Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد
خاطرات خواهر برادری
Gharibe GomnamG
خب سلام اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین ترجیحا خنده دار باشه خب دعوت میکنم از @roghayeh-eftekhari @F-seif-0 @Ftm-montazeri @Ariana-Ariana @Infinitie-A @ramses-kabir @Zahra-hamrang @Fargol-Sh @مجتبی-ازاد @Yasin-sheibak @Elham650 @Mehrsa-14 @گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
بحث آزاد
کتابخانه رنگی
_MILAD__
سلام به همه دوستان عزیز در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم چه چیزایی میتونید بذارید : -بریده ای از کتاب ها -معرفی کتاب -گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر @دانش-آموزان-آلاء
بحث آزاد
کمکککک
S AlihoseiniS
سلام من امسال بعد از ده سال تغییر رشته دادم از هنر به تجربی و هیچی نمیدونم الان نمیدونم از کجا شروع کنم؟چجوری پیش برم؟چجوری برنامه ریزی کنم؟نیاز دارم یکی یا چند نفر پایه باشن با هم پیش بریم و بخونیم که اگه سوالی چیزی بود بشه پرسید🥲🥲 میشه کمکم کنین؟!
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 75.3k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ali s 1A آفلاین
    ali s 1A آفلاین
    ali s 1
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #1339

    IMG_20201201_225257.jpg

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    8
    • Dr-eamD آفلاین
      Dr-eamD آفلاین
      Dr-eam
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #1340

      متن جایگزین
      و همچنان تمرین با illustrator

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      10
      • 2245Zahra2 آفلاین
        2245Zahra2 آفلاین
        2245Zahra
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط 2245Zahra انجام شده
        #1341

        شروع کردم به پر پر کردن برگ های گل تو دستم
        نشست کنارم
        گفت فال میگیری؟
        بی حوصله گفتم ن
        گفت بگیر خوبه جوابتو میده
        گفتم بهش اعتقاد ندارم
        گفت منم نداشتم
        نگاهش کردم معلوم بود تجربه داره
        بهم لبخند زد و گفت درست میشه
        انگار افکار منو میخوند
        بهش گفتم خراب نشده ک درست بشه
        فقط لبخند زد و ساکت شد
        دلم آروم نمیشد
        نگاهش نکردم
        ولی زیر لب جوری که بشنوه گفتم درست میگه
        گفتم هیچی سر جاش نیست
        گفتم مدت هاست دنیا بر وفق مراد نیس
        سرمو آوردم بالا
        چهرشو زیر نظر گرفتم
        خیلی آروم بود با دیدنش انگار به آدم مورفین تزریق میکردن
        تسبیح فیروزه ای شو تو دستاش جابه جا کرد و من چشمام دنبال دونه های تسبیح تکون می‌خوردن
        گفت همه چیز رو بسپر به بالا سری
        انگار یه جرقه احتیاج داشتم تا اشکم سرازیر بشع
        دستشو گذاشت پشت کمرم و منو کشید تو آغوشش
        روسری سفیدش بوی عطر مشهدی میداد
        چیزی نمی‌گفت ولی من محبت رو توی تک تک حرکاتش حس میکردم
        یکم ک آروم شدم منو از خودش جدا کرد
        لبخند زد و تسبیح فیروزشو داد دستم
        گفت هدیه آشنایی امروزمونه ردش نکردم نمیدونم چرا ولی وقتی تسبیح رو به دستم داد فقط سرمو تکون دادم و دستمو مشت کردم
        لبخند کج و کوله ای ب پاس قدر دانی تحویلش دادم. و اون در جوابم گفت می‌دونی دختر جان تنها یاد اون بالا سری باعث میشه وجودت آرامش بگیره
        بهم نگاه کردیم و اون با صدای دلنشینش زمزمه کرد❤️
        «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، »❤️
        و من زیر لب تکرار کردم


        ,ببخشید اگر لایق نگاه قشنگتون نبود
        حال دلتون خوب
        دعام کنید دعاتون میکنم🌺
        دانش-آموزان-آلاء

        میمیریم ببینیم کسی رو جای هم❤️

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        11
        • _ آفلاین
          _ آفلاین
          _Sajjad_
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #1342

          یه حالت عجیبیه
          انگار سگ دنبالت گذاشته
          و فحش میدی
          به خودت به در به دیوار
          و ، عجیبه
          ثقیله
          سنگینه
          متوجه هستید که؟
          از جایی به بعد الفاظ یه شکل دیگرند انگار

