوام بیام پیشت از اون شیرینی خوشمزه ها بخورم( :
پاشو من آشپزی یاد گرفتما( :
دیگه نیاز نیست عمه برات غذا بیاره
خودم میارم...
از این میسوزم که هفتهی آخری که رفتی نشد بیام پیشت...
گفتم آخر هفتهی بعد که از خوابگاه اومدم میام بهت سر میزنم
ولی تو صبر نکردی( :
خیلی دلتنگِ مامان بزرگ بودی( :
از وقتی که فوت شد دیگه آدم قدیمی نشدی( :
ببخش منو که نتونستم روزای آخر بیام پیشت( :
یادته نمیتونستی راه بری و میخواستن بذارنت رو ویلچر
هیچ وقت نذاشتی من یه ذره هم شده کمک بدم...میگفتی دختره( :
یادته برام پول گذاشتی لایِ قرآن که مدرسهی نمونه قبول شم؟( :
خیلی دلم تنگه...
هیچ عکس و صوت و فیلمی هم ازت ندارم جز همون چندثانیه تو روستا به روستا( :
که الان اصلا دل دیدنشو ندارم...
کاش یکی میاوردم سر مزارت( :
کاش میومدی تو خوابم فقط ببینمت... -
این روزا عمیقا دلم برا پدربزرگم تنگ شده...
برا لبخنداش...
مهربونیاش..
برا وقتی که با زبون شیرینش مادرُم صدام میکرد
( :
برا وقتی که با همون دل صاف و سادش میگفت جهیزیهی تو با خودمه( :
برا اون شبی که گفتی خارِ کف پاتو دربیارم و من سوراخش کردم و زخم شد و پوستشو دادم رو زخمش( :
و تو حتی حس نکردی عزیز زحمت کشِ من( :
خیلی نامردی کردی بابابزرگ( :
مگه قرار نبود جهیزیه ام با خودت باشه ها؟!( :
هنوز که خبری از این چیزا نیست ولی پاشو من جهیزیه نمیخوام
حداقل عروسیمو باش( :
خیلی دلم برات تنگ شده( :
اصن پاشو من میخوام بیام پیشت از اون شیرینی خوشمزه ها بخورم( :
پاشو من آشپزی یاد گرفتما( :
دیگه نیاز نیست عمه برات غذا بیاره
خودم میارم...
از این میسوزم که هفتهی آخری که رفتی نشد بیام پیشت...
گفتم آخر هفتهی بعد که از خوابگاه اومدم میام بهت سر میزنم
ولی تو صبر نکردی( :
خیلی دلتنگِ مامان بزرگ بودی( :
از وقتی که فوت شد دیگه آدم قدیمی نشدی( :
ببخش منو که نتونستم روزای آخر بیام پیشت( :
یادته نمیتونستی راه بری و میخواستن بذارنت رو ویلچر
هیچ وقت نذاشتی من یه ذره هم شده کمک بدم...میگفتی دختره( :
یادته برام پول گذاشتی لایِ قرآن که مدرسهی نمونه قبول شم؟( :
خیلی دلم تنگه...
هیچ عکس و صوت و فیلمی هم ازت ندارم جز همون چندثانیه تو روستا به روستا( :
که الان اصلا دل دیدنشو ندارم...
کاش یکی میاوردم سر مزارت( :
کاش میومدی تو خوابم فقط ببینمت...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
این روزا عمیقا دلم برا پدربزرگم تنگ شده...
۱۰ ساله که حتی یه ذره هم از دلتنگیم براش کم نشده(:
-
پارسال بعد از ۶سال رفتم خونهتون( :
از وقتی که فوت شدی با اینکه ۱۰دقیقه فاصله است ولی من پامو اونجا نذاشته بودم( :
پارسالم تولدِ۱۳سالگیِ نوهی کوچیکت بود دعوتم کرد نمیشد نرم( : -
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
این روزا عمیقا دلم برا پدربزرگم تنگ شده...
۱۰ ساله که حتی یه ذره هم از دلتنگیم براش کم نشده(:
Anzw 18
هعی...( :
خدا رحمتشون کنه( : -
Anzw 18
هعی...( :
خدا رحمتشون کنه( :