خــــــــــودنویس
-
این پست پاک شده!
-
تقارن کامل دماوند و ماه...:moon:
عکاسش یه چیز جالب گفت...
گفت من سه سال %(#ff0000)[صبر] کردم تا همچین تقارنی ایجاد شه
یه کلمه اش، دنیا دنیا حرف داره...
%(#ff0000)[صبر]
بچه ها این عکاس یه هدف داشت... با صبر بهش رسید...
هدف داشت...هدفشو رها نکرد...جا نزد...ایمان داشت صبرش یه روزی جواب میده
صبرش نه سه دقیقه، نه سه روز،نه سه ماه، بلکه سه سااال طول کشید...%(#ff0000)[جا نزد...]
بیاید به %(#001eff)[صبر] و %(#ff5e00)[تلاش] ایمان بیاریم...
انگار دست ما هم به صنم گریز پا میرسه...
%(#00b7ff)[هشتگ پلاک 13] -
راه راه و خط خطی....
آینده ی مبهمی....
لبه های صعودی یا ک پروازِ سقوطی....تکرار بن بست ها...
پریدنه بی هوا...
پرم از عقاب ها،تصور کلاغ ها...مغز های ضربانی
قلب های فسفری
راه های وحشی
رونده های ناااااشی....فلج از دست و پا
صخره های عمودپا
زیغ های وقت ها
خنده های قهقهرا...پرام از ریسک ها
اما توی خواب ها
منم و ده خدا
یک بنده ی تک خداخسته از اول راه
شروع نشد این راهنداشت پایان ،شروع ها
نداشت شروع،انتها....نداشت این شعر ،یک وزن
زندگی منم همین وضعکلمات نصیحت،بکن پیوست وصیت
تو در حال جان دادن،دعا نکن برا من...خرک من و تو،نخورد از ی جو،ره خود را برو
تعبیر حال من،شبیه این قافیه
ندارم ثباتی،چون ندارد محیطم...منم و یک صدا
همه از قعر چاه
چاهی ژرف ارتفاع!
چو دماوند انتها...قانون جاذبه،"اینجا" خلاف واقعه
ابرهایش آتش ریز،آتش هایش یخ زا
آهو هایش پلنگ زا،پلنگ هایش مورچه زا....اینجا یعنی:دلِ من....
-
-
-
-
"در من دختری ساز امیدواری مینوازد"
.
از دایرکت دانشجوی پزشکی شروع میکنی؛یه پیام بلند بالا مینویسی از شرایطت میگی؛از اینکه چند ساله پشت کنکوری و تا الانم تنبلی کردی و چیزی نخوندی ایشون برات توضیح میده که اگه تمام توانتو بزاری احتمالش هست که موفق شی.
قانع نمیشی.دنبال تایید بیشتری.
مشاور بعدی؛مشاور بعدی و مشاور بعدتر
تا اینجای کار خوبه.امید در وجودت جاری میشه.لبخند میاد رو لبت و تصمیم میگیری روز و شبت یکی شه و فقط درس بخونی.
به جای اینکه بشینی سر درست و برنامه ریزی کنی.
برای تیر اخر از یه مشاور دیگه میپرسی!
ایشون بنا به تجربش میدونه کسی که بخواد شروع کنه و برای ایندش بجنگه منتظر تایید کسی نمیمونه.با خودش میگه میخوااام.پس میییشه.
اون مشاور در جوابت میگه خیر! تازمانی که منتظر تایید من باشی موفق نمیشی.خیر!
حالا نوبت به چی میرسه؟
میری دنبال بچه هایی که پیج کنکوری دارن.
میای دایرکتمون و میگی فلانی و فلانی و فلانی گفتن میشه.اما فلان مشاور گفت نه نمیشه.حالا به نظر شما امیدی هست؟
این دور باطل؛این چرخه تا کجا ادامه داره بچه ها؟
تا همیشه و همیشه و همیشه!
تا وقتی که خودمون واقعا تغییر نکنیم.
اصلا من کجای این داستانم که بهت بگم میشه یا نه!
من همین که بعد سه سال بیهوده زندگی کردن اومدم خودمو نجات بدم؛برام عالیه.
حالا در تلاشم و نتیجمو سپردم به تک تک ثانیه ها و دقیقه های تلاشم !
ازت میخوام شماام بیای بیرون از این دور و چرخه ی باطل.
تلاش کن برای رسیدن به زندگی ای که رویاته و اجازه نده مدیون خودت باشی.
خیلی مدت کمیه که پیجمو راه انداختم.
اما هزار و سیصد نفر رفیق دارم که واقعاااا از داشتنتون خوشحالم. امید رو تو دلم زنده کردین و واقعا بعضیاتون مشوق من هستین و خواهان موفق.
ازتون ممنونم.
بمونید برام
. -
رویاها و هدف هات رو با خودکار بنویس.
اما چگونگی رسیدن به اونها رو با مداد.
.
.
.
قرار نیست "هدفت" تغییر کنه، ولی مسیرت ممکنه تغییر کنه -
خودخواهی انسان بی دروپیکر است ، ضمیر نمی شناسد، مهم فقط یک "یاد" است که می تواندزندگیت را زیرو رو کند یا حتی سیستم عصبیت را مختل ...
یا حتی می تواند درس بزرگی در زندگیت باشد
یا یک تصمیم مهم و جرقه یی برای خوشبختیَ ت
می تواند آرامش درونیت را به آشوب بکشاند
یا فقط لبخندی از سر دوری و دلتنگی روی لبانت بنشاند
چگونه بودن تو...حالت فعلی و آینده تو... انتخاب خودت است
خیلی دور نخواهد بود روزی که از پوسته ی امروزی خود خارج خواهیم شد
فردایی که برای من ...تو ...یا هرکس دیگری تفکر جدیدی در پی خواهد داشت
این جریان سخت و سریع زندگی همه ی مارا پیرو فرسوده خواهد ساخت
-
خوندن این متن 3 دقیقه زمان میبره
واسه اونایی که وقتشون براشون مهمه:)
گفت حالت چطوره؟
گفتم راست بگم یا دروغ!؟
دروغ بگم عالی ام
راست بگم داغونم
گفتم تو کدومو انتخاب میکنی؟
گفت به من که ربطی نداره حال مهم خودته
گفتم مهم حال خودمه یعنی؟!
گفت نه حالِ مهم خودته! یعنی اون چیزی که مهمه خودتی
گفتم خودمو گم کردم
ی شب خوابیدم بیدار شدم دیدم خودم کنارم نیست
گفت خودتو جاگذاشتی تو آدما؟!
گفتم آره تو دوستام تو رفیقام تو آدمای اشتباهی..
گفت خب!
گفتم خب نداره که ببین هیچی ازم نمونده
دلم شده عاقبت یزید خراااب...
گفت خب چرا اینجوری کردی؟
گفتم موندم بین خواستن و نخواستن
بین دیدن و ندیدن
این همه آدم براشون دوییدم..نه بیخیال نگم که منت نشه.. نگن منت گذاشت دوتا کار انجام داد..ولی گم کردم خودمو بین خواسته ی آدم ها:)
گفت خب حالا برنامه ات چیه
گفتم ی فنجون چای دیگه بریزم فک کنیم باهم حبیب؟
گفت آره بریز فقط اون قد فک نکنیم زمستون بره ها..
وقت کمه ما هم داریم آب میشیم..
گفتم حتی اگه اون بیرون آفتابی باشه
تو دل من برفه!
هوا یخ زده اون تو بیا بشین تو دل من که آب نشی
گفت دارم فک میکنم چ جوری یخ قلبتو باز کنم
آدم اضافی هاتو بریز دور شاید یخ قلبت باز شد
یکم نگاهش کردم چای خوردم و گفتم
اگه من خودم آدم اضافی باشم چی؟!:) -
-
-:(
+چی شده باز؟!
-غمگینم..و با هیچکس سخن نتوان گفت:(
+حتی با من؟
-حبیب! آخه اگه به تو نگم که دلم میترکه..
دلیل زیاده واسه ناراحتی..!
+خب یکیشو بگو.اصلا اونی کن از همه مهمتره
اونو بگو
-هوم:( دوستم غمگینه
+کدوم دوستت
-همونی که اسمش قشنگه
قلبش پاک ترینه
همونی که نویسنده ست!
+خانوم رو میگی؟!
-اوهوم:(
+خبر دارم..همین دیروز سر شبی اومد باهم حرف زدیم.
خب چرا کاری نمیکنی که خوشحال بشه
غمش یادش بره
-تو بهش بگو
+نه فایده نداره ..باید خودت بگی
-فاطمه ی قشنگم
خیلی دلم برای حال خوبت تنگ شده:(
خانوم
+اینجوری که تو گفتی که بدتر شد!
-خب چجوری بگم؟
+خانوم چی دوست داره؟
-کتاب..گربه..چهرازی..شایدم شعر و قورمه سبزی
و شایدم خیلی چیزای دیگه
+از قرار معلوم فقط تو رو دوست نداره:)
-اشکالی نداره
مهم اینه که من دوسش دارم
خب حالا پیشنهادت چیه جوون اول آسایشگاه!؟
+بنظر من قورمه سبزی درست کن بیار واسه من
قول میدم اونم خوب بشه:)
-حبیب!الان وقت شوخی نیست:/
+چشم:) یه کتاب معرفی کن
یادمه آخرین کتابی که خوندی گفتی که تک تک خطوط به یادش بودی
-آره یادته:) ولی تمومش نکردم که!
+اشکالی نداره..بزار خانوم تمومش کنه
-ولی خب تو این شرایط میتونه کتاب بخونه آخه؟!
+آره بابا.من اونو میشناسم
وقتی غرق کتاب خوندن میشه دیگه خودشو بین خط به خط کتاب گم میکنه
-خب دیگه چی؟
+دعوتش کن به یه بیت!یه تک بیت ناب
از اونایی که شبا پشت در واسه ی من میخونی:)
بگو خب!
-%(#0096b4)[عجب از چـــشم تو دارم]
%(#0096b4)[که شبانش تا روز]
%(#0096b4)[خـواب می گیرد و]
%(#0096b4)[شهــری ز غمت بیدارند]
%(#0096b4)[#سعدی]
+به نظرم یه نفر رو یادت رفت!
-نه یادم نرفته:)
اصلا مگه میشه دلآرام رو فراموش کرد!
ولی میدونم که این دوتا دوست قلباشون با هم ارتباط داره؛)
فاطمه خوب باشه ، دلآرام هم خوبه
+خب یه بیت هم واسه دلآرام بگو با اون صدات:)
-%(#00ffff)[هر که دلـــآرام دید از دلــش آرام رفت]
%(#00ffff)[چــشم ندارد خلاص هرکـه در این دام رفت]
+:) -
%(#0010f0)[تـــو] و %(#f00000)[مــــــن] این برکــه کــاشی
انــــدوه بزرگـــی ست زمـــانی که نبـاشی..
%(#7fbfff)[__________________________________]
%(#9090f0)[1398/11/8]
%(#000a64)[تولدتـــــ♡ مبارکــــ]
اکالیپتوس -
بزن باران,براین دنیای کذایی
....
بزن باران,براین کوچه تنهایی
....
بزن باران,براین منزل ویرانی
....
بزن باران,براین قلب خالی
....
بزن باران,براین چشمان اشکی
....
بزن باران,که تو مرهمش باشی
....
بزن باران,که تو بهترینا باشی
....
بزن باران.بزن باران.بزن باران -
-
این پست پاک شده!
-
-
جهانی ویک تاج سری
که دراین جهان غیر او نبینی
مهربانی می کند به ارزانی
که نمی دهد جز عطر بهار,بویی
زین پس کجایابی؟
چنین دوست بی همتایی
پس ای خدای متعالی
نگهدارش برایم به شادی
#تقدیم به تاج سر....
-
-میری؟
+نمیتونم دیگه بیشتر از این
-باشه، خداحافظ
+خداحافظعقل:خوب شد رفتش، این همه اذیتت کرد
دل: تو به اونا میگی اذیت کردن؟ اونا هیچی نبودن
عقل:این همه آدم خوب هست برات، چرا گیر دادی به این؟
دل:چون هیچکسو مثل اون دوست نداشته، اینو درک میکنی؟
عقل:من که میگم بازم آدم بهتری گیرش میاد، صبر کن بشین نگا کن-کافیه، میخوام فقط بخوابم
-
عقل,صبرش لبریز می شودو میگوید:بس کن,چقدر قلم در دست میگیری و می نویسی؟خسته نمی شوی؟
دل که تا الان مشتاقانه به نوشته ها می نگرید,گفت:"بگذار بنویسد شاید که دردش را درمان کند...بگذار بنویسد که تنها
قلم واین کاغذ همدم تنهایش است...بگذار بنویسد..."
عقل اخم هایش را بیشتر می کند ومیگوید:"یعنی چه؟مگر با نوشتن هم میشود خود را آرام کرد؟؟؟
اما ایندفعه دل فقط یک لبخند تلخ مهمانش می کند....
......
و امامن مانده ام ونوشته هایم.من مانده ام و دلتنگی هایم.من مانده ام واشک هایم....
و راست گفته اند که:"هر چه دل تنگت میخواهد بنویس."
850/1662