دوستان سلام. 🖐 🖐 🖐
حالتون چطوره؟
خوب هستید؟
امیدوارم که عالی باشید. 🙂
خب از امروز تا کنکور 1400 می خواییم باهم دیگه زبان تخصصی کنکور منحصرا زبان رو کار کنیم.
ابتدا یه توضیح مختصر درمورد خود کنکور می دم. بعد میریم سراغ برنامۀ خودمون.
همونطور که می دونید کنکور زبان دو دفترچه داره. دفترچۀ اولش مثله همۀ کنکورها دروس عمومیه و تعداد سئوال هاش هم همونه یعنی 100 تا. و دفترچۀ دومش هم اختصاصیه که میشه زبان تخصصی که 70 تا سئواله.
✴ ✳ ✴ ✳ ✴ ✳
خب یه سری توضیحات در بارۀ دروس عمومی.
⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬
در مورد دروس عمومی فقط همین رو بگم که از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند. مخصوصا ادبیات که ضریبش 4 هست. البته زبان عمومی هم با اینکه ضریبش 2 هست خیلی مهمه و کسی که منحصراً زبانه باید حداقل 80 رو بزنه ولی خب در کل دروس عمومی خیلی مهمه چون اکثر داوطلبایی که هدفشون زبانه از عمومی هایه خوبی برخوردارند. عربی هم ضریبش 2 و دینی ضریبش 3 هست.
این نکته رو هم اینجا اضافه کنم که من فقط رویه زبان تخصصی می خوام کار کنم و اصلا عمومی رو کار ندارم. چون همیار هایی هستن که دارن عمومی رو جلو می برن و من نمی خوام تویه کار بقیه دخالت کنم. و برایه کارشون احترام قائل میشم. پس سئوال هاتون رو اول بررسی کنید و اگه دیدید در قسمت زبان تخصصیه از بنده بپرسید.
✴ ✳ ✴ ✳ ✴ ✳
خب بریم سراغ اصل مطلب یعنی زبان تخصصی.
⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬
همونطور که گفتم زبان تخصصی از 70 تا سئوال تشکیل میشه و ضریبش هم 4 هست.البته این 70 تا سئوال خودشون به 6 بخش تقسیم میشن.
بخش اول گرامر که متشکل از 10 سئواله.
بخش دوم لغات که متشکل از 15 سئواله.
بخش سوم ترتیب اجزایه جمله که متشکل از 5 سئواله.
بخش چهارم کاربرد زبان که متشکل از 10 سئواله.
بخش پنجم کلوز تست که متشکل از 15 سئواله.
و در آخر بخش ششم درک مطلب ، که متشکل از 3 متن 5 سئوالیه که میشه 15 تا سئوال.
✴ ✳ ✴ ✳ ✴ ✳
فقط یه نکته رو باید بگم و اینکه کنکور زبان 4 تا زیر گروه داره . زیر گروهه اول زبان انگلیسیه که توضیحاتشو خدمتتون ارائه دادم و رشته هایی که می تونید برید عبارتند از ادبیات انگلیسی ، مترجمی و آموزش انگلیسی. زیر گروه دوم زبان آلمانیه که شما زبان انگلیسی دیگه ندارید و زبان عمومی و اختصاصی تون آلمانیه و رشته هایی که می تونید برید ادبیات آلمانی و مترجمیه. زیر گروهه سوم هم زبان فرانسویه که بازم شما زبان انگلیسی ندارید و زبان عمومی و تخصصیتون فرانسویه و رشته هاش ادبیات فرانسوی و مترجمیه. زیر گروهه چهارم هم همون زیر گروهه اوله و فقط می تونید زبان هایه دیگه برید مثله روسیه ای،چینی و ...
خب این هم یه سری توضیحات کلی در حیطۀ کنکور زبان.
✴ ✳ ✴ ✳ ✴ ✳
اما بریم سراغ کار خودمون.
⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬ ⏬
دوستان فعلا تا همینجا بدونید که قراره رویه زبان تخصصی کار کنیم. بعدا روش انجام کار و منابع رو خدمتتون ارائه خواهم داد. فقط فعلا اگه سئوالی در حیطۀ کنکور زبان دارید (نه سئوال درسی) می تونید داخل این تاپیک بپرسید. درضمن تمامیه سئوالاتون روهم عمومی بپرسید چون به هیچ وجه خصوصی جواب نمیدم.
در روز هایه آتی هم نحوۀ انجام کار رو خدمتتون ارائه خواهم داد.
فعلا خدا نگه دار.🖐 🖐 🖐
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@دوازدهم
⭕️همونطور که میدونید یکی از سوالای امتحان نهایی زبان از شما میخواد که درباره یه موضوع پاراگراف بنویسید یا شاید بگه اجزای پاراگراف داده شده رو مشخص کنید خب حالا این پاراگراف و ما باید چجوری بنویسیم و چه قوانینی داره و از کجا تشخیص بدیم که چه اجزایی داره!
تو این تاپیک دربارش حرف میزنیم.
🔸️اول از همه پارگراف چیه?
مجموع چند تا جمله که یک بند و تشکیل میدن و درباره یه موضوع صحبت میکنن
🔸️حالا این پارگراف شامل چی میشه؟
▪️Topic sentence
▪️supporting sentence
▪️concluding sentence
🔸️اول بریم سراغ موضوع پاراگراف که اولین قدمه و به ما میگه باید درباره چی بنویسیم
حواستون باشه موضوع باید وسط صفحه و با حرف بزرگ نوشته بشه حالا اگر از چند کلمه تشکیل شده باشه همگی با حروف بزرگ نوشته بشه اگه کلا یه کلمه بود که فقط همون با حرف بزرگ نوشته میشه(البته حروف اضافه لازم نیست و با همون حروف کوچیک نوشته میشن)
مثلا Wedding in My Country
همونطور که دیدید اول هر کلمه رو با حروف بزرگ نوشتم به جز in که حرف اضافه هست
پ.ن: البته فکر نکنم سر امتحان نهایی به این ریز جزئیات دقت کنن ولی خب شما بدونید بد نیست
🔸️حالا شروع میکنم به نوشتن پاراگراف اینجا ما topic sentence میخوایم که معمولا اول پاراگراف نوشته میشه؛
حالا چی هست اصلا؟جمله ای که خواننده با خوندن اون میفهمه درباره چه چیزی میخوایم صحبت کنیم و جزئی تر از موضوع پارگرافه .مثلا چی؟
مثلا موضوع تاپیک هست Freinds که یک چیز کلیه دوست یک عالمه زیر مجموعه داره: خوبی و بدی دوست و رفیق داشتن،تاثیر دوستامون تو زندگی ،چجوری دوست انتخاب کنیم و ....
topic sentence به ما میفهمونه که درباره کدوم از اینا میخوایم حرف بزنیم و همون طور که دیدیم از موضوع پاراگراف جزئی تر شد مثلا برای topic sentence مینویسم Chossing freinds is really importent in our life
خواننده با خوندن این topic sentance میفهمه میخوام در ادامه درباره این صحبت کنم که چرا انتخاب کردن دوست تو زندگی ما مهمه
🔸️خود topic sentence شامل دوتا چیز میشه: topic و controlling idea از کجا تشخیصشون بدیم؟topic میشه همون زیر مجموعه موضوع ما که من میخوام روش تمرکز کنم و دربارش پاراگراف بنویسم و در حد یکی دو کلمه هست،controlling idea میشه ادامه topic
الان تو مثال بالا
(Topic :Chossing freinds) من میخوام درباره انتخاب کردن دوست توی این پاراگراف تمرکز و صحبت کنم
(Controlling idea:is reaaly importent in our life )
که ادامه chossing freinds یا همون topic منه
⭕️حواست باشه اول هر جمله و جمله بعد از نقطه رو توی زبان انگلیسی باید با حروف بزرگ بنویسی پس اگر topic sentence قراره اول جمله باید اولین حرف از اولین کلمشو با حرف بزرگ بنویسی(البته بعد از کاما نباید با حرف بزرگ نوشت)
⭕️یه چیز دیگه که خیلییییی مهمه❗️اول هر پاراگراف و باید از حاشیه یه کوچولو فاصله بدی ولی بقیه جمله ها تو خط های بعدی از همون سر حاشیه شروع میشن و اگر خواستی بیشتر از یک پاراگراف بنویسی برای هرپاراگراف جداگونه باید این قانونو رعایت کنی (اخر این تاپیک عکس یه پاراگراف و میزارم که کامل متوجه بشین )
🔸️بریم سراغ supporting sentence این شامل جمله های بعد از topic sentence و یه جورایی اونو support میکنه یعنی چی ؟ یعنی اینجا از topic sentence جزئی تر میشیم تو مثال من که برای topic sentence نوشتم انتخاب کردن دوست تو زندگی ما خیلی مهمه حالا برای supporting sentence میام میگم چرا مهمه و دلیل میارم
🔸️ بریم قدم اخر که میشه concluding sentence و اخر پاراگراف ما میاد
اینجا میخوایم بحث و جمعش کنیم و نتیجه گیری بکنیم حالا چجوری؟یا میتونیم همون topic sentence و دوباره اینجا تکرار کنیم
برای مثال من که اومدم علت اوردم چرا انتخاب کردن دوست مهمه برای concluding sentence میتونم بنویسم: پس برای این هست که انتخاب کردن دوست اینقدر تو زندگی ما مهمه یعنی دوباره اومدم جمله اولو تکرار کردم
یا میتونیم یه کار دیگه کنیم برای conluding sentence بیایم نظر خودمو درباره موضوع بگیم طبق مثال بالا میتونیم بگیم:
به نظر من انتخاب کردن دوست میتونه سرنوشت ادما رو تغییر بده پس باید خیلی حواسمون باشه
کسی کنکور زبان داده ؟ تایپیکای دیگه رو خوندم فهمیدم کتابای مدرسه و جزوه مدرسه کلا برای کنکور کافی نیست .
من قبلا زبان میرفتم جز کتاب مدرسه مکالمه ام و جمله بندیم خوبه کلا پایه خوبی دارم فقط یه منبع مطمئن میخوام
یه منبع میخوام که قشنگ با اطمینان بخونمش و بدونم کافیه
اگر شخصی اطلاعی داره بی زحمت راهنماییم کنه سپاس .
عیدتون هم مبارک 🤝
@دانش-آموزان-آلاء
@یازدهم
@دوازدهم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
چه قدر بلدین ترجمه کنین ؟
-
سلام به آلاییهای %(#e84bb6)[گل]!
خوبین ؟ حال و احوالتون رو به راهه ؟
امیدوارم که روبه راه باشه !
میخوایم یک کار %(#4b4be8)[گروهی] یا بهتر بگم ،
%(#52e84b)[دسته جمعی] انجام بدیم ؛
و زبان انگلیسیمون رو %(#c724b4)[تقویت] کنیمحتما میپرسین چه کاری
یه کار باحال :face_savouring_delicious_food:
ترجمه ی داستانها و متون انگلیسی و ...چه طوری
میگم بهتون :face_savouring_delicious_food:
ما اینجا یک کتاب یا یک نوشته رو انتخاب میکنیم و بسته به نوع کتاب بین خودمون تقسیم بندیش میکنیمامیدوارم که برای هممون مفید واقع بشه
و اما چندتا %(#d55ced)[نکته] :
. زدن این تاپیک، دالِ بر بلد بودن من نیست
هدف اینه که کنار هم یادبگیریم .. برای تقویت و یادگیری هرچه بیشتر زبان ، و تثبیتش در ذهن ما
میدونیم که مکالمه نقش بسزایی داره.
پس میتونید [اختیاری]
حرفهاتون رو در این تاپیک به انگلیسی بگید ،
چون موضوع اصلی "ترجمه" هست
لطفا برای مکالمه ای که انجام میدید ، ترجمه هم لحاظ کنید .
( از جمله قوانین اتاق فرمان هم هست :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: ). پیشاپیش از حضورتون تشکر میکنم : %(#31cc67)[بسیار متشکرم !]
-
_Mohammad_reza_ در چه قدر بلدین ترجمه کنین ؟ گفته است:
@F_SSU روال کار به چه صورت هستش ؟
هرکسی که متن خوب داره
اینجا به اشتراک میزاره
ترجمه میکنیم.
الان هم من کتابی که دارم رو به بچه ها نشون میدم
کتاب داستان هست و پارت بندیه
سهم هرکسی ۱ قسمت از داستان
در اخر ترجمه هارو مرتب توی هم توی همین تاپیک میزاریم
تا بقیه هم بتونن استفاده کنن -
mariia در چه قدر بلدین ترجمه کنین ؟ گفته است:
@F_SSU یعنی هر چی مینویسیم با ترجمه باشه؟
مدیر میگن هرچی مینویسید پایینش ترجمشم بزارید
قانونه : ))
.
جدا از این
تاپیک ترجمه ست دیگه
قراره از هم یادبگیریم
شاید یکی زبانش خیلی خوب نباشه
ترجمه هارو که ببینه ، یادبگیره : ) -
I am bored. So when do you start?
حوصلم سر رفت..پس کی شروع میکنید؟
-
I'm ready for the second part.
برای قسمت دوم اماده ام.
-
دو سرباز در اردوگاه بودند. اسم اولی جورج و اسم دومی بیل بود. جورج گفت قطعه ای کاغذ و پاکت نامه داری بیل؟
بیل گفت بله دارم و به او ( جورج) داد سپس جورج گفت من خودکار ندارم بیل به او خودکار داد و جورج نامه را نوشت.
سپس او نامه را داخل پاکت نامه گذاشت و گفت: آیا تمبر داری بیل؟
جورج یکی (تمبر) به او داد.
سپس بیل بلند شد و بطرف در رفت بنابراین جورج از او پرسید آیا داری میری بیرون؟
بیل جواب داد بله و او در را باز کرد
جورج گفت لطفا" نامه را داخل جعبه در دفترم(محل کارم) بذار و... او ایستاد
الان چی میخوای ؟ بیل به او گفت
جورج به پاکت نامه نگاه کرد و جواب داد آدرس دوست دخترت کجاست؟ -
جان زندگی میکند پیش مادرش ترجیحا دریکخانه بزرگوقتی مادرش فوت کرد خونه خیلی برای جان بزرگ شدو ب همین دلیل خرید یکی از خانه های کوچک اونور خیابونو.اون داشت یک ساعت زیبای قدیمی در خانه اول.و وقتی یک مرد اومد وسایلو ببره خونه جدید.جان فکری کرد و گفت من اجازه نمیدم تو حمل کنی ساعت قشنگ قدیمی و با ماشین به دلیل این که اون میشکنه و تعمیراون خیلی گرونه به همین دلیل مرد شروع ب بلند کردن ساعت کرد و اونو حمل کردبا بازوهاش درجاده.خیلی خطرناک بود ب همین دلیل اون ۲یا ۳ساعت برای استراحت توقف میکرد..به طور ناگهانی پسربچه ای درامتداد جاده وایساد ومدت کمی به جان نگاه کرد.وگفت توخیلی احمقی اینطور نیست!چرا خرج نمیکنی نگاهتو ب جز به چیزهای که دوسداری -
part 2
http://uupload.ir/files/fab9_1534680475395-_-resized.jpg
هری در حالی که قرمز بود، خودروی خود را در از چراغ های مترحک متوقف نمیکرد،او به ماشین دیگری اصابت کرد. هری چرید و رفت. یک پیرمرد در ماشین بود. او بسیار ترسناک بود و به هری گفت:"چه کار میکنی؟ تو تقریبا من را کشتی!"
بله،هری پاسخ داد:"من خیلی متاسفم." او یک بطری را از ماشینش بیرون آورد و گفت:"بخورید. سپس احساس خوبی خواهید داشت. او به مرد ویسکی(نوشیدنی الکلی) داد و مرد آن را نوشید،اما بعد او دوباره فریاد زد: "تو تقریبا من را کشتی!
هری دوباره بطری را به او داد و پیرمرد بسیاری از ویسکی را نوشید. سپس او لبخند زد و به هری گفت:"متشکرم. حالا حالم خیلی بهتر است. اما چرا نوشیدن نداری؟"
اوه،خب هری جواب داد:"من هیچ وقت ویسکی نمیخوام. من قصد دارم اینجا بنشینم و منتظر پلیس باشم." -
http://uupload.ir/files/a7j_۲۰۱۸۰۸۱۹_۱۸۱۰۰۹.jpg
لن 30 سالش بود و موهای خیلی بلندی داشت. او در شهر بزرگی زندگی می کرد اما یکسالی بود که اونجا کاری پیدا نکرد بنابراین
به یک شهر کوچکی رفت و دنبال کار می گشت او به شهرهای زیادی رفت اما کسی اونو نمیخواست
او یه دوست قدیمی رو ملاقات کرد و دوستش بهش گفت اینجا مردم از موهای بلند خوششون نمیاد. دوستش بهش گفت
چرا به یک آرایشگاه نمیری ؟ او میتونه موهات رو کوتاه کنه و میتونی چند تا کار پیدا کنی لن به آرایشگاه رفت و گفت:
لطفا" بیشتر موهام رو کوتاه کن آرایشگر شروع کرد او برای مدت طولانی موهاش رو کوتاه کرد و سپس از لن پرسید
برای مدت کوتاهی تو ارتش بودی؟ لن گفت بله بودم لن جواب داد چرا اینو پرسیدی؟ آرایشگر گفت بخاطر اینکه کلاهت رو پیدا کردم -
قسمت7
مایک در کشور زندگی میکرد، و یک باغچه بزرگ داشت. او سبزیجات و چند مرغ چاق را پرورش می داد.او تخم مرغ ها و گوشت آن ها را می فروخت واز فروش آن ها پول زیادی به دست می آورد.همسایه مایک نیز یک باغچه بزرگ داشت و او نیز سبزیجات و مرغ های چاق در آن داشت. یک حصار سیم( فنس) بین باغچه ها بود اما خیلی کهنه و قدیمی بود و مرغ ها گاهی اوقات حفره ای در فنس پیدا می کردند و از درون آن می رفتند. مایک ، یک فنس جدید بین باغچه خودش و باغچه همسایه اش می خواهد. بنابراین آقای بیگز آمد تا آن را بسازد. مایک به او گفت : لطفا فنس را از چوب محکم بساز . من یک حفره در آن می خواهم آن را به اندازه کافی بزرگ بساز که مرغ هایم وارد باغ همسایه ام شوند و سبزیجات او را بخورند اما برای او خیلی کوچک باشد که نتوانند به باغ من بیایند و سبزیجات من را بخورند! -
Hey! :))my lovely topic
can i help you Mr? :))هی! تاپیک مورد علاقه من... :))
می تونم کمکتون کنم جناب؟ :)) -
پارت 8
زمستان بود.و خانوم هرمان ،میخواست برای انجام بسباری از خریدهایش تا روز شنبه منتظر بماند. هنگامی ک او(منظور خانوم هرمان)به مغازه ها نگاه میکرد همسرش هم همراهش بود و پول خرید ها رو پرداخت میکرد و بسته های خرید را با خود حمل میکرد.و جلوی مغازه ها بامیستاد و میگفت نگاه کن جو این زیبا نیست؟؟؟او سپس جواب داد :همه ای حق باارزش این چقدر است؟؟و اون هزینه را با پول خود پرداخت میکرد .
وقتی ک انها از اخرین فروشگاه بیرون امدند هوا تاریک شده بودو اقای هرمان خسته شده بود و در فکر یک نوشیدنی خوب در کنار یک اتش گرم در خانه بود. ناگهان همسرش نگاهی ب اسمان کرد و گفت :نگاه کن جو چ ماه زیبایی
و جو بدون وقفه گفت:و سوال کرد همه ای حق با ارزشش چقدر است.؟؟
ببخشیدا اگه مشکلی داره من زبانم خوب نیست در ضمن یکم کم و زیادشده اونم چون جمله ای جایگزین خوب پیدا کنم برای همون. -
پارت 1
دیو! در کارخانه ای کار میگرد او همیشه صبح ها ساندویچ (برای خودش )درست میکرد.
بعد او ازدواج کرد پس فکر کرد الان زنم ازین به بعد برام ساندویچ میزاره .
روز اول زنش براش چند تا ساندویچ درست کرد و وقتی که دیو به خونه برگشت همسرش پرسید ازش ساندویچ ها چی شدن؟
اوه بله ... ولی تو برای من دو تا که نون گذاشته بودی فقط!
روز بعدش خانم جانش براش 4 تا ساندویچ درست کرد ولی دیو جان! بازم گفت که 4 تا کافی نیست(برای من).
روز سوم دختره براش 8 تا ساندویچ گذاشت ولی همون مقدارم براش کافی نبود پس روز بعدی یعنی روز چهارم زنش براش یه تکه بزرگ نون گذاشت و یه تیکه بزرگ گوشت رو گذاشت داخلش(بدون تیکه تیکه کردن).
عصری زن از شوهرش پرسید غذا چه طور بود؟
اوه بله جانم .. 2 تیکه نون که کافی نیست... -
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه گفته است:
⚀توجه :
part 11
(هرکسی میخوان این قسمت رو ترجمه کنن ، ریپلای بزنن و اعلام کنن)نت در یه شهر کوچیک تو انگلستان زندگی می کنه. اون همیشه تعطیلاتش رو هم در انگلستان می گذرونه, اما سال قبل، اون با خودش فکر کرد که "من هیچوقت بیرون از این کشور نبودم. همه ی دوستان من به اسپانیا می رن، و این کار رو خیلی دوست دارن، پس امسال من هم به همونجا می رم."
اون در ابتدا به مادرید رفت و در هتل کوچیکی برای چند روز اقامت داشت. در صبح روز اول اون بیرون رفت تا پیاده روی کنه. در انگلستان مردم در سمت چپ رانندگی می کنن، اما در اسپانیا اون ها در سمت راست رانندگی می کردن. نت این مسئله رو فراموش کرده بود، و هنگامی که در امتداد یه خیابون شلوغ حرکت می کرد، یه دوچرخه به اون برخورد کرد و افتاد.
نت برای چند ثانیه روی زمین افتاده بود و بعد بلند شد و گفت:" من کجام؟"
مرد سالخورده ای که در طرف دیگه ی خیابون نقشه می فروخت و برای اولین بار نت رو ملاقات می کرد گفت:" نقشه ی شهر می خواید آقا؟" -
@F_SSU در قسمت بندیِ ترجمه گفته است:
پارت 15
طی جنگ جهانی دوم سفر با هواپیما دشوار بود زیرا برای افراد مهم دولتی و ارتشی صندلیها لازم بود.اقای براون در طول جنگ برای دولت کار میکرد او یک غیرنظامی بود و کار بسیار سری انجام میداد بنابراین هیچکس حق نداشت بفهمد که او چه قدر مهم است مگر چند نفر .
یک روز او مجبور شد به ادینبورگ پرواز کند تا در آنجا برای چند نفر برتر سخنرانی کند اما یک افسر ارتش مهم در دقیقه آخر به فرودگاه آمد و صندلی اقای براون به او داده شد و او نتوانست برای سخنرانی اش به شهر پرواز کند.
تا وقتی که به شهر نرسیده بود مامور عالیرتبه پی برد که مردی که صندلی او را گرفته بود یکی از سخنران هایی بود که به شهر آمده بود تا سخنرانی او را بشنود.
نکته : یک اشکال تایپی در متن کتاب هست : plane رو planc نوشته
کلمه سخت یا نا آشنای این متن برای من : civilian بود که به معنی غیر نظامی هست
به نظرم اگه کلمه های نا آشنای متن رو مشخص کنیم خوب میشه -
مارک به سلمانی رفت و میخاست موهاشو کوتاه کنه اما وقتی از انجا خارج شد از نتیجه کار خوشحال نبود.وقتی که دوستش جرج اونو دید خدید و گفت.چ کارکردی با موهات مارک!مارک گفت من رفتم مدل شدم دریک سلمانی جدید امروز.دراول ب نطرامد که اون راضی نبود. حتی خیلی بدرتر!جرج موافقت کرد.گفت بله فکر درستیه ب مارک گفت چرا دریک وقت دیگهنمیری ارایشگاه و نگاه کنی ب ارایشگرهایز که مو کوتاه میکنن و پیداکنی ارایشگری روکه موهاتو اینطور خراب کرده.و بگی که چ کسی ماهمو اینطور خراب کرده.و مارک تکرار کرد اون حتما احمق بوده.!اوه نه این پاسخ درستی نیست.فکرمیکنید چ کسی کوتاه کرده موهای این مردو؟اون خودش نمیتونه کوتاه کنه.میتونه؟<br>
شخص دیگری موهاشو کوتاه کرده و اون باید بد ارایشگری باشه.باید بگی کی موهاشد کوتاه کرده