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          8
          • M آفلاین
            M آفلاین
            marzyeh78
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #1343

            IMG-20201212-WA0000.jpg
            پ ن:چون با واتساپ فرستادمش واسه خودم یه مقدار کیفیتش کم شد

            الحمدالله علی کل حال🧡

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            11
            • ramses kabirR ramses kabir

              ۲۰۲۰۰۵۱۹_۰۰۰۶۳۱.jpg
              این برقِ دو چشمانت این قلبِ سیاهم را
              روشن بِنِمود اول زان برد حواسم را
              نقاشی: حاج رامسس
              شاعر: حاج رامسس
              دیه به بزرگواری ببخشید تازه رفتم تو این حرفه😊😊کمی کسری چیزی داشت چشم پوشی کنید و یه لایکم تقدیم کنید تا این روح غم زدمون شاد شه😊😊

              ایلین حیدرزهیا آفلاین
              ایلین حیدرزهیا آفلاین
              ایلین حیدرزهی
              تجربی
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #1344
              این پست پاک شده!
              1 پاسخ آخرین پاسخ
              1
              • ramses kabirR آفلاین
                ramses kabirR آفلاین
                ramses kabir
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
                #1345

                ۲۰۲۰۱۲۱۵_۱۶۵۴۴۸.jpg
                چون نگاهِ تو و چشمانِ تو یاقوتِ انار است😍🤩
                خوردنش واجب و دل را این نظر بازی چه کار است؟🤔🤨
                گر نمیکردم ادا چون واجباتم را بدانم😶🙂
                چون مسلمانم بدانم عاقبت کارم به نار است🤕😬
                پس ببین، من را ببخش، گر من به تو زوری بگویم
                بر دلم هرگز مبین چون این خدا آموزِگار است😊🌹
                #قبل از هرچیز بگم که بی مخاطب بود تا خدایی ناکرده سوتفاهمی پیش نیاد😶🙂😐
                و
                ✍شعر:حاج رامسس
                ✍طراحی:بازم حاجی
                و اینکه کمی کسری داشت به بزرگواری ببخشید و یه لایکم تقدیم کنید تا حداقل این روح غم زده امون شاد بشه🙂😊🙃
                با تشکر🙏🌷
                دانش-آموزان-آلاء

                اگ کامل نیستی
                مثه ماه بدرخش

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                30
                • ramses kabirR آفلاین
                  ramses kabirR آفلاین
                  ramses kabir
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #1346

                  و تو ای ملکه ی آذر
                  همانی که پاییز هم به احترامش سر خم میکند،
                  میدانی زمستان به پیشوازت آمده؟
                  و یا یلدا را دیده ای؟
                  که قدمگاهت را با دسته گل های انار تزئین میکند،تا شاید این زیباییِ لبِ تو خنده های انار را رنگین تر کند؟
                  و تو ای ملکه ی آذر
                  آمدی
                  و با آمدنت سالِ ما به وقتِ آذر تحویل شد
                  و باد ها به احترامت ایستادند و
                  ساعت ها مکث کردند و
                  این تحفه
                  سکوت
                  .
                  .
                  .
                  .
                  .
                  .تولدت مبارک

                  ملکه ی آذر.mp3

                  اگ کامل نیستی
                  مثه ماه بدرخش

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  12
                  • kimia_es_afsharK آفلاین
                    kimia_es_afsharK آفلاین
                    kimia_es_afshar
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #1347

                    ۲۰۲۰۱۱۲۱_۱۰۵۵۴۳.jpg

                    • میگن :"زمستون میاد
                      حالا تو هی گل بکار."

                    اندازه تهران حالم ترافیکه :):

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    7
                    • M آفلاین
                      M آفلاین
                      marzyeh78
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #1348

                      ۲۰۲۰۱۰۱۹_۱۱۵۲۳۵.jpg

                      الحمدالله علی کل حال🧡

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      5
                      • SaghiaS آفلاین
                        SaghiaS آفلاین
                        Saghia
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #1349

                        CAM00235.jpg

                        -چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ...

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        5
                        • SaghiaS آفلاین
                          SaghiaS آفلاین
                          Saghia
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Saghia انجام شده
                          #1350

                          CAM00598.jpg
                          عکس کعبه ی توی تسبیح😍 😍

                          -چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ...

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          7
                          • BioB آفلاین
                            BioB آفلاین
                            Bio
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Bio انجام شده
                            #1351

                            CamScanner ۱۲-۱۷-۲۰۲۰ ۱۱.۰۰.jpg

                            در جزیره تنهایی خویش،
                            رو به دریای وسیعی که میان من و
                            این قوم، فاصله آبی گشته است،
                            رو به آن آبی بی پایان، بر صندلی از جنس غربت
                            که دورم می کند از قربت ناس، نشسته ام! نه با چشمانی اشک بار
                            که با لبی خندان نشسته ام! می توانم ببینم، نه با چشمانی که از خلق فروبسته ام، با چشمانی که
                            خالق باز نمود می بینم! می بینم آن دیویدن ها را! می بینم آن حرص و آز و طمع و هوا های شیطانی را!
                            آه! که این انسان فراموش کرده که روحش همان روح پاک است . ذاتشان همان ذات مقدس!
                            و آنچنان در این بحر، که میان ماست، غرقه گشته اند که گویی از یاد برده اند که بازگشت همه به سوی اوست!


                            وقتی دل دیوانه وسط فیزیک خوندن ...

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            9
                            • zeinabmaghsoudiZ آفلاین
                              zeinabmaghsoudiZ آفلاین
                              zeinabmaghsoudi
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #1352

                              پارسال همین موقع ها بود ...
                              که تعهد دادم به خودم که بخونم که به قول معروف حقمو از زندگی بگیرم دیگه خانم دکتر خانم دکتر داشت خفم میکرد و من که میدونستم حتی آبیاری گیاهان اقیانوسی هم قبول نمیشم ذهنم داشت منفجر میشد پاشدم سرچی در گوگل قبولی در 4 ماه قبولی در 5 ماه این مشاور و اون مشاور که آقا از الان میشه؟ و صداهایی که میگفتن چرا که نشه تازه الان همه شروع میکنن 🙂
                              امتحانای مدرسه رو به بهونه آزمون بپیچون و آزمونو به بهونه امتحان
                              هر بار سرافکنده تر از دیروز که ای بابا حالا یه روز که چیزی نیست
                              همینجوری یه روز روز تبدیل شد به دو ماه و عید رسید
                              اوضاع کرونا شد و همه درگیر کرونا شده بودن تا قبل اون بهونه اینکه مدرسه نمیزاره درس بخونم :|
                              اما حالا دیگه بهونه ای نبود
                              منی که روز ها و هفته ها و ماه ها رو هدر داده بودم و به امید جمع بندی هایی که فکر میکردم واسم چشم بندی میکنن روز هارو پشت سر میزاشتم همینطوری آزمون ها رو یکی پشت اون یکی خراب میکردم و جوری وانمود میکردم که همه فک میکردن رتبه یک تا ده کنکور منم :|
                              از کنکور و حال و هواش فقط کتابای بیشمار و پک های مختلف و جزوه های زیاد دور خودم داشتم که بعله چه کنکوری خفنی هستم من و از همین حرفا
                              مهمونی نمیرفتم هیچ کسو راه نمیدادم تو خونه که آقا من کنکوریم . فلان است و فیسال است خونواده و فک و فامیل دیگه دکتر صدام میکردن و همه مطمئن بودن که بعله امسال پزشکی رو شاخشه اما امان و فغان از من که فروردین گذشت و همچنان منتظر معجزه الهی برای قبولی :|
                              تا اینکه یکی از بچه های اینجا یه پیامی گذاشت احساس کردم میتونه کمکم کنه باهاش حرف زدم میخواست نا امیدم نکنه و انگیزه بده بهم نمیگفت از الان میشه پزشکی آورد اما گفت تلاش کن دیر نیست و من شروع کردم بالاخره اما مثل آمپول تقویتی یا هایپی میموند که انرژی چند ساعته بهت میده فک میکردم انگیزم کم شده تو این پیج و اون پیج و این کانال اون کانال دنبال انگیزه بودم اما هیهات همش فقط یکی دو روز گاهی حتی چند ساعت روت تاثیر داشت و بعد از اون همین آشو همین کاسه 😞
                              خلاصه رسید به امتحانات نهایی تو این مدت که گذشت فقط کلیپ درسی نگا کردم یکی نبود بگه آخه مرد نا حسابی یکمم خودت بخون فقط فیلم دیدن که تاثیر نداره ولی کو گوش شنوا
                              امتحانای اول و فقط شبیه ساز دیدم و فارغ از ورق زدن کتابی رفتم سر جلسه و همونطور که تصور میکنین امتحان و یکی پس از دیگری خراب کردم 🙂
                              چنتا که گذشت با خودم گفتم بیا و آبرو داری کن لااقل معدل خوب ببر واسه خونواده بیخیال حال و هوای کنکور شدم و شروع کردم تشریحی خوندن کتابا خدارو شکر آبرو داری کردم ومعدل نسبتا خوبی تحویل خونواده دادم
                              این بینا بین هم خبر تعویق کنکور و بالا پایین شدنش بهونه خوبی شده بود که من درسو شروع نکنم و همچنان بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین
                              امتحانا که تموم شد گفتیم بریم سراغ درس و مرس
                              شروع کردم فیلم دیدن راه ابریشم ریاضی و نصفه دیده بودم اونو دیدم و ولی فقط دیدم نه تستی و خودم حل کردم نه هیچی مثل فیلم سینمایی فیلمو پلی میکردم و گاهی حتی وسطش میخوابیدم
                              بعد اون شروع همایشا بود همایش طلایی ها رو خریده بودم و دیگه توان خرید آرشو نداشتم فقط ریاضیشو خریدم
                              یکی یکی همایشا رو میدیدم همچون فیلمی سریالی بدون هیچ تمرینی و در انتظار معجزه الهی برای موفقیت
                              حدود دو هفته ای به کنکور مونده بود من یه روز بخون یه روز نخون ساعت 5 صبح پامیشدم و میرفتم تو اتاق مطالعه و میخوابیدم تا 1 بعد از ظهر فارغ از هرچیز فارغ از هیاهو :|
                              به همه دنیا متوسل میشدم که امسال قبول شم
                              دو روز به کنکورم مونده بود و دیگه به حدی از پوچی رسیده بودم که فقط مرگ میتونست حال دلمو خوب کنه
                              شب قبل کنکور شد و زدم زیر گریه فک میکردن به خاطر استرسه
                              اما فقط این من بودم که میدونستم از بلد نبودنه خلاصه 31 مرداد به سمت کنکور رفتیم و همونطور که انتظار شو داشتم سوال پشت سوال میومد که بلد نبودم حل کنم
                              فقط عربیو خوب زده بودم اونم طی 6 سال تلاشی که از هفتم تا دوازدهم مادر کرده بود تا عربی یاد بگیرم
                              کنکور و دادم و بلافاصله بعد از بیرون اومدن از حوزه به خونوادم گفتم که امسال میشینم پشت کنکور و همه خندیدن
                              فک میکردن شوخی میکنم و کنکور و خوب دادم
                              هرکی ازم پرسید چطور بود گفتم که میشینم
                              خلاصه گذشت و شبهایی که گریه میکردم و افسوس میخوردم و میگفتم خدایا فقط 3 ماه فرصت میخوام تا بترکونم تا نشون بدم که میتونم اما...
                              نتایج اومد همه با شوق و ذوق به صفحه خیره شده بودن تا رتبه زیر 1000 منو ببینن استرس همه جونمو گرفته بود دستام میلرزید خودم میدونستم که نمیشه میدونستم غیر ممکنه
                              صفحه که باز شد اشک از چشام اومد قلبم یه لحظه دیگه نزد و سکوتی که همه اتاقو پر کرده بود داشتم خفه میشدم ب مرز جنون رسیدم و همه میخاستن آرومم کنن ولی ته ته ته دلم خبر داشتم که این نتیجه حاصل تلاش خودمه و نباید انتظار بهتر از اینو داشته باشم
                              تصمیم گرفتم بشینم پشت کنکور و اشتباهات و تکرار نکنم 🙂
                              اون حسی که داشت خفم میکرد
                              اون جایی از زندگی که نابود شدم
                              قسمتی که شکستم و دیگه تیکه هام مثل قبل بهم وصل نشد
                              هیچ کدومو دوباره تجربه نکنم
                              سخت بود هی زمین خوردم هی خدا دستمو گرفت
                              آدم خوباشو سر راهم گذاشت و هربار زخمی بلند شدم آروم آروم زخما دارن خوب میشن
                              ولی جاش میمونه بازم بهتر از اینه که درد بکشم
                              خلاصه که یه کاری کنین زخمی نشین
                              پ.ن: ببخشید طولانی شد 🙂
                              دانش-آموزان-آلاء تجربیا ریاضیا

                              رُمَیصار JuDiJ 2 پاسخ آخرین پاسخ
                              18
                              • _ _F_SSU_

                                این عکسها مربوط به دوران کنکور هست ......
                                .
                                .
                                متن جایگزین
                                .
                                متن جایگزین
                                .
                                متن جایگزین
                                .
                                متن جایگزین

                                Fatemeh SuF آفلاین
                                Fatemeh SuF آفلاین
                                Fatemeh Su
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #1353
                                این پست پاک شده!
                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                0
                                • zeinabmaghsoudiZ zeinabmaghsoudi

                                  پارسال همین موقع ها بود ...
                                  که تعهد دادم به خودم که بخونم که به قول معروف حقمو از زندگی بگیرم دیگه خانم دکتر خانم دکتر داشت خفم میکرد و من که میدونستم حتی آبیاری گیاهان اقیانوسی هم قبول نمیشم ذهنم داشت منفجر میشد پاشدم سرچی در گوگل قبولی در 4 ماه قبولی در 5 ماه این مشاور و اون مشاور که آقا از الان میشه؟ و صداهایی که میگفتن چرا که نشه تازه الان همه شروع میکنن 🙂
                                  امتحانای مدرسه رو به بهونه آزمون بپیچون و آزمونو به بهونه امتحان
                                  هر بار سرافکنده تر از دیروز که ای بابا حالا یه روز که چیزی نیست
                                  همینجوری یه روز روز تبدیل شد به دو ماه و عید رسید
                                  اوضاع کرونا شد و همه درگیر کرونا شده بودن تا قبل اون بهونه اینکه مدرسه نمیزاره درس بخونم :|
                                  اما حالا دیگه بهونه ای نبود
                                  منی که روز ها و هفته ها و ماه ها رو هدر داده بودم و به امید جمع بندی هایی که فکر میکردم واسم چشم بندی میکنن روز هارو پشت سر میزاشتم همینطوری آزمون ها رو یکی پشت اون یکی خراب میکردم و جوری وانمود میکردم که همه فک میکردن رتبه یک تا ده کنکور منم :|
                                  از کنکور و حال و هواش فقط کتابای بیشمار و پک های مختلف و جزوه های زیاد دور خودم داشتم که بعله چه کنکوری خفنی هستم من و از همین حرفا
                                  مهمونی نمیرفتم هیچ کسو راه نمیدادم تو خونه که آقا من کنکوریم . فلان است و فیسال است خونواده و فک و فامیل دیگه دکتر صدام میکردن و همه مطمئن بودن که بعله امسال پزشکی رو شاخشه اما امان و فغان از من که فروردین گذشت و همچنان منتظر معجزه الهی برای قبولی :|
                                  تا اینکه یکی از بچه های اینجا یه پیامی گذاشت احساس کردم میتونه کمکم کنه باهاش حرف زدم میخواست نا امیدم نکنه و انگیزه بده بهم نمیگفت از الان میشه پزشکی آورد اما گفت تلاش کن دیر نیست و من شروع کردم بالاخره اما مثل آمپول تقویتی یا هایپی میموند که انرژی چند ساعته بهت میده فک میکردم انگیزم کم شده تو این پیج و اون پیج و این کانال اون کانال دنبال انگیزه بودم اما هیهات همش فقط یکی دو روز گاهی حتی چند ساعت روت تاثیر داشت و بعد از اون همین آشو همین کاسه 😞
                                  خلاصه رسید به امتحانات نهایی تو این مدت که گذشت فقط کلیپ درسی نگا کردم یکی نبود بگه آخه مرد نا حسابی یکمم خودت بخون فقط فیلم دیدن که تاثیر نداره ولی کو گوش شنوا
                                  امتحانای اول و فقط شبیه ساز دیدم و فارغ از ورق زدن کتابی رفتم سر جلسه و همونطور که تصور میکنین امتحان و یکی پس از دیگری خراب کردم 🙂
                                  چنتا که گذشت با خودم گفتم بیا و آبرو داری کن لااقل معدل خوب ببر واسه خونواده بیخیال حال و هوای کنکور شدم و شروع کردم تشریحی خوندن کتابا خدارو شکر آبرو داری کردم ومعدل نسبتا خوبی تحویل خونواده دادم
                                  این بینا بین هم خبر تعویق کنکور و بالا پایین شدنش بهونه خوبی شده بود که من درسو شروع نکنم و همچنان بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین
                                  امتحانا که تموم شد گفتیم بریم سراغ درس و مرس
                                  شروع کردم فیلم دیدن راه ابریشم ریاضی و نصفه دیده بودم اونو دیدم و ولی فقط دیدم نه تستی و خودم حل کردم نه هیچی مثل فیلم سینمایی فیلمو پلی میکردم و گاهی حتی وسطش میخوابیدم
                                  بعد اون شروع همایشا بود همایش طلایی ها رو خریده بودم و دیگه توان خرید آرشو نداشتم فقط ریاضیشو خریدم
                                  یکی یکی همایشا رو میدیدم همچون فیلمی سریالی بدون هیچ تمرینی و در انتظار معجزه الهی برای موفقیت
                                  حدود دو هفته ای به کنکور مونده بود من یه روز بخون یه روز نخون ساعت 5 صبح پامیشدم و میرفتم تو اتاق مطالعه و میخوابیدم تا 1 بعد از ظهر فارغ از هرچیز فارغ از هیاهو :|
                                  به همه دنیا متوسل میشدم که امسال قبول شم
                                  دو روز به کنکورم مونده بود و دیگه به حدی از پوچی رسیده بودم که فقط مرگ میتونست حال دلمو خوب کنه
                                  شب قبل کنکور شد و زدم زیر گریه فک میکردن به خاطر استرسه
                                  اما فقط این من بودم که میدونستم از بلد نبودنه خلاصه 31 مرداد به سمت کنکور رفتیم و همونطور که انتظار شو داشتم سوال پشت سوال میومد که بلد نبودم حل کنم
                                  فقط عربیو خوب زده بودم اونم طی 6 سال تلاشی که از هفتم تا دوازدهم مادر کرده بود تا عربی یاد بگیرم
                                  کنکور و دادم و بلافاصله بعد از بیرون اومدن از حوزه به خونوادم گفتم که امسال میشینم پشت کنکور و همه خندیدن
                                  فک میکردن شوخی میکنم و کنکور و خوب دادم
                                  هرکی ازم پرسید چطور بود گفتم که میشینم
                                  خلاصه گذشت و شبهایی که گریه میکردم و افسوس میخوردم و میگفتم خدایا فقط 3 ماه فرصت میخوام تا بترکونم تا نشون بدم که میتونم اما...
                                  نتایج اومد همه با شوق و ذوق به صفحه خیره شده بودن تا رتبه زیر 1000 منو ببینن استرس همه جونمو گرفته بود دستام میلرزید خودم میدونستم که نمیشه میدونستم غیر ممکنه
                                  صفحه که باز شد اشک از چشام اومد قلبم یه لحظه دیگه نزد و سکوتی که همه اتاقو پر کرده بود داشتم خفه میشدم ب مرز جنون رسیدم و همه میخاستن آرومم کنن ولی ته ته ته دلم خبر داشتم که این نتیجه حاصل تلاش خودمه و نباید انتظار بهتر از اینو داشته باشم
                                  تصمیم گرفتم بشینم پشت کنکور و اشتباهات و تکرار نکنم 🙂
                                  اون حسی که داشت خفم میکرد
                                  اون جایی از زندگی که نابود شدم
                                  قسمتی که شکستم و دیگه تیکه هام مثل قبل بهم وصل نشد
                                  هیچ کدومو دوباره تجربه نکنم
                                  سخت بود هی زمین خوردم هی خدا دستمو گرفت
                                  آدم خوباشو سر راهم گذاشت و هربار زخمی بلند شدم آروم آروم زخما دارن خوب میشن
                                  ولی جاش میمونه بازم بهتر از اینه که درد بکشم
                                  خلاصه که یه کاری کنین زخمی نشین
                                  پ.ن: ببخشید طولانی شد 🙂
                                  دانش-آموزان-آلاء تجربیا ریاضیا

                                  رُمَیصار آفلاین
                                  رُمَیصار آفلاین
                                  رُمَیصا
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #1354
                                  این پست پاک شده!
                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  3
                                  • zeinabmaghsoudiZ zeinabmaghsoudi

                                    پارسال همین موقع ها بود ...
                                    که تعهد دادم به خودم که بخونم که به قول معروف حقمو از زندگی بگیرم دیگه خانم دکتر خانم دکتر داشت خفم میکرد و من که میدونستم حتی آبیاری گیاهان اقیانوسی هم قبول نمیشم ذهنم داشت منفجر میشد پاشدم سرچی در گوگل قبولی در 4 ماه قبولی در 5 ماه این مشاور و اون مشاور که آقا از الان میشه؟ و صداهایی که میگفتن چرا که نشه تازه الان همه شروع میکنن 🙂
                                    امتحانای مدرسه رو به بهونه آزمون بپیچون و آزمونو به بهونه امتحان
                                    هر بار سرافکنده تر از دیروز که ای بابا حالا یه روز که چیزی نیست
                                    همینجوری یه روز روز تبدیل شد به دو ماه و عید رسید
                                    اوضاع کرونا شد و همه درگیر کرونا شده بودن تا قبل اون بهونه اینکه مدرسه نمیزاره درس بخونم :|
                                    اما حالا دیگه بهونه ای نبود
                                    منی که روز ها و هفته ها و ماه ها رو هدر داده بودم و به امید جمع بندی هایی که فکر میکردم واسم چشم بندی میکنن روز هارو پشت سر میزاشتم همینطوری آزمون ها رو یکی پشت اون یکی خراب میکردم و جوری وانمود میکردم که همه فک میکردن رتبه یک تا ده کنکور منم :|
                                    از کنکور و حال و هواش فقط کتابای بیشمار و پک های مختلف و جزوه های زیاد دور خودم داشتم که بعله چه کنکوری خفنی هستم من و از همین حرفا
                                    مهمونی نمیرفتم هیچ کسو راه نمیدادم تو خونه که آقا من کنکوریم . فلان است و فیسال است خونواده و فک و فامیل دیگه دکتر صدام میکردن و همه مطمئن بودن که بعله امسال پزشکی رو شاخشه اما امان و فغان از من که فروردین گذشت و همچنان منتظر معجزه الهی برای قبولی :|
                                    تا اینکه یکی از بچه های اینجا یه پیامی گذاشت احساس کردم میتونه کمکم کنه باهاش حرف زدم میخواست نا امیدم نکنه و انگیزه بده بهم نمیگفت از الان میشه پزشکی آورد اما گفت تلاش کن دیر نیست و من شروع کردم بالاخره اما مثل آمپول تقویتی یا هایپی میموند که انرژی چند ساعته بهت میده فک میکردم انگیزم کم شده تو این پیج و اون پیج و این کانال اون کانال دنبال انگیزه بودم اما هیهات همش فقط یکی دو روز گاهی حتی چند ساعت روت تاثیر داشت و بعد از اون همین آشو همین کاسه 😞
                                    خلاصه رسید به امتحانات نهایی تو این مدت که گذشت فقط کلیپ درسی نگا کردم یکی نبود بگه آخه مرد نا حسابی یکمم خودت بخون فقط فیلم دیدن که تاثیر نداره ولی کو گوش شنوا
                                    امتحانای اول و فقط شبیه ساز دیدم و فارغ از ورق زدن کتابی رفتم سر جلسه و همونطور که تصور میکنین امتحان و یکی پس از دیگری خراب کردم 🙂
                                    چنتا که گذشت با خودم گفتم بیا و آبرو داری کن لااقل معدل خوب ببر واسه خونواده بیخیال حال و هوای کنکور شدم و شروع کردم تشریحی خوندن کتابا خدارو شکر آبرو داری کردم ومعدل نسبتا خوبی تحویل خونواده دادم
                                    این بینا بین هم خبر تعویق کنکور و بالا پایین شدنش بهونه خوبی شده بود که من درسو شروع نکنم و همچنان بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین
                                    امتحانا که تموم شد گفتیم بریم سراغ درس و مرس
                                    شروع کردم فیلم دیدن راه ابریشم ریاضی و نصفه دیده بودم اونو دیدم و ولی فقط دیدم نه تستی و خودم حل کردم نه هیچی مثل فیلم سینمایی فیلمو پلی میکردم و گاهی حتی وسطش میخوابیدم
                                    بعد اون شروع همایشا بود همایش طلایی ها رو خریده بودم و دیگه توان خرید آرشو نداشتم فقط ریاضیشو خریدم
                                    یکی یکی همایشا رو میدیدم همچون فیلمی سریالی بدون هیچ تمرینی و در انتظار معجزه الهی برای موفقیت
                                    حدود دو هفته ای به کنکور مونده بود من یه روز بخون یه روز نخون ساعت 5 صبح پامیشدم و میرفتم تو اتاق مطالعه و میخوابیدم تا 1 بعد از ظهر فارغ از هرچیز فارغ از هیاهو :|
                                    به همه دنیا متوسل میشدم که امسال قبول شم
                                    دو روز به کنکورم مونده بود و دیگه به حدی از پوچی رسیده بودم که فقط مرگ میتونست حال دلمو خوب کنه
                                    شب قبل کنکور شد و زدم زیر گریه فک میکردن به خاطر استرسه
                                    اما فقط این من بودم که میدونستم از بلد نبودنه خلاصه 31 مرداد به سمت کنکور رفتیم و همونطور که انتظار شو داشتم سوال پشت سوال میومد که بلد نبودم حل کنم
                                    فقط عربیو خوب زده بودم اونم طی 6 سال تلاشی که از هفتم تا دوازدهم مادر کرده بود تا عربی یاد بگیرم
                                    کنکور و دادم و بلافاصله بعد از بیرون اومدن از حوزه به خونوادم گفتم که امسال میشینم پشت کنکور و همه خندیدن
                                    فک میکردن شوخی میکنم و کنکور و خوب دادم
                                    هرکی ازم پرسید چطور بود گفتم که میشینم
                                    خلاصه گذشت و شبهایی که گریه میکردم و افسوس میخوردم و میگفتم خدایا فقط 3 ماه فرصت میخوام تا بترکونم تا نشون بدم که میتونم اما...
                                    نتایج اومد همه با شوق و ذوق به صفحه خیره شده بودن تا رتبه زیر 1000 منو ببینن استرس همه جونمو گرفته بود دستام میلرزید خودم میدونستم که نمیشه میدونستم غیر ممکنه
                                    صفحه که باز شد اشک از چشام اومد قلبم یه لحظه دیگه نزد و سکوتی که همه اتاقو پر کرده بود داشتم خفه میشدم ب مرز جنون رسیدم و همه میخاستن آرومم کنن ولی ته ته ته دلم خبر داشتم که این نتیجه حاصل تلاش خودمه و نباید انتظار بهتر از اینو داشته باشم
                                    تصمیم گرفتم بشینم پشت کنکور و اشتباهات و تکرار نکنم 🙂
                                    اون حسی که داشت خفم میکرد
                                    اون جایی از زندگی که نابود شدم
                                    قسمتی که شکستم و دیگه تیکه هام مثل قبل بهم وصل نشد
                                    هیچ کدومو دوباره تجربه نکنم
                                    سخت بود هی زمین خوردم هی خدا دستمو گرفت
                                    آدم خوباشو سر راهم گذاشت و هربار زخمی بلند شدم آروم آروم زخما دارن خوب میشن
                                    ولی جاش میمونه بازم بهتر از اینه که درد بکشم
                                    خلاصه که یه کاری کنین زخمی نشین
                                    پ.ن: ببخشید طولانی شد 🙂
                                    دانش-آموزان-آلاء تجربیا ریاضیا

                                    JuDiJ آفلاین
                                    JuDiJ آفلاین
                                    JuDi
                                    ناظم
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #1355
                                    این پست پاک شده!
                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    1
                                    • رُمَیصار آفلاین
                                      رُمَیصار آفلاین
                                      رُمَیصا
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #1356

                                      ۲۰۲۰۱۰۰۸_۱۶۰۳۴۷.jpg
                                      💙

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      6
                                      • Dr.agonD آفلاین
                                        Dr.agonD آفلاین
                                        Dr.agon
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #1357

                                        https://s17.picofile.com/file/8419730026/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۴۰۰۰.jpg
                                        .
                                        امم از سری تقویتی هایی ک شخصا استفاده می کنم ^_^
                                        تزئینات و جینگیلاش کار خودمه
                                        نوشته ها هم همینطور
                                        نوشته رو قوطی قرص هم my own power هست!
                                        اینم نمونه روحیه دادنا ب خودم:)
                                        https://s17.picofile.com/file/8419730200/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۴۲۶_LI.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419730642/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۵۱۲.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419730792/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۵۲۰.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419730976/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۷۲۱.jpg

                                        https://s17.picofile.com/file/8419731100/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۷۴۰.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419731192/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۸۵۵.jpg

                                        https://s17.picofile.com/file/8419730326/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۴۴۱.jpg

                                        https://s17.picofile.com/file/8419730476/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۴۵۹.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419731350/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۹۰۱.jpg

                                        https://s16.picofile.com/file/8419731518/۲۰۲۱۰۱۰۱_۲۱۵۹۲۴.jpg

                                        ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        7
                                        • amirh_hmyfA آفلاین
                                          amirh_hmyfA آفلاین
                                          amirh_hmyf
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #1358
                                          این پست پاک شده!
                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          6
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • 5
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع