Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. مشاوره تحصیلی
  3. قسمت دو : تو هم میخواهی دکتر شوی؟
انتخاب رشته
8
سلام دوستان....در مورد رشته آموزش زبان انگلیسی توضیح بدید چطور رشته ای هس مثل درس ها دبیرستان نیاز ب ترجمه و گرامر داره یا سخت تره میش واحداشو پاس کرد ؟
مشاوره تحصیلی
گزارش ساعت مطالعه برای کنکوری ها (تمامی رشته ها)
M
سلام خدمت دوستان %(#ff0000)[دوازدهمی]، داخل این تاپیک میتونید ساعت مطالعه روزانتون رو گزارش بدید. طبیعتا همه دوست داریم فعالیت ها تو یه تاپیک باشه و نه پراکنده پس تاپیک تکراری نخواهیم داشت. تاریخ گزارشات رو هم ذکر کنید (مخصوصا اگر گزارش مربوط به ۱ روز قبل میشه). بازیگران این تاپیک شما هستید پس بترکونید موفق باشید اگر کنکوری نیستید میتونید از لینک های زیر وارد تاپیک مخصوص خودتون بشید :male-student: :female-student: => تاپیک مخصوص دهمی ها :male-student: :female-student: => تاپیک مخصوص یازدهمی ها @دوازدهم
مشاوره تحصیلی
چالش ۲۱ روزه نوشتن to do list📝
maryam111M
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
سوالات مشاوره ای شما ❤️🌹
_
سلام رفقا این تاپیکو زدم که اگه سوالی درباره درس ... برنامه‌ریزی ... منابع ... یا هر چیزی مربوط به کنکور داشتین بپرسین ادعایی در این زمینه ندارم ... فقط دوست دارم کمک کنم به بچهای آلایی تا جایی که توان دارم ️ @تجربیا @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء
مشاوره تحصیلی
بیا یه قول مردونه بده🙋🏻‍♀️
GaladrielG
سلام سلام داشتم فکر میکردم این روزا چه تاپیکی میتونه کمک کنه بهمون اللخصوص کنکوریامون دیدم جای این تاپیک خالی بود اینجا بیاین قول بدیم اینجا و سعی کنیم روی قولمون بمونیم قولتون میتونه درمورد هرچیزی باشه حالا فرضا ساعت مطالعه و تعداد تست تا پایان هفته قول بدید و هروقت قولتون رو شکستین اینجا گزارش بدین @Sharllot @0-0ftm @Miss-Joker @ftm-montazeri @soniaaa @felli @sania-Andiravan @خانوم-_دوست_داشتنی @roghayeh-eftekhari @m.tg و بقیه دوستان @بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @تجربیا @ریاضیا @انسانیا @دهم @یازدهم @دوازدهم
مشاوره تحصیلی
Routine Time 💫📒
Michael VeyM
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
دور سوم چالش ۲۱ روزه سحرخیزی آلایی‌ها 🤓🌞
maryam111M
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
کمک توی انتخاب کلاس زیست
M
سلام دوستان .من زیستم فوق العاده ضعیفه و هیچی بلد نیستم.نیاز دارم یه کلاسی برم که از صفر یاد بدن و هی ترکیبی نگن همون اول کلاس:/. من تدریس های خیر اندیش و فرهمند نیا و غلامی رو دیدم افتضاح بودن . شما پیشنهادتون چیه؟
مشاوره تحصیلی
پارت گذاری
Zahra2020Z
سلام خدمت دوستان عزیز....خیلی سریع میرم سر اصل مطلب ممکنه خیلیا تو تایم مطالعه از گوشی استفاده نکنن یا خودشون مجازی نداشته باشن و از گوشی خانواده استفاده کنن (مثل من)...ولی بعضی وقتا پیش میاد نمیتونی درست مطالعه کنی یا هرچیز دیگه ای من زیاد با آلا آشنایی ندارم حقیقتا ...ولی دوست دارم بعضی وقتا پارت بذارم هرکسی خواست میتونه همراهی کنه
مشاوره تحصیلی
انگيزه
M.anM
سلام اوضاع خوب پيش ميره؟ ميدونيد كه مهم ترين ويژگي كه موجب موفقيت هركس ميشه انگيزه و تلاش هست انگيزه كه باشه انسان مي تونه بربسياري از سختي ها غلبه كنه حالا اينجا مي خواهيم مقاله ها و متن هايي روكه انگيزه و شوق تلاش كردن رو ايجاد مي كنه قرار بديم
مشاوره تحصیلی
شمارشگر رسیدن به آرزوهامون
macrophage Of nahang 0M
سلام.... هر کدوم از ما اگر در مسیر درست استعدادمون باشیم بدون شک آرزو های داریم چون واسه اونا خلق شدیم... تاحالا نمی‌دونم چقدر واسه آرزو و هدفتون تلاش کردید،منم خیلی....نه ماه شده،و نمی‌دونم چقدر دیگه بهش میرسم شیش ماه یسال دو سال نمیدونم اما بهش میرسم،،،می‌خوام اینجا تعهد ایجاد کنیم نه اینک این الزامه شدن باشه بلکه وقتی سرد شدیم بگیم چقدر اومدیم پسر پس پاشو....،هرشب چقدر براش تلاش میکنی...میتونی درمورد ارزوت بگی یا مثل من نگی فقط وقتی رسیدی بگیش، میتونی به این صورت پست بذاری، اسمشو بگی روزشو و مجموع شمارش ساعتشو از اول تا الان ،شمارشگر از الان ؛
مشاوره تحصیلی
منبع دوم
Zaahra._.Z
سلام بچه ها طبق تجربه تون کدوم یکی از این منابع بهترن و پرکاربرد تر؟ و اینکه توی درس فیزیک تک‌پایه جامع بخرم یا صرفا یازدهمش رو بخرم؟ ای کیو یا نردبام حسابان ای کیو یا نردبام فیزیک ۲ ای کیو یا نردبام فیزیک پایه مرسی از کمکتوننن @دانش-آموزان-آلاء @ریاضیا @فارغ-التحصیلان-آلاء @Comrade @Aqua @GharibehGomnam2 ببخشید شما سه نفر رو منشن کردم چون ریاضی بودین و امسال کنکور داشتین حس میکنم واقعا میدونید
مشاوره تحصیلی
[عملیات ویژه] تحلیل لایو کنکور ۱۴۰۴ ـ آماده‌ای؟
M.anM
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
به نظرم ریاضیات بازم سخت ترین درس میشه.
Omid NabardjooO
پاسخ: [عملیات ویژه] تحلیل لایو کنکور ۱۴۰۴ ـ آماده‌ای؟
مشاوره تحصیلی
ساعت دیجیتال برای کنکور مجازه؟
reza_12tajrobiR
سلام یه جایی گفتن که اگ ساعت دیجیتالی بریم سر کنکور ممکنه مشکلی ایجاد بشه . به نظر شما درسته؟ میشه کمک کنید مهمه برام @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء
مشاوره تحصیلی
⭕اطلاعیه ثبت‌نام ایجاد و ترمیم سابقه تحصیلی
wanderingW
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
گزارش ساعت مطالعه برای یازدهمی ها(تمام رشته ها)
HakoH
پاسخ: گزارش ساعت مطالعه برای یازدهمی ها (تمامی رشته ها) خب خب 8/19 اگه از مدرسه و درسایی که اونجا خوندم سر کلاس یه معلم دیگه 12 ساعت میشه(از ساعت 3 تا 2 شب) هندسه یازدهم :2 مبحث فیزیک :مرور فارسی گنج حکمت+درس ازاد زبان 1.30
مشاوره تحصیلی
سبک های یادگیری [کنکور و دانشگاه] 🎯
AinoorA
Topic thumbnail image
مشاوره تحصیلی
چالش ۲۱ روزه ورزش💪🤸‍♀️
maryam111M
سلام سلاااام همونطور که از اسم تاپیک معلومه، چالش ۲۱ روزه جدیدمون ورزشهههه قراره با هم کلی ورزش کنیم و انرژی مثبت بدیم به هم در مورد مزایای ورزش که بارها همه جا خوندید و شنیدید پس من دیگه نمیگم که وقتتون گرفته نشه و فقط بدونید که ورزش خوبه خب ما ۳ هفته چالشمون زمان میبره هفته اول: حداقل ۲۰ دقیقه هفته دوم: حداقل ۳۰ دقیقه هفته سوم: حداقل ۴۰ دقیقه در روز باید ورزش کنیم *دقت کنید گفتم حداقل؛ ینی بیشتر هم میتونید ورزش کنید و الزامی نیست هفته اول حتما ۲۰ دقیقه ورزش کنید ولی از ۲۰ دقیقه کمتر نباشه حالا چه نوع ورزشی؟ هر رشته ای که رشته تخصصی‌تون باشه میتونید انجام بدید والیبال، بسکتبال، بدمینتون🥎، فوتبال️، پیاده روی‍️، نرمش کردن، فیتنس و هررر رشته ای که بلدید و شرایط انجامش رو دارید ورزشتون سعی کنید انقدر سنگین نباشه که عضلات رو خسته کنه و بعد از ورزش بخوابید و از درستون عقب بمونید و نه انقدر سبک باشه که عضله اصلا متوجه نشه قراره تو چالش ورزش، تعداد لیوان آبی هم که میخوریم رو بگیم و باید این تعداد لیوان آب حداقل ۵ تا باشه بعد شما هرشب میاید و گزارش میدید که چند دقیقه و چه ورزشی انجام دادید؟ مثلا: 2 آذر روز اول چالش ۲۰ دقیقه پیاده روی ۵ لیوان آب این فعالیت روزانه تون رو با اپلیکیشن های مختلف میتونید گزارش بدید مثل samsung health و اپ های دیگه به ما هم معرفی کنید اپلیکیشن های کاربردیتون رو میتونید حرکات ورزشی که انجام میدید هم به دوستاتون یاد بدید و ورزش تخصصی‌تون رو معرفی کنید امروز تا شب دوستاتون رو منشن کنید و دعوتشون کنید به چالش چالش از همین امروز شروع میشه شب منتظر گزارشاتون هستمممم @تجربیا @انسانیا @ریاضیا @دانش-آموزان-آلاء
مشاوره تحصیلی
پشتیبانی
B
من بسته سین هشتم رو خریداری و برنامه رو هم فعال کردم ولی وقتی وارد سایت میشم هیچ کدوم از ویدیو ها برام باز نمیشن #پشتیبانی #سین_هشتم #الا #مشاوره
مشاوره تحصیلی

