هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
انقد درسای نخوندم زیاده که کلا بیخیالش شدم
-
Blue28
برا کدوم کورسو میخونی؟
-
lO_Ol فرقی نداره کلا عصب و شریان
-
Blue28
موافقم
-
عصب و شریان علوم تشریح قلبو یلحظه سرکلاس فقط شنیدم پنیک کردم سرمو کردم تو گوشیم
-
ولی کاش ی کورس شریان بود
من اینجوری تیکه تیکه هیچی نمیفهمممم -
Blue28
ها کورس قلب خیلی کورس سختیم هست -
اما این غما خوبی ای که داشت
دارم یاد میگیرم همش نخندم
حین سلام و احوالپرسی و حرف زدن لبخند نزنم
هرکسی لایقش نیست...
پن : اونو نمیگم
کلا آدما رو میگم... -
از احساس زرنگی آدما حالم به هم میخوره...
-
از اینکه فک میکنن تو که داری باهاشون درست حرف میزنی و لبخندت رو لبته
از حماقت و نفهمیته...
فک میکنن درک و احساس و عقل و شعور نداری...
نه عزیزم
من فقط اونقدری تو زندگی سختی کشیدم که دیگه این چیزایی که شما اسمشو میذاری زرنگی به چشمم نمیاد...
این همه رو نوکر خودتون فرض کردن...
اما از یه جایی به بعد
دیگه در حد ظرفیت من نیست...
باعث میشه همون یه ذره مهربونیمم از دست بدم
پس دور امثال شما خط میکشم...
اما نوکر بنده های دیگهی خدا هستم...
اصلا لزومی نداره ازم تشکر کنن
فقط همینکه مثل شما نباشن کافیه برام...
#تودلی -
Matin Mousavi 1 خودت چی ؟طلاهات دلارات اینارو دادی؟
اگه داشتم منتظر نبودم کسی بگه
مه فقط خون میتانم بدم که اونم گفتن O منفی مخان -
این روزا حالم گرفته است و زودرنج شدم
اما دیگه نمیخوام خوش بین باشم و برا هر رفتار اشتباه آدما دلیل بیارم و درک کنم...
هم اتاقیم...
همونکه به پرنیا گفتم اهل شوخیه اما شوخیاش اذیت کننده است...
اذیت کننده است چون بعد از این ۶ترم فهمیدم که حرف دلشو در قالب خنده و شوخی میزنه
همین آدم
رشته اش با من فرق داره
اکثرا بیمارستانه
از اونجا هم ظهر مستقیم میاد خوابگاه(سرویس برا ناهار میارتشون دانشگاه اما اون تو مسیر،خوابگاه پیاده میشه)
و من اکثر این مدت ناهارشو گرفتم و آوردم خوابگاه
منتی نیست
به خودشم گفتم
گفتم من که میرم تو صف وایمیستم
ظهرم میام
برات میگیرم میارم
تو برا یه ناهار میای دانشگاه که چی؟
و خدا شاهده که تمام این حرفا رو از ته دلم زدم...
نیازی بهش نداشتم و ندارم که بخوام جلب توجه و محبت کنم...
بعد امروز خسته از دانشگاه اومدم
خستهی جسمی و روحی
حالم بد بود
و اون بیشتر از همه متوجه حالِ بدم هست!
و اتفاقا هم گفت چرا اینجوری ای؟
گفتم خسته ام...
گفت خسته نباشی
بعد برگشته غذاشو نگاه میکنه و با خندهی نسبتا بلند میگه
از فلانی(من) استفادهی ابزاری کردم
میدونم شوخیه!
اما میدونمم خیلی از شوخیاش با بقیه دقیقااااا همون حرفیه که تو ذهنش میگذره و با خنده قاطیش میکنه به ملت میزنه
خیلی ناراحت شدم!
خیلی زیاد!
اره
خسته هستم
اون موقع هم خستهی جسم و روح بودم هم دیشب کم خوابیده بودم
اما اصلا این مدل حرف زدن قشنگ نیست...
با کسی این شوخیا رو بکنید که باهاتون همینجوری شوخی میکنه...
هرچند که...
متاسفانه هم اتاقی هستیم و شخصیت همدیگه رو میشناسیم... -
البته اون اوایل گاهی روش نمیشد بهم بگه
چون مثلا یکشنبه و دوشنبه و ۳شنبه گرفته بودم
دیگه دوباره روش نمیشد بگه ۴شنبه هم بگیرم
خیلی روزا خودم یادآوری میکردم...
و باهام راحت شده و راحتم میگه...
به خدا که مشکلی نداشتم بگیرم براش...
یه دونه غذا بود...
اما این مدل حرف زدن اصلا قشنگ نیست...
#تودلی -
یا مثلا دیشب نوبت کسی دیگه بوده صبحونه بگیره
(من از همشون بیشتر غذا گرفتم و این روزا هم فک میکنم حقمه که کمی به خودم استراحت روحی بدم و از فرصتم استفاده کنم و تو صف نرم)
نگرفت
بعد صب پاشدم برم دانشگاه
دیدم دو قلم از مواد صبحونه تو یخچال تو طبقمه
از دو نفرشون کامل بود
و اون یکی که نوبتش بود و نگرفته بود هم اندازهی من براش گذاشته بودن
(نمیدونم کی و کِی گرفته بودن)
اصلا بحث اون دوقلمِ کم و زیاد شده نیست!
میدیدم کمه یا نمیگرفتم یا میگفتم باهم استفاده میکنیم
اما نه اینکه خودتون اینجوری باشییدددد
درکشون سخته برامممم
#تودلی -
الان تو مرحله ایم که دوست دارم به همه گیر بدم...