قسمت دو : تو هم میخواهی دکتر شوی؟

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده مشاوره تحصیلی
57 دیدگاه‌ها 18 کاربران 1.0k بازدیدها 12 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • D آفلاین
    D آفلاین
    D.fateme.r
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط D.fateme.r انجام شده
    #1

    به نام خدا
    قسمت دوم
    خواب آلود وارد حیاط مدرسه می شوم ، توی دلم مدام از کسی که قانون تصویب کرده مدرسه باید هفت صبح شروع شود تشکر میکنم /: چشمم به آقای مرادی می افتد ، باور کنید خواب آلود تر از ان هستم که سلام بدهم ! ولی خب آقای مرادی جای پدرِ پدربزرگم است ! سلام آرامی می دهم و راهم را پیش می گیرم . از پنجره مدیرمان را می بینم که احتمالا منتظر دانش آموزانی مثل من است که ساعت هشت به مدرسه می آیند ! طبق معمول کاغذی در دست دارد و اسمم را یادداشت می کند ( البته می تواند زیر اسمم ایضاً بزند ! این طوری جوهرِ کمتری هم حرام میشود خب ! ) فاصله ی راه رو تا در ورودی را همچنان با آرامش و آهسته طی میکنم و به مدیرمان می رسم ، خیلی خونسرد و با لبخندی ملیحی سلام می دهم ( خدایی در این چهار سالی که من اینجا درس خوانده ام به دیر آمدنم عادت نکرده ؟ ) ؛ جوابم را می دهد ، می خواهم از او فاصله بگیرم و از پله ها بالا بروم که می گوید : « چه قدر لباس مدرسه بهت میاد ! » ؛ نخیر اشتباه فکر کردید ! مدیر ما از آن مدیر مهربان هایی که ازت تعریف می کنند ! داشت تیکه می انداخت ! بله درست شنیدید تیکه می انداخت ! راستش را بخواهید من زیاد دوست ندارم از لباس مدرسه استفاده کنم ! ( یعنی کلا استفاده نمی کنم ! امروز لباسی که همیشه می پوشم چروک بود و من ناچار شدم ( دقت کنید ناچار شدم ! ) که این را بپوشم ! ) بی تفاوت پاسخ می دهم : « مرسی ! » و از پله ها بالا می روم...
    جلوی کلاس می رسم ، کلاس ما درست مقابل دفتر مدرسه است ! اصلا این کادر مدرسه خیلی به ما ارادت دارند و می خواستند جلوی چشمشمان باشیم تا هر روز از حضور پر رنگ ما فیض ببرند ! ( مبادا فکر کنید که می خواهند کنترل بیشتر روی ما داشته باشند ! ( البته بخواهند هم نمی توانند ! )) سکوت عجیبی کلاس را فراگرفته ! نه صدای جیغ و داد می آید و نه صدای خنده و نه البته صدای گروه موسیقی مان ! می پرسید چرا تو نمی روم پس ؟ دارم فکر میکنم ببینم امتحان داشتیم یا ن! آخر این سکوت کم نظیر فقط موقع امتحان دادن برقرار می شود و البته موقعی که معاون دارد نصیحتمان میکند ! ( باز هم اشتباه کردید ! نخیر ما به سخنان مثلا گهر بار معاونمان گوش جان نمی سپاریم ! در چنین مواقعی همه چرت می زنند و کمبود خواب هفتگی را جبران می کنند و خب طبیعی است که سکوت برقرار شود ! )
    در میزنم و وارد کلاس می شوم ! بله ! خودش است معاون دارد حرف می زند ، سلام می دهم و به آرامی دور و بر را نگاه می کنم ! نگاهم که به تخته سیاه می خورد جریان دستیگرم می شود! روی تخته نوشته اند : تولد خدای جذابیت مبارک ! ؛ و البته کمی گل و بادکنک هم کشیده اند . احتمالا بساط موسیقی به پا بوده که گیر افتاده اند ! چشمم به صندلی صبا می خورد ! خالی است ! پس دلیل گیر افتادن همین است ! آخر صبا نقش دیدبانی دارد ! ( خیلی هم در این کار مهارت دارد ! چهار سال است که کلی تجربه هم کسب کرده ! ) به سمت صندلی ام حرکت می کنم ، کیفم را از پشتی صندلی آویزان می کنم و می نشینم...سلامی به بکس اکیپ می دهم و آن ها هم که از شیطنت خودشان بسیار خرسند هستند با همان نگاه پر از شیطنت جوابم را می دهند...
    بالاخره معاون جان بیخیال می شود و می رود ! ( البته تهدید کرده بود که اگر تکرار شود دفعه ی بعد باید تعهد بدهیم و دفعه ی بعدش هم اخراج می شویم ! ولی خب ما یاغی تر از این حرف ها هستیم ! نمی توانند که یک کلاس 24 نفری را اخراج کنند ! )
    با رفتن معاون ، خانم جوادی (معلم شیمی مان ) وارد کلاس می شود و بچه ها از جایشان بلند می شوند ( البته فقط بچه های ردیف اول ! ردیف های دوم و سوم را نمی شود به این راحتی از خواب بیدار کرد ! ) ، برمی گردم و کتاب تست شیمی را از کیفم در می آورم ( عارضم که دوباره اشتباه کردید ! درست است که زنگ شیمی است و من هم کتاب تست شیمی در اورده ام ولی من کاری به این کلاس ندارم کلا! این ها (معلم و بچه های ردیف اول! ) می خواهند تعادل بخوانند ولی من قصد دارم تست های ساختارلوویس را تمام کنم ! )
    مینا دارد تنبک را کوک می کند ! پیچش شل شده ! ( حالا من نمیدانم تنبک هم به کوک کردن نیاز دارد یا اصلا پیچ دارد یا نه ! ) می پرسید تنبک در کلاس ما چه می کند ؟ راستش تنبکی در کار نیست ! مینا دارد پیچِ میز را محکم می کند ! آخر مینا از میزش به عنوان تنبک استفاده می کند ! خدا را شاهد می گیرم که او با همین میز چنان تنبکی می زند که اساتید تنبک هم به این درجه از عرفان نرسیده اند ! گفتم که مینا می تواند با میزش تنبک بزند نه ؟ ولی او میخواهد دکتر شود !
    دریا ( دو صندلی آن ور تر از من می نشیند ) دفتری در آورده و تند تند می نویسد ... نخیر نُت برداری نمی کند ! دریا نویسنده ی ماهری است ... همیشه نوشته هایش را می خوانم ، البته زنگ های ادبیات معلممان هم نوشته هایش را برای کلاس می خواند... دریا هم میخواهد دکتر شود...
    صدف با موبایلش مشغول است ! بله موبایل آوردن ممنوع است ولی اینجا کلاس ماست ! چهارم تجربیِ دو ! قوانین کلاس را ما تصویب می کنیم ! نخیر جانم نخیر ! اولا که قبلا تاکید کرده بودم دوستانم چشم و دل پاک هستند و ثانیا ساعت هشت صبح چه کسی حوصله ی لاف زدن های عاشقانه را دارد ؟ صدف دارد عکس می گیرد ! بله عکس می گیرد ! راستش صدف به عکاسی علاقه ی زیادی دارد ... هر روز نزدیک بیست بار اینستاگرامش را با عکس هایی که گرفته آپ می کند /: صدف هم میخواهد دکتر شود...
    آیدا دارد با حلزونی که پریسا آورده ور می رود ! آیدا عاشق حیوانات است از جک و جانور هایی که در خانه نگهداری می کند بگیرید تا همین عنکبوت های مدرسه /: و البته طرفدار حقوق حیوانات هم هست ! هیچوقت روزی را که سوسکی را پیش او کشتم فراموش نمی کنم ! راستش را بخواهید آیدا هم میخواهد دکتر شود...
    پریسا ( همان دختری که برای آیدا حلزون آورده بود ! ) تخصص شگرفی در حرص دادن من دارد و بس /: او هم میخواهد دکتر شود !
    نازنین ( بغل دستی سمتِ چپم ! ) دارد مساله ی فیزیکی را به مریم توضیح می دهد ! توضیح دادنش حرف ندارد ! خصوصا اگر بخواهد مساله ی فیزیکی را توضیح بدهد ، حتی گاهی دست جمعی در کلاس می نشینیم و نازنین می رود پای تخته و برای همه ی کلاس درس فیزیک می دهد ؛ لازم است بگویم که او هم میخواهد دکتر شود ؟
    مریم شوخ ترین دخترِ کلاس است ! لامصب عین این کمدین های خندوانه می ماند ! کافی است بفهمد کسی دلش گرفته ، اینجاست که مریم دست به کار می شود و تا سوژه ی مورد نظر را تا حد مرگ نخندانده دست بر نمیدارد ... راستش این کمدین ما هم دوست دارد دکتر شود !
    کسی در کلاس را می زند ، یکی از بچه های ورودی جدید است ! دنبال نگار می گردد می گوید خانم مدیر کارش دارد...نه نه نترسید ، ماجرای تولد گرفتنِ صبح با همان معاون خاتمه پیدا کرده ! نگار در مدرسه نقش مهندس کامپوتر را ایفا می کند ! یعنی جوری در کامپیوتر مهارت دارد که مدرسه ما چهار سال است بابت تعمیر کامپوتر ها ریالی خرج نکرده ! از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ؛ نگار هم می خواهد دکتر شود !
    کمی با این ساختار لوییس ور می روم ؛ نخیر ! قصد حل شدن ندارد ! شیما را صدا می زنم ؛ اول بخاطر از خواب بیدار شدنش کمی خشمگین نگاهم می کند ! به کتاب شیمی اش اشاره می کنم می پرسم نقاشی جدید کشیدی ؟ تایید می کند و کتاب شیمی اش را به سویم پرت میکند ! محو نقاشی هایش می شوم ... می گویم این ی دختره ؟ با شیطنت نگاهم می کند ! کمی روی نقاشی زوم می شوم و می گویم : « نه نه یه گلدونه! » همچنان با شیطنت ( البته کمی نگاهِ خاک تو سرت هم قاطیش کرده ! ) نگاهم میکند ! بعد چند تا حدس دیگر میزنم و همه را تایید می کند ! او استاد کشیدن این مدل نقاشی هاست ... نه نه اشتباه نکنید او نمی خواهد دکتر شود ! بله درست شنیدید نمی خواهد دکتر شود ! او حتی مدعی است که در کنکور تجربی شرکت نخواهد کرد ! (جهت اطلاعتان عرض میکنم که شرکت هم نکرد ! ) می دانید ؟ شیما یکم بد قلق است ، زیاد اهل دوستی نیست و حتی کم حرف هم هست اما من حس خوبی به او دارم ؛ صرفا به این علت که راه را شناخته است ... شیما فیزیک و زیست نمی خواند ( همه را به لطف امداد های غیبیِ دوستان با ده پاس می کند تا فقط دیپلم بگیرد و بتواند به دانشگاه هنر برود ) ایمان دارم که او در آینده هنرمند بزرگی خواهد شد ... (:
    هیچ (: ختم کلام (:
    ادمین
    دانش-آموزان-آلاء
    همیار
    فارغ-التحصیلان-آلاء
    خیرین-کوچک-دریا-دل
    قسمت یک اینجا بود : https://forum.alaatv.com/topic/7546/قسمت-یک/32

    M چیچکچ VezraV sandiiiiS 4 پاسخ آخرین پاسخ
    23
    • D D.fateme.r

      به نام خدا
      قسمت دوم
      خواب آلود وارد حیاط مدرسه می شوم ، توی دلم مدام از کسی که قانون تصویب کرده مدرسه باید هفت صبح شروع شود تشکر میکنم /: چشمم به آقای مرادی می افتد ، باور کنید خواب آلود تر از ان هستم که سلام بدهم ! ولی خب آقای مرادی جای پدرِ پدربزرگم است ! سلام آرامی می دهم و راهم را پیش می گیرم . از پنجره مدیرمان را می بینم که احتمالا منتظر دانش آموزانی مثل من است که ساعت هشت به مدرسه می آیند ! طبق معمول کاغذی در دست دارد و اسمم را یادداشت می کند ( البته می تواند زیر اسمم ایضاً بزند ! این طوری جوهرِ کمتری هم حرام میشود خب ! ) فاصله ی راه رو تا در ورودی را همچنان با آرامش و آهسته طی میکنم و به مدیرمان می رسم ، خیلی خونسرد و با لبخندی ملیحی سلام می دهم ( خدایی در این چهار سالی که من اینجا درس خوانده ام به دیر آمدنم عادت نکرده ؟ ) ؛ جوابم را می دهد ، می خواهم از او فاصله بگیرم و از پله ها بالا بروم که می گوید : « چه قدر لباس مدرسه بهت میاد ! » ؛ نخیر اشتباه فکر کردید ! مدیر ما از آن مدیر مهربان هایی که ازت تعریف می کنند ! داشت تیکه می انداخت ! بله درست شنیدید تیکه می انداخت ! راستش را بخواهید من زیاد دوست ندارم از لباس مدرسه استفاده کنم ! ( یعنی کلا استفاده نمی کنم ! امروز لباسی که همیشه می پوشم چروک بود و من ناچار شدم ( دقت کنید ناچار شدم ! ) که این را بپوشم ! ) بی تفاوت پاسخ می دهم : « مرسی ! » و از پله ها بالا می روم...
      جلوی کلاس می رسم ، کلاس ما درست مقابل دفتر مدرسه است ! اصلا این کادر مدرسه خیلی به ما ارادت دارند و می خواستند جلوی چشمشمان باشیم تا هر روز از حضور پر رنگ ما فیض ببرند ! ( مبادا فکر کنید که می خواهند کنترل بیشتر روی ما داشته باشند ! ( البته بخواهند هم نمی توانند ! )) سکوت عجیبی کلاس را فراگرفته ! نه صدای جیغ و داد می آید و نه صدای خنده و نه البته صدای گروه موسیقی مان ! می پرسید چرا تو نمی روم پس ؟ دارم فکر میکنم ببینم امتحان داشتیم یا ن! آخر این سکوت کم نظیر فقط موقع امتحان دادن برقرار می شود و البته موقعی که معاون دارد نصیحتمان میکند ! ( باز هم اشتباه کردید ! نخیر ما به سخنان مثلا گهر بار معاونمان گوش جان نمی سپاریم ! در چنین مواقعی همه چرت می زنند و کمبود خواب هفتگی را جبران می کنند و خب طبیعی است که سکوت برقرار شود ! )
      در میزنم و وارد کلاس می شوم ! بله ! خودش است معاون دارد حرف می زند ، سلام می دهم و به آرامی دور و بر را نگاه می کنم ! نگاهم که به تخته سیاه می خورد جریان دستیگرم می شود! روی تخته نوشته اند : تولد خدای جذابیت مبارک ! ؛ و البته کمی گل و بادکنک هم کشیده اند . احتمالا بساط موسیقی به پا بوده که گیر افتاده اند ! چشمم به صندلی صبا می خورد ! خالی است ! پس دلیل گیر افتادن همین است ! آخر صبا نقش دیدبانی دارد ! ( خیلی هم در این کار مهارت دارد ! چهار سال است که کلی تجربه هم کسب کرده ! ) به سمت صندلی ام حرکت می کنم ، کیفم را از پشتی صندلی آویزان می کنم و می نشینم...سلامی به بکس اکیپ می دهم و آن ها هم که از شیطنت خودشان بسیار خرسند هستند با همان نگاه پر از شیطنت جوابم را می دهند...
      بالاخره معاون جان بیخیال می شود و می رود ! ( البته تهدید کرده بود که اگر تکرار شود دفعه ی بعد باید تعهد بدهیم و دفعه ی بعدش هم اخراج می شویم ! ولی خب ما یاغی تر از این حرف ها هستیم ! نمی توانند که یک کلاس 24 نفری را اخراج کنند ! )
      با رفتن معاون ، خانم جوادی (معلم شیمی مان ) وارد کلاس می شود و بچه ها از جایشان بلند می شوند ( البته فقط بچه های ردیف اول ! ردیف های دوم و سوم را نمی شود به این راحتی از خواب بیدار کرد ! ) ، برمی گردم و کتاب تست شیمی را از کیفم در می آورم ( عارضم که دوباره اشتباه کردید ! درست است که زنگ شیمی است و من هم کتاب تست شیمی در اورده ام ولی من کاری به این کلاس ندارم کلا! این ها (معلم و بچه های ردیف اول! ) می خواهند تعادل بخوانند ولی من قصد دارم تست های ساختارلوویس را تمام کنم ! )
      مینا دارد تنبک را کوک می کند ! پیچش شل شده ! ( حالا من نمیدانم تنبک هم به کوک کردن نیاز دارد یا اصلا پیچ دارد یا نه ! ) می پرسید تنبک در کلاس ما چه می کند ؟ راستش تنبکی در کار نیست ! مینا دارد پیچِ میز را محکم می کند ! آخر مینا از میزش به عنوان تنبک استفاده می کند ! خدا را شاهد می گیرم که او با همین میز چنان تنبکی می زند که اساتید تنبک هم به این درجه از عرفان نرسیده اند ! گفتم که مینا می تواند با میزش تنبک بزند نه ؟ ولی او میخواهد دکتر شود !
      دریا ( دو صندلی آن ور تر از من می نشیند ) دفتری در آورده و تند تند می نویسد ... نخیر نُت برداری نمی کند ! دریا نویسنده ی ماهری است ... همیشه نوشته هایش را می خوانم ، البته زنگ های ادبیات معلممان هم نوشته هایش را برای کلاس می خواند... دریا هم میخواهد دکتر شود...
      صدف با موبایلش مشغول است ! بله موبایل آوردن ممنوع است ولی اینجا کلاس ماست ! چهارم تجربیِ دو ! قوانین کلاس را ما تصویب می کنیم ! نخیر جانم نخیر ! اولا که قبلا تاکید کرده بودم دوستانم چشم و دل پاک هستند و ثانیا ساعت هشت صبح چه کسی حوصله ی لاف زدن های عاشقانه را دارد ؟ صدف دارد عکس می گیرد ! بله عکس می گیرد ! راستش صدف به عکاسی علاقه ی زیادی دارد ... هر روز نزدیک بیست بار اینستاگرامش را با عکس هایی که گرفته آپ می کند /: صدف هم میخواهد دکتر شود...
      آیدا دارد با حلزونی که پریسا آورده ور می رود ! آیدا عاشق حیوانات است از جک و جانور هایی که در خانه نگهداری می کند بگیرید تا همین عنکبوت های مدرسه /: و البته طرفدار حقوق حیوانات هم هست ! هیچوقت روزی را که سوسکی را پیش او کشتم فراموش نمی کنم ! راستش را بخواهید آیدا هم میخواهد دکتر شود...
      پریسا ( همان دختری که برای آیدا حلزون آورده بود ! ) تخصص شگرفی در حرص دادن من دارد و بس /: او هم میخواهد دکتر شود !
      نازنین ( بغل دستی سمتِ چپم ! ) دارد مساله ی فیزیکی را به مریم توضیح می دهد ! توضیح دادنش حرف ندارد ! خصوصا اگر بخواهد مساله ی فیزیکی را توضیح بدهد ، حتی گاهی دست جمعی در کلاس می نشینیم و نازنین می رود پای تخته و برای همه ی کلاس درس فیزیک می دهد ؛ لازم است بگویم که او هم میخواهد دکتر شود ؟
      مریم شوخ ترین دخترِ کلاس است ! لامصب عین این کمدین های خندوانه می ماند ! کافی است بفهمد کسی دلش گرفته ، اینجاست که مریم دست به کار می شود و تا سوژه ی مورد نظر را تا حد مرگ نخندانده دست بر نمیدارد ... راستش این کمدین ما هم دوست دارد دکتر شود !
      کسی در کلاس را می زند ، یکی از بچه های ورودی جدید است ! دنبال نگار می گردد می گوید خانم مدیر کارش دارد...نه نه نترسید ، ماجرای تولد گرفتنِ صبح با همان معاون خاتمه پیدا کرده ! نگار در مدرسه نقش مهندس کامپوتر را ایفا می کند ! یعنی جوری در کامپیوتر مهارت دارد که مدرسه ما چهار سال است بابت تعمیر کامپوتر ها ریالی خرج نکرده ! از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ؛ نگار هم می خواهد دکتر شود !
      کمی با این ساختار لوییس ور می روم ؛ نخیر ! قصد حل شدن ندارد ! شیما را صدا می زنم ؛ اول بخاطر از خواب بیدار شدنش کمی خشمگین نگاهم می کند ! به کتاب شیمی اش اشاره می کنم می پرسم نقاشی جدید کشیدی ؟ تایید می کند و کتاب شیمی اش را به سویم پرت میکند ! محو نقاشی هایش می شوم ... می گویم این ی دختره ؟ با شیطنت نگاهم می کند ! کمی روی نقاشی زوم می شوم و می گویم : « نه نه یه گلدونه! » همچنان با شیطنت ( البته کمی نگاهِ خاک تو سرت هم قاطیش کرده ! ) نگاهم میکند ! بعد چند تا حدس دیگر میزنم و همه را تایید می کند ! او استاد کشیدن این مدل نقاشی هاست ... نه نه اشتباه نکنید او نمی خواهد دکتر شود ! بله درست شنیدید نمی خواهد دکتر شود ! او حتی مدعی است که در کنکور تجربی شرکت نخواهد کرد ! (جهت اطلاعتان عرض میکنم که شرکت هم نکرد ! ) می دانید ؟ شیما یکم بد قلق است ، زیاد اهل دوستی نیست و حتی کم حرف هم هست اما من حس خوبی به او دارم ؛ صرفا به این علت که راه را شناخته است ... شیما فیزیک و زیست نمی خواند ( همه را به لطف امداد های غیبیِ دوستان با ده پاس می کند تا فقط دیپلم بگیرد و بتواند به دانشگاه هنر برود ) ایمان دارم که او در آینده هنرمند بزرگی خواهد شد ... (:
      هیچ (: ختم کلام (:
      ادمین
      دانش-آموزان-آلاء
      همیار
      فارغ-التحصیلان-آلاء
      خیرین-کوچک-دریا-دل
      قسمت یک اینجا بود : https://forum.alaatv.com/topic/7546/قسمت-یک/32

      M آفلاین
      M آفلاین
      moein_alizadeh
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #2

      @D-fateme-r
      واقعا عالی بود
      یاد کلاس خودمون افتادم
      من هم تخصص عجیبی تو موسیقی دارم البته چون امکانات زیادی تو شهرستان ها وجود نداره در حد همون صندلی موندم وپیشرفت نکردم مثل مینای شما. یادش به خیر آریا و محمد رضا دسیارام بودن. عجب ترانه هایی می سرودیم خخخخ
      خیلی ممنون بابت متن کلی حالم خوب شد

      D 1 پاسخ آخرین پاسخ
      3
      • M moein_alizadeh

        @D-fateme-r
        واقعا عالی بود
        یاد کلاس خودمون افتادم
        من هم تخصص عجیبی تو موسیقی دارم البته چون امکانات زیادی تو شهرستان ها وجود نداره در حد همون صندلی موندم وپیشرفت نکردم مثل مینای شما. یادش به خیر آریا و محمد رضا دسیارام بودن. عجب ترانه هایی می سرودیم خخخخ
        خیلی ممنون بابت متن کلی حالم خوب شد

        D آفلاین
        D آفلاین
        D.fateme.r
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #3

        @moein0614 ممنون که وقت گذاشتید

        M 1 پاسخ آخرین پاسخ
        1
        • D D.fateme.r

          @moein0614 ممنون که وقت گذاشتید

          M آفلاین
          M آفلاین
          moein_alizadeh
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #4

          @D-fateme-r
          ارزششو داشت😉

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          1
          • D D.fateme.r

            به نام خدا
            قسمت دوم
            خواب آلود وارد حیاط مدرسه می شوم ، توی دلم مدام از کسی که قانون تصویب کرده مدرسه باید هفت صبح شروع شود تشکر میکنم /: چشمم به آقای مرادی می افتد ، باور کنید خواب آلود تر از ان هستم که سلام بدهم ! ولی خب آقای مرادی جای پدرِ پدربزرگم است ! سلام آرامی می دهم و راهم را پیش می گیرم . از پنجره مدیرمان را می بینم که احتمالا منتظر دانش آموزانی مثل من است که ساعت هشت به مدرسه می آیند ! طبق معمول کاغذی در دست دارد و اسمم را یادداشت می کند ( البته می تواند زیر اسمم ایضاً بزند ! این طوری جوهرِ کمتری هم حرام میشود خب ! ) فاصله ی راه رو تا در ورودی را همچنان با آرامش و آهسته طی میکنم و به مدیرمان می رسم ، خیلی خونسرد و با لبخندی ملیحی سلام می دهم ( خدایی در این چهار سالی که من اینجا درس خوانده ام به دیر آمدنم عادت نکرده ؟ ) ؛ جوابم را می دهد ، می خواهم از او فاصله بگیرم و از پله ها بالا بروم که می گوید : « چه قدر لباس مدرسه بهت میاد ! » ؛ نخیر اشتباه فکر کردید ! مدیر ما از آن مدیر مهربان هایی که ازت تعریف می کنند ! داشت تیکه می انداخت ! بله درست شنیدید تیکه می انداخت ! راستش را بخواهید من زیاد دوست ندارم از لباس مدرسه استفاده کنم ! ( یعنی کلا استفاده نمی کنم ! امروز لباسی که همیشه می پوشم چروک بود و من ناچار شدم ( دقت کنید ناچار شدم ! ) که این را بپوشم ! ) بی تفاوت پاسخ می دهم : « مرسی ! » و از پله ها بالا می روم...
            جلوی کلاس می رسم ، کلاس ما درست مقابل دفتر مدرسه است ! اصلا این کادر مدرسه خیلی به ما ارادت دارند و می خواستند جلوی چشمشمان باشیم تا هر روز از حضور پر رنگ ما فیض ببرند ! ( مبادا فکر کنید که می خواهند کنترل بیشتر روی ما داشته باشند ! ( البته بخواهند هم نمی توانند ! )) سکوت عجیبی کلاس را فراگرفته ! نه صدای جیغ و داد می آید و نه صدای خنده و نه البته صدای گروه موسیقی مان ! می پرسید چرا تو نمی روم پس ؟ دارم فکر میکنم ببینم امتحان داشتیم یا ن! آخر این سکوت کم نظیر فقط موقع امتحان دادن برقرار می شود و البته موقعی که معاون دارد نصیحتمان میکند ! ( باز هم اشتباه کردید ! نخیر ما به سخنان مثلا گهر بار معاونمان گوش جان نمی سپاریم ! در چنین مواقعی همه چرت می زنند و کمبود خواب هفتگی را جبران می کنند و خب طبیعی است که سکوت برقرار شود ! )
            در میزنم و وارد کلاس می شوم ! بله ! خودش است معاون دارد حرف می زند ، سلام می دهم و به آرامی دور و بر را نگاه می کنم ! نگاهم که به تخته سیاه می خورد جریان دستیگرم می شود! روی تخته نوشته اند : تولد خدای جذابیت مبارک ! ؛ و البته کمی گل و بادکنک هم کشیده اند . احتمالا بساط موسیقی به پا بوده که گیر افتاده اند ! چشمم به صندلی صبا می خورد ! خالی است ! پس دلیل گیر افتادن همین است ! آخر صبا نقش دیدبانی دارد ! ( خیلی هم در این کار مهارت دارد ! چهار سال است که کلی تجربه هم کسب کرده ! ) به سمت صندلی ام حرکت می کنم ، کیفم را از پشتی صندلی آویزان می کنم و می نشینم...سلامی به بکس اکیپ می دهم و آن ها هم که از شیطنت خودشان بسیار خرسند هستند با همان نگاه پر از شیطنت جوابم را می دهند...
            بالاخره معاون جان بیخیال می شود و می رود ! ( البته تهدید کرده بود که اگر تکرار شود دفعه ی بعد باید تعهد بدهیم و دفعه ی بعدش هم اخراج می شویم ! ولی خب ما یاغی تر از این حرف ها هستیم ! نمی توانند که یک کلاس 24 نفری را اخراج کنند ! )
            با رفتن معاون ، خانم جوادی (معلم شیمی مان ) وارد کلاس می شود و بچه ها از جایشان بلند می شوند ( البته فقط بچه های ردیف اول ! ردیف های دوم و سوم را نمی شود به این راحتی از خواب بیدار کرد ! ) ، برمی گردم و کتاب تست شیمی را از کیفم در می آورم ( عارضم که دوباره اشتباه کردید ! درست است که زنگ شیمی است و من هم کتاب تست شیمی در اورده ام ولی من کاری به این کلاس ندارم کلا! این ها (معلم و بچه های ردیف اول! ) می خواهند تعادل بخوانند ولی من قصد دارم تست های ساختارلوویس را تمام کنم ! )
            مینا دارد تنبک را کوک می کند ! پیچش شل شده ! ( حالا من نمیدانم تنبک هم به کوک کردن نیاز دارد یا اصلا پیچ دارد یا نه ! ) می پرسید تنبک در کلاس ما چه می کند ؟ راستش تنبکی در کار نیست ! مینا دارد پیچِ میز را محکم می کند ! آخر مینا از میزش به عنوان تنبک استفاده می کند ! خدا را شاهد می گیرم که او با همین میز چنان تنبکی می زند که اساتید تنبک هم به این درجه از عرفان نرسیده اند ! گفتم که مینا می تواند با میزش تنبک بزند نه ؟ ولی او میخواهد دکتر شود !
            دریا ( دو صندلی آن ور تر از من می نشیند ) دفتری در آورده و تند تند می نویسد ... نخیر نُت برداری نمی کند ! دریا نویسنده ی ماهری است ... همیشه نوشته هایش را می خوانم ، البته زنگ های ادبیات معلممان هم نوشته هایش را برای کلاس می خواند... دریا هم میخواهد دکتر شود...
            صدف با موبایلش مشغول است ! بله موبایل آوردن ممنوع است ولی اینجا کلاس ماست ! چهارم تجربیِ دو ! قوانین کلاس را ما تصویب می کنیم ! نخیر جانم نخیر ! اولا که قبلا تاکید کرده بودم دوستانم چشم و دل پاک هستند و ثانیا ساعت هشت صبح چه کسی حوصله ی لاف زدن های عاشقانه را دارد ؟ صدف دارد عکس می گیرد ! بله عکس می گیرد ! راستش صدف به عکاسی علاقه ی زیادی دارد ... هر روز نزدیک بیست بار اینستاگرامش را با عکس هایی که گرفته آپ می کند /: صدف هم میخواهد دکتر شود...
            آیدا دارد با حلزونی که پریسا آورده ور می رود ! آیدا عاشق حیوانات است از جک و جانور هایی که در خانه نگهداری می کند بگیرید تا همین عنکبوت های مدرسه /: و البته طرفدار حقوق حیوانات هم هست ! هیچوقت روزی را که سوسکی را پیش او کشتم فراموش نمی کنم ! راستش را بخواهید آیدا هم میخواهد دکتر شود...
            پریسا ( همان دختری که برای آیدا حلزون آورده بود ! ) تخصص شگرفی در حرص دادن من دارد و بس /: او هم میخواهد دکتر شود !
            نازنین ( بغل دستی سمتِ چپم ! ) دارد مساله ی فیزیکی را به مریم توضیح می دهد ! توضیح دادنش حرف ندارد ! خصوصا اگر بخواهد مساله ی فیزیکی را توضیح بدهد ، حتی گاهی دست جمعی در کلاس می نشینیم و نازنین می رود پای تخته و برای همه ی کلاس درس فیزیک می دهد ؛ لازم است بگویم که او هم میخواهد دکتر شود ؟
            مریم شوخ ترین دخترِ کلاس است ! لامصب عین این کمدین های خندوانه می ماند ! کافی است بفهمد کسی دلش گرفته ، اینجاست که مریم دست به کار می شود و تا سوژه ی مورد نظر را تا حد مرگ نخندانده دست بر نمیدارد ... راستش این کمدین ما هم دوست دارد دکتر شود !
            کسی در کلاس را می زند ، یکی از بچه های ورودی جدید است ! دنبال نگار می گردد می گوید خانم مدیر کارش دارد...نه نه نترسید ، ماجرای تولد گرفتنِ صبح با همان معاون خاتمه پیدا کرده ! نگار در مدرسه نقش مهندس کامپوتر را ایفا می کند ! یعنی جوری در کامپیوتر مهارت دارد که مدرسه ما چهار سال است بابت تعمیر کامپوتر ها ریالی خرج نکرده ! از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ؛ نگار هم می خواهد دکتر شود !
            کمی با این ساختار لوییس ور می روم ؛ نخیر ! قصد حل شدن ندارد ! شیما را صدا می زنم ؛ اول بخاطر از خواب بیدار شدنش کمی خشمگین نگاهم می کند ! به کتاب شیمی اش اشاره می کنم می پرسم نقاشی جدید کشیدی ؟ تایید می کند و کتاب شیمی اش را به سویم پرت میکند ! محو نقاشی هایش می شوم ... می گویم این ی دختره ؟ با شیطنت نگاهم می کند ! کمی روی نقاشی زوم می شوم و می گویم : « نه نه یه گلدونه! » همچنان با شیطنت ( البته کمی نگاهِ خاک تو سرت هم قاطیش کرده ! ) نگاهم میکند ! بعد چند تا حدس دیگر میزنم و همه را تایید می کند ! او استاد کشیدن این مدل نقاشی هاست ... نه نه اشتباه نکنید او نمی خواهد دکتر شود ! بله درست شنیدید نمی خواهد دکتر شود ! او حتی مدعی است که در کنکور تجربی شرکت نخواهد کرد ! (جهت اطلاعتان عرض میکنم که شرکت هم نکرد ! ) می دانید ؟ شیما یکم بد قلق است ، زیاد اهل دوستی نیست و حتی کم حرف هم هست اما من حس خوبی به او دارم ؛ صرفا به این علت که راه را شناخته است ... شیما فیزیک و زیست نمی خواند ( همه را به لطف امداد های غیبیِ دوستان با ده پاس می کند تا فقط دیپلم بگیرد و بتواند به دانشگاه هنر برود ) ایمان دارم که او در آینده هنرمند بزرگی خواهد شد ... (:
            هیچ (: ختم کلام (:
            ادمین
            دانش-آموزان-آلاء
            همیار
            فارغ-التحصیلان-آلاء
            خیرین-کوچک-دریا-دل
            قسمت یک اینجا بود : https://forum.alaatv.com/topic/7546/قسمت-یک/32

            چیچکچ آفلاین
            چیچکچ آفلاین
            چیچک
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #5

            @D-fateme-r خیلی باحال بود😂😂

            D 2 پاسخ آخرین پاسخ
            2
            • چیچکچ چیچک

              @D-fateme-r خیلی باحال بود😂😂

              D آفلاین
              D آفلاین
              D.fateme.r
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #6

              @haniehno (:

              چیچکچ 1 پاسخ آخرین پاسخ
              1
              • D D.fateme.r

                @haniehno (:

                چیچکچ آفلاین
                چیچکچ آفلاین
                چیچک
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #7

                @D-fateme-r :-\

                D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                1
                • چیچکچ چیچک

                  @D-fateme-r :-\

                  D آفلاین
                  D آفلاین
                  D.fateme.r
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #8

                  @haniehno ؟

                  چیچکچ 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  1
                  • D D.fateme.r

                    @haniehno ؟

                    چیچکچ آفلاین
                    چیچکچ آفلاین
                    چیچک
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #9
                    این پست پاک شده!
                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    0
                    • چیچکچ چیچک

                      @D-fateme-r خیلی باحال بود😂😂

                      D آفلاین
                      D آفلاین
                      D.fateme.r
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #10

                      @haniehno ممنون که خوندیش 🙃

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      1
                      • D آفلاین
                        D آفلاین
                        Dr.Reyhaneh
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #11

                        فوق العاده بود :))

                        همیشه یادت باشه، یه زمانی هم، باید زندگی کنی!

                        D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                        2
                        • romisaR آفلاین
                          romisaR آفلاین
                          romisa
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #12

                          یه اتفاقی بین منو یکی از دوستای صمیمیم افتاد که سعی کردم شخصیت مریم داستانتو داشته باشم
                          سعی کردم غمو از دل خودم و بقیه بیرون کنم اما نتونستم و نشد
                          دچار دوگانگی شخصیتی شدم.......
                          جدا از اینها متنت قشنگ بود منو یاد دبیرستان انداخت البته دبیرستان ما _به خاطر مدیرمون _خیلی سختگیر بود از نظر انضباطی ولی باز هم بچه ها.....
                          باز هم حس میکنم راه حقیقی رو نیافتیم.....
                          قلمت خیلی خوب مینویسه
                          موفق باشی

                          D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                          1
                          • AnidA آفلاین
                            AnidA آفلاین
                            Anid
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #13

                            واے رفـیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق محـــــــــــــــــــــــــــــشر بود...عالے ...دمت خفن طورے گــــــــــــرم...عصن یجورے خستگیــــــــــــــــــہ مطاعہ جهنمیہ زیست ا تنم در رفتـــــــــا...خلاصہ اینڪہ خعلی مخلصیم ڪ تایم میزارے و اینا رو تایپ میڪنے💜_💜
                            عشـــــــــــــــــــــقہ قلمت دڪتر جان💫

                            فقط یڪ ماهیِ مرده با جریان آب حرڪت میڪند!

                            D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                            1
                            • D Dr.Reyhaneh

                              فوق العاده بود :))

                              D آفلاین
                              D آفلاین
                              D.fateme.r
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #14

                              @Dr-Reyhaneh ممنون (:

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              2
                              • romisaR romisa

                                یه اتفاقی بین منو یکی از دوستای صمیمیم افتاد که سعی کردم شخصیت مریم داستانتو داشته باشم
                                سعی کردم غمو از دل خودم و بقیه بیرون کنم اما نتونستم و نشد
                                دچار دوگانگی شخصیتی شدم.......
                                جدا از اینها متنت قشنگ بود منو یاد دبیرستان انداخت البته دبیرستان ما _به خاطر مدیرمون _خیلی سختگیر بود از نظر انضباطی ولی باز هم بچه ها.....
                                باز هم حس میکنم راه حقیقی رو نیافتیم.....
                                قلمت خیلی خوب مینویسه
                                موفق باشی

                                D آفلاین
                                D آفلاین
                                D.fateme.r
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #15

                                romisa ببین این رفیق ما کل سال تمرین می کنه! گفتم که همش مث کمدین ها رفتار می کنه (:
                                منم حس میکنم این راه رو پیدا نکردم (:
                                ممنون عزیز (:

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                2
                                • AnidA Anid

                                  واے رفـیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق محـــــــــــــــــــــــــــــشر بود...عالے ...دمت خفن طورے گــــــــــــرم...عصن یجورے خستگیــــــــــــــــــہ مطاعہ جهنمیہ زیست ا تنم در رفتـــــــــا...خلاصہ اینڪہ خعلی مخلصیم ڪ تایم میزارے و اینا رو تایپ میڪنے💜_💜
                                  عشـــــــــــــــــــــقہ قلمت دڪتر جان💫

                                  D آفلاین
                                  D آفلاین
                                  D.fateme.r
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #16

                                  Anid خوشحالم که خستگیت در رفته (:
                                  لطف داری شما (:

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  1
                                  • Fari_ZF آفلاین
                                    Fari_ZF آفلاین
                                    Fari_Z
                                    دانش آموزان آلاء
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #17

                                    فقط میتونم بگم محشر بوووود...خسته نباشی...دمت گرم

                                    D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    2
                                    • Fari_ZF Fari_Z

                                      فقط میتونم بگم محشر بوووود...خسته نباشی...دمت گرم

                                      D آفلاین
                                      D آفلاین
                                      D.fateme.r
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #18

                                      @FarZanehh خواهش (:
                                      راستی یادم بنداز ی روز ماز رو کامل برات توضیح بدم (:

                                      Fari_ZF 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      1
                                      • D D.fateme.r

                                        @FarZanehh خواهش (:
                                        راستی یادم بنداز ی روز ماز رو کامل برات توضیح بدم (:

                                        Fari_ZF آفلاین
                                        Fari_ZF آفلاین
                                        Fari_Z
                                        دانش آموزان آلاء
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #19

                                        @D-fateme-r

                                        اع یادتونه؟؟:face_savouring_delicious_food:

                                        اشکال نداره هر وقت ، وقت کردین من در آماده شنیدنم.

                                        D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        1
                                        • Fari_ZF Fari_Z

                                          @D-fateme-r

                                          اع یادتونه؟؟:face_savouring_delicious_food:

                                          اشکال نداره هر وقت ، وقت کردین من در آماده شنیدنم.

                                          D آفلاین
                                          D آفلاین
                                          D.fateme.r
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #20

                                          @FarZanehh آره معلومه ک یادمه (:
                                          آف شدم اصلا نفهمیدم از کجا موندیم (:

                                          Fari_ZF 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          1
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع