به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
به نام خالق هستی🧡
.
🌸سوال:
غر نزدن از پاره کردن زنجیر هم سخت تره مگه میشه غر نزنیم ؟
🌸پاسخ:
برای همه اولش سخته ولی وقتی عادت میشه برات درست می شه
خود به خود...
همون داستان ترک عادت هست.
معمولا بعد از گذشت بیست و یک روز ذهن و یا بدن عادتش تغییر می کنه ،
اگر شما بیست و یک روز هر روز نیم ساعت ورزش کنی روز بیست و دوم بدنت خود به خود احساس نیاز به ورزش می کنه ؛
مثلا عادت میکنی بیست و یک روز هر روز نیم ساعت کتاب بخونی روز بیست و دوم اگه قطعش کنی ،کلافه ای.
چه کاری رو دوست داری انجام بدی ولی تا حالا هی پشت گوش انداختی .و فکر کردی سخته؟
همونو تلاش کن بیست و یک روز انجامش بدی...تغییر عادتهای غذایی تغییر عادت های رفتاری ؛ ایجاد یه تحول جدید تو زندگی ...کار با ذهن راحته فقط باید عین خودش زبر و زرنگ باشی و گولشو نخوری...
غلبه بر حس غر زدن و ساکت کردن ذهن کار دشواریه؛
بنویسید منم هم می نویسم. ..نمی شه که از هیچ چیز نارحت نشد ،اما بهترین کار نوشتن و دور انداختنه؛ 🌸
دور انداختن یعنی چی؟
یعنی دیگه از درون من رفته بیرون ...
🌸تصمیم گرفتم که این چالش رو با هم شروع کنیم اولش سخته ولی شدنیه چون خودم تجربه کردم
امیدوارم واستون مفید باشه
⚠️ این کار درواقع به آرامش ذهنمون خیلی کمک میکنه...
این چالش رو به همه از جمله کنکوری ها پیشنهاد میکنم..
در صورت انجام،هر روز اینجا اعلام کنید✅
یا علی
🍃🌺🍃
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-ریاضی-کنکور-1402
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون 😀
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن 😀 )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
alireza_ysf75 فااطمه بهاره M.an
اخراج نشوم صلوات 😂
خب خب Ladies and gentlemen, my dear compatriots😂
سلام
لطفا هندزفری ها حاضر😍
Your browser does not support the audio element.
یه شب طولانی🍁
کنار اونایی که🍁
دوسشون داری 🍁
و دوست دارن و 🍁
تو خوشحالی🍁
جای یه چنتا مسافر قدیمی پیش ما خالی🍁
آخ تو شب یلدای منی🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره 🍁
و هندونه شیرینیش کم میاره پیش بوسه های تو🍁
که غم نداره🍁
غم نداره🍁
غم نداره🍁
آخ تو شب یلدای منی 🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره🍁
و🍁
هندونه شیرینیش کم میاره🍁
پیش بوسه های تو🍁
که جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
تو مثل بارونی تو دل مهمونی🍁
دلمو دلمو دلم میمیره🍁
واسه تو که جونی🍁
تو این شب یلدا که نمیشه فردا🍁
دلمو دلمو دلم میره با تو تا ته رویا🍁
خب
021c2912-89cd-45e1-b88a-ad38f80a617b-image.png
اینو من دیشب تو تودلی دیدم گرسنم شد😋 🙄 😞
به قول سونیا خانوم چون من دیدم باید شما هم ببینین😂 😂
poster_d6064d7f-fc3a-4006-aeae-2c89947e9a9c.jpeg
به مناسبت این شب همایونی
تمام پولایی که ازتون گرفته بودم برمیگردونم ...😂 😂
1f12510d-401e-4da5-afb9-1e6aef3f5ac5-image.png
خدمت شما🤩 🤩
2e26c2ea-eeb3-4adb-819c-244699f7f099-image.png
کرسی شب یلدااا= بهشت❤ ❤
و اما
Your browser does not support the audio element.
🕺🏻 🕺🏼😍 😂 😂
__
حیفه از بانو طوفان متنی نداشته باشیم تو تاپیک با قلم زیباشون💯
چقدر این شب یلدا را دوست دارم !
بهانه ی موجه و دلپذیری که بانیِ تجدید دیدارهاست ، که با لبخندی ، نفس نفس زنان ، از فاصله های دور می رسد ، دست های تنها مانده میانِ مشغله های روزگار را می گیرد و به واسطه ی احساسی عمیق و چند هزارساله ، آدم ها را دور هم جمع می کند .
یلدایی که ته تغاریِ پاییز است و نو رسیده ی خوش یُمن و دلبرانه ی زمستان ،
یلدایی که عاشق است ...
که سرآغازِ جاودانه ترین لبخند هاست ،
سرآغازِ گرم بودن و گرما بخشیدن در دلِ سردترین شب ها و بی فروغ ترین روزها ...
این یلداهای با هم بودن فرصت خوبی ست ؛
فرصتی برای شستنِ غبارِ رخوت و تنهایی از آینه ی دل ،
فرصتی برایِ دوست داشتن و دوست داشته شدن ،
به بلندایِ یک دقیقه ،
به وسعتِ یک عمر ...
یلداتون پیشاپیش مبارک🌸 💐 💫 🌿 🌟 🍁 🌈 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام دوستان وقت شما به خیر
برای اینکه یه کلاس خلاق و پویا باشه اساتیدتون چه کاری انجام میدن؟
یه کار خلاقانه که کلاس رو سرگرم کنه چه کاری هست به نظر شما ؟
سوال پرسیدن و بحث کردن و ... منظورم نیست
مثلا درس دادن از روی پاور
درس دادن از روی فیلم
مصاحبه کردن و مستند ساختن
بازی کردن سر کلاس
خلاصه کنم یه چیز خیلی خلاقانه واسه ارائه درس گردشگری اسلامی میخوام
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام و درود به همه 🌻❤
لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه
این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون
رو با هم به اشتراک بذاریم
و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم
و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی
پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید
و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین
دعوت میکنم از:
@soniaaa
Anzw 18
Gharibe Gomnam
@roghayeh-eftekhari
chichak am
@حامد-صباحی
@حمید-صباحی
m.hmt
@sania-Andiravan
z Gheibi
🌻🌻
و بقیه دوستان
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
توضیحات کامل درباره خوابگاه در این تاپیک !
.
42718713-37c0-4561-8704-99f1d29c2726-image.png
درود بر شما دوستان نازنین 🖐
امیداورم پاینده و تن درست باشید 🍃
در این تاپیک دعوت میکنم از دوستانی که در حال حاضر خوابگاهی هستند یا خوابگاهی بودند یا خوابگاهی خواهند شد ! تا اگر میشه این لطف بزرگ رو بکنن و تجربیات و دانسته هاشون رو به اشتراک بزارن. 🏡
خودم خیلی دوست دارم بدونم چی باید ببریم چی نباید ببریم ! و یکی از دغدغه هام اینه که خوابگاه اتو داره یا نه 😂 ! و اینکه کلا اگه نکته ای میدونن بگن.
سپاس فراوان 🙏 💙 💐
پانوشت : اگه این تاپیک پین بشه یا چیزی که به بیشتر دیدنش کمک کنه خیلی عالی میشه .
@ناظم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@رتبه-های-انجمن-آلاء
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
هفته های خوشحالی
-
ـ روز اول
سلام
امیدوارم تنور دلتون گررررررم باشه و همیشه روزگار بر وفق مراد...
روز های ی شخص کنکوری زیاد چالش برانگیز نیست شاید هر روزش با درس تو اتاقش بگذره طوری که با تک تک ترک های دیوار یا لکه رو دیوار خاطره داشته باشه :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
ولی خالی از خوشحالی نیست ...
چن وقتیه امدم خونه پدر بزرگی ( روستا ) و تصمیم دارم تا کنکور هم بمونم ...
وقتی صبح از خواب پا میشم و از پنجره که رو به حیاط و باغ عه و هوا بوی دود نمیده تمیزه وقتی صبح میرم تو حیاط نسیم سرد با بوی آب ، خاک نم ، گل میزنه به صورتم خیلی حس جالبیه ...
واس همین آواز پرنده ها و این نسیم و حس و حال خوبش سحر خیز شدم :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
امروز روز خوبی بود پر زا اتفاق های تازه و خوش اگرچه امروزم با ریاضی سپری شد حدودا ۲/۳ ولی بازم خوب بود
امروز بعد چن روز گشتن تو نت ملودی لایت مورد علاقمو که تو اینستا شنیده بودم پیدا کردم البته با اسم پیانیستش (دیوید هانتسینگر ) حس خوبی برام داشت
وقتی از اتاق رفتم بیرون دیدم غذای مورد علاقم رو اجاق گازه از خوشحالی بشکون میزدم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: اونم با ته دیگ سیب زمینی
:face_savouring_delicious_food:
بعد از اون پیدا کردن ی ۱۰ هزار تومنی تو کیفم بود که زیر آسترش رفته بود و وقتی داشتم لب تاپمو ور میداشتم دیدمش واقعا انتظار این یکیو نداشتم
بعد دعوت شدم به این چالش با اینکه اصلا پیگیر نبودم و مجبور شدم از اول بخونم تا بفهمم تاپیک برا چیه ...
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
امیدوارم دیروزتون خاطر انگیز
امروزتون عالی
و آینده تون رویایی
باشه
-
سلام
روز هفتم=اخر
دیگه باید یواش یواش بارو بندیل و ببندیم و بریم از دیار هفته های خوشحالی
امروز هم روز خوووووبی بود
صبح از خواب با داد بابام بیدار شدمبخدا اسلحه کم داشت برای صدا کردنش یجوری صدا میکنه ادم راضیه س روز چشم رو هم نزاره
بگذریم.... اینم بگم من عاشق بابامم :face_savouring_delicious_food:
بعدش رفتم باشگاه خسته شدم گرم بودددمجبورم شدم جای اون بدبخت کار کنم ولی خودشم بود همش میگفت فازی حقته بعدشم بوس میفرستاد اونم اینجوری
خلاصه از باشگاه اومدم خونه دیدم عمه جونیم خونه ماست ویییییییی عاشقشم ینی بخدا تا دیدمش همه این حرکت هارو رفتم
بعدش یکم باهم حرف زدیم و اماده شدیم دوتایی رفتیم بیرون باعمه جونیم یکم بازار گردی و رفتیم کافی شاپ :face_with_stuck-out_tongue:
بعدش اومدیم خونه و اومدم انجمن ! انجمن یکی از جاهاییه که باعث خوشحال بودنمه و وقتی اینجام کلا دردو غمو مشکلامو یه چند لحظه هم شده یادم میره :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: برای همینه اصن خوابیدم انجمن بیرون هم نمیرم لات اینجاهم منم مشکلی بود بگید
یکی از موضوعاتی ک باعث خندیدن امروزم بود حرف زدن با عادل ( @i-sorna )بود بچه خوبیه ..چیزی تو دلش نیست ولی زیاد ب کار و این و اون رسیدگی میکنه کلاخوبه ...اگه چیزی بهتون گفت جدی نگیرینش .. بیشتر شوخی میکنه تا جدی بودن عادل ببخشید ها اینم بگم بعضی موقع من خودمم ازش شاکی ام دلم میخواد بزنم...
این از گزارش امروز ..!
وکلا خوشحال بودم این هفته چون دعوت شدم ب این تاپیک و این ی تلنگور بود درمن تا دنبال دلایل بیشتری برای خندیدن باشم :))
و خوشحالم بخاطر داشتن دوستایی گل که نامی از کسی نمیبرم چون زیادین عاشق همه اتونم :face_savouring_delicious_food: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: از جمله نگارینم که عاشقشم ولی عشق ابدیم زهراست :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
#مشاعره هرشب با نوشابه یا همون اقا مهدی خیلی خوشحالم میکنه حتی اگه چرت و پرت هم گفته باشیم و شوخی ها ی دوستام توی انجمن باعث خوشحالیمه :))
درسته امروز روز اخربود ولی من هنوز ب تعهدم نسبت ب این چالش پای بند میمونم و هروز بیشتر ب دنبال خوشحال بودن میرم :))
#همیشه بخندیم حتی ب بالارفتن قیمت دلار
مواظب خودتونو خوبیاتون باشید
خیلی دلم میخواست بگم تا پست بعدی بدرود .. ولی تموم شد :((یاحق
-
%(#00aeff)[روز اول] 97/6/13
از خوشحالی هام قراره بگم ولی به سبک خودم
من معکوس زمان حرکت میکنم از الان که خوش حالم زمانو به عقب برمیگردونم به ابتدای روز:
1! الان که دارم این متنو مینویسم خیلی خوشحالم و دارم تمام اهنگایی که خواننده مورد علاقم خونده روگوش میکنم و لذت میبرم
2! من از فیلمای علمی تخیلی خوشم نمیومد ولی امروز یه فیلمی دیدم که خیلی خوشم اومد اسمش:" Ready Player One"
3! امروز بستنی ای که دوست داشتمو خریدم خوردم! فکر نکنید قرونه نه 1000 تومنه ولی من بیشتر از بقیه بستنی ها اونو دوست دارم و خوردن بستنی خوشحالم کرد
4! امروز صبح امتحان رانندگی داشتم و نتونستم قبول بشم ازین که افسر بعد از انداختن من سالم رفت خونشون خوشحالم /بهتر بگم خودم قبول کردم در حد قبولی بلد نبودم!پس زیاد نرفت رو اعصابم! ما گروه 2 بودیم گروه یک 4 تا خانوم بودند اولی سوار ماشین شد که حرکت کنه دید نمیتونه حرکت کنه چون جلوش ماشین نگه داشته بود مجبور شد دنده عقب بره! چه دنده عقبی رفته رفته خانوم فرمونو گرفت تا جایی که عقب ماشن در اومد به خیابون پسرا خندیدن دختره دید همه داریم میخندیم چپ چپ نگاه کرد بقیشو گاز داد و با سرعت یه دستی فرمونو چرخوند!! بازم خندیدیم کلا خندیدم!!افسر منو انداخته بود ولی بازم همه میخندیدیم!
5! صبح خودم بیدار شدم و بعد از مدت ها ساعت 6و ربع بیدار شدنم احساس خوبی میدادموقعیت هایی که منو امروز خوشحال کردن اینا بودن امیدوارم هر چه بیشتر بتونم خوشحال باشم فردا و در اینده
-
روز ششم و خوشحالیِ پنجم (((:
سلام ((:
امسال ک دیگ بچه مدرسه ای محسوب نمیشم قرار نبود برم کتابفروشی ولی خب دیروز قسمت شد ی سر رفتم خب مثل همیشه که تماشا کردنِ ذوقِ بچه ها برام جالبِ ((: خصوصا اگ در حال خرید برا مدرسه باشن ((: البته بگذریم از این که نیم ساعت معطل شدم چون فروشنده داشت به یکیشون تفریق یاد میداد //: حالا این چ ربطی ب خوشحالی داره ؟ خب خوش گذشت دیگ |: حتی اون قسمتی که آقای فروشنده داشت گریه کنان به ی دختربچه میگفت به خدا 50 هزار منهای 12 هزار میشه 38 نه 48 |||:
مگه میشه تو ی هفته هم ایهام آهنگ بده و چاووشی و امینم آلبوم بدن و من خوشحال نباشم ؟ البته البته آلبومِ Mustafa Ceceli هم بسی حالمان را خوب کرد ((: خصوصا این ترک :
https://forum.alaatv.com/assets/uploads/files/1536089468662-03.mustafa-ceceli-ne-haber-asktan.mp3
دیشب تو تل تا نصفه شب با همکلاسی هام چت میکردیم (((: وای ک چقد دلم برا دیوونه بازیای تو مدرسه مون تنگ شده ...
جانانِ من ذوقِ شنبه کشت ما را (((: البته این که رضایت دادن دوتایی با نازنین بریم بیشتر کشت ما را ((((:
همین ((:
به قول رامبد شااااد باشید ((((: -
روز پنجم
سلام
ببخشید خیلی دیر نوشتم یه مشکلی پیش اومد الان تونستم بنویسم .
امیدوارم حال دلتون خوب باشه و خنده رو لباتون
اولین خوشحالیم این بود که ساعت سه شب خود به خود از خواب بیدار شدم و خیلی خوش حال شدم شادو شنگول نشستم درس خوندم اما این شادی فقط نیم ساعت ادامه داشت چون بعدش مهمونامون از شهرای دیگه رسیدن منم روم نشد ادای بچه های خرخون رو در بیارم :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
رفتم دوباره خوابیدم
خوش حالی بعدیم مثل همیشه اومدن به انجمن بود و اشنا شدن با چن تا دوست فوق العاده و اینکه تصمیم گرفتم اومدن به انجمن رو کنترل کنم چون به همون اندازه که باعث حال خوب ادم میشه و اثر مثبتی داره میتونه مضرم باشه
بعدم خوندن دفتر خاطراتم که از ابتدایی تا دوران راهنمایی دوستام واسم نوشته بودن کلی به خاطر حرفایی که اون دوران نوشته بودن خندیدم و مرور اون دوران واسم لذت بخش بودو حس حال خوبی بهم داد
مثل همیشه امیدوار باش به فردای زیبا
غنیمت شمر شیرینی امروز را ....
روزتون پراز شادی و لبخند -
-روز دوم
سلام
امروز زیاد چالش بر انگیز نبود برام ...
ولی خالی از اتفاق های کوچیک نبود :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
صب که داشتم میرفتم بیرون میخواستم با اتوبوس برم و منتظر بودم تا بیاد ی ۲ دیقه بود واستاده بودم که دوستمو دیدم با ماشین یکم خوش و بش کردیم و ازم مسیرمو پرسید اتفاقا مسیرمون یکی بود و ۱۵ دقیقه منتظر اتوبوس موندم تخفیف خورد
تو خیابون مدیر دوران راهنمایی رو دیدم زیاد اتفاق جالبی نیفتاد و فقط با ی سلام و احوال پرسی رد شدیم رفتیم
حالا میپرسین خوشحالیش کجا بود ...
اینجاش بود که فهمیدم کتاب فروشی زده و بعد از اینکه کارامو راس و ریس کردم رفتم کتابفروشیش خیلی وقت بود دنبال سیر تا پیاز ادبیات ۳ میگشتم ولی پیدا نمیکردم ... ولی اونجا پیدا کردم و ی تخفیف حسابی هم داد بهم ۷۰ درصد تخفیف تازه اون ۳۰ درصد هم نمیخواست به زور بهش دادم
بعد رفتمو ی کیک بستنی خوردم و راهی خانه شدم
ی خبری هم اینکه هفته های من ۲ روزه پس این آخرین قسمت بود :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
بالاخره ببخشید
امیدوارم امروزتون بهتر از امروز من بوده باشه ...
به قول استاد پوریا جون (استاد رحیمی )
آرزومند آرزوهاتونم ... -
و روز سوم
امروز روز جالبناکی بود برام اون از صبحش که خبر ازدواج یکی از همکلاسیامو شنیدم اون از ظهر که یه خانوم بسی محترم زنگ زده به گوشیم و و میگه گوشی شوهر من دست تو چیکار میکنه واای حالا بیا بهش ثابت کن اشتب گرفته مگه به خرجش میرف میگم من این خطو ۶ ساله دارم فقط میگف گوشی بده به بووووق دیگه مونده بودم بخندمم یا بگریم دیگه سر اخر مادر جان به دادم رسید و بنده خدا کلییی معدرت خواهی و ببخشید ولییی هر وقت یاد حرفاش میفتم دلم میخواد تا صب بخندمم اتفاق خوب بعدی اینکه امشب عروسی دعوت بودیم و باید بگم که این چهارمین عروسی ای که توی همین یک ماه اخیر دعوت شدیم عروسی نمیاد نمیاد یهوو با هم چهار تاااااا میاد دیگه فک کنم رفتتت تا سال دیگه
هیچی دیگه همینا
شاد باشیدان -
%(#729908)[روز دوم] 97/6/14
خوشی های 24 ساعت روز قبل رو باید دیشب مینوشتم پس ببخشید امروز ظهر مینویسیم:
1! دیشب قبل خواب نظرم نسبت به یکی از کاربرای الا یکمی تغییر کرد و مثبت شد (یکمی )زیاد خوشحال نشویدو نشه
2! دیشب مادرم گفت برو 4 تا بستنی بخر 2 تا برای خودت 2برای خواهرت رفتم بستنی ای که انتخاب کردم به سلیقه خودم بود نه خواهرم!! هم اقتصادی باشه (1 kتومن پولش میشد ) هم من دوست دارم خوب4 تا میشد 4 هزار تومن من گفتم خیلی وقته دارم محدودیت ها و قوانین نشکوندم پس بزار یکمی هیجان داشته باشم 5 تا خریدم رند باشه 5 هزار تومن یکی شو تا خونه خوردم رسیدم خونه چند تا مونده بود؟4 تا درسته ...تعداد درخواستی بود....یکیشم اون موقع خوردم....خودمونیم چه قانون شکنی کوچیکی بود ....قدیما اومد جلو چشام که چه کارایی میکردم....خوب بگذریم من با چه چیزی خوشحال شده بودم الان ناراحت!(((حتما موقعی که رفتم دانشگاه ازم بخواهید بیام این جا بگم چی بر سر استادا میارم )))
3! دومین خوشحالیم مربوطه به این که یکمی برنامه ریزی کردم تا وقتمو در دست خودم بگیرم و وقتمو تلف نکنم واقعا با برنامه جلو رفتن حس بهتری از بی برنامه و خوشی های الکی هستش ..بعد کنکور خیلی بد گذشت از لحاظ برنامه نداشتن
4! من دیروز در مورد برنامه نویسی یکمی تو نت سرچ کردم که بابا خیلی دیر شده باید شروع کنم دیگه ... _Mohammad_reza_ بدونه که هنوز شروع نکردم برنامه نویسی رو پوستمو میکننه!عاشقتم ممد..تو تهران میبینمت
5! دیروز صبح یکی رفت روی اعصابم ولی حوصله جر و بحثو نداشتم فقط لبخند زدم و ارتقا دادم سطحی که توش منفجر میشمو(کظم غیظ میگن؟) بعدش خوشحالشدم شاید!
شب می بینمتون -
سلام
باعث خوشحالیه که دعوت شدم به این چالش و این تاپیک. ممنون از رز و نگارینِ عزیز
.
.
فصلِ اولِ 13reasons why رو امروز تموم کردم و خوشحالم بخاطرش. من خودِ هانا ئم:| دقیقاً با همون ویژگی آ، با همون حساسیت آ؛ خوشحالم که شخصیتم اینقدر خوب، توی اون شخص توضیح داده شده..
دیدنِ این موزیک ویدئوئه دومین، دلیلِ خوشحالیِ امروزم بود. خیلی قشنگه
یه نفرو از زندگیم حذف کردم؛ چون حسِ بدی بهم منتقل می کرد.
چند وقت بود که میخواستم یه متن بنویسم بذارم توی یه تاپیک،،، امروز نصف ش رو نوشتم.
بهترین و خفن ترین هدیه، سورپرایز، جایزه، پاداش و... ای که منو ذوق زده میکنه، ساقه طلاییِ کِرِم داره:| بعد از ظهر که از خواب پا شدم، 3 بسته ش روی میزم بود. بابام
یه ویدئو دیده بودم قبلا، خیلی دوس داشتم بدونم متعلق به کی یه؛ امروز، آدرسِ پیج ش رو اتفاقی پیدا کردم.
شام درست کردم. همه تعریف کردن ازش ولی چرب بود. خودم که دارم اذیت میشم. اونا هم حتماً همین وضعیتو دارن ولی چیزی نمیگن.
.
.
عواملِ خوشحالیِ من در مقایسه با علت های خوشحالیه شما، واقعاً شوخیه بچه ها:| به امیدِ پیدا کردنِ علت های دندون گیر تر
.
.
پایانِ روزِ اولِ یک الکیْ خوشحال :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: -
روز اخر
الان موندم چی بگم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: امروز نه از درس خبر بود نه از اتفاق جالب و شادی و....
خوش حالی امروزم در یک جمله خلاصه میشه اومدن به انجمن و حرف زدن با دوستای خوبم
دعا میکنم برای هیچ کس ناراحتی پیش نیاد
و هر روزتون پر از شادی و لبخند باشه
شبتون بخیر
یا حق -
سلام !
من کجام ! اینجا کجاست ؟ : ))
ممنونم از دعوتتون
.
روز منسوب به : دکتر چمران.
از همون اول صبح که بیدار شدم مامانم کسالت داشتن ،
یکم از کارهای خونه افتاد به من ، نتونستم مطالعم رو تا حدی که مشخص کرده بودم انجام بدم.
.
با استادم صحبت داشتم ، چندتا حرف یادگرفتم ، و بالها درآوردم (: استاد متشکریم !
.
برادر زاده ی نیم وجبی م هم ، تا اخرین روزی که قراره بنویسم، همیشه ازش یادبودی صورت میگیره !
من اکثرا توی اتاقم هستم ، میاد اینطوری بهم نگاه میکنه
یکدفعه یک وسیله ای برمیداره ، با سرعت نور محو میشه !!
.
دارم یک سری از کارهایی برخلاف عادتم انجام میدم ، چالش جالبیه شمام امتحان کنید . مثلا ترشیجات خوشم نمیاد !
مخصوصا انار ترش !
امروز سنت شکنی کردم و یک انار بسیار ترش رو خوردم.
هیجانم داره... (:
.
با دوستی از دیار خارجکستان (ویتنام) مکالمه انگلیسی داشتم ، (من اشتباه کم ندارم توی صحبت کردنم ، برای همین از حضرت گوگل هم استفاده میکنم)
کلاس زبان ژاپنی میره یکم ژاپنی هم ازش یاد گرفتم !
(وجدان بیدار : در انگلیسی مانده ، میخواهد ژاپنی بیاموزد !)
.
عصری رفتیم خونه مادر بزرگم ،
همگی دورهم جمع بودیم . خیلی خوش گذشت!!
اینهم عکس اونجا ... :
"خونه مادر بزرگه هزارتا قصه داره "
خیلی خاطره دارم از اینجا
.
.
الحمدلله ... روز خوبی بود.روز و روزگارتون پربار و پرکار و پر برکت : ))
-
%(#080896)[روز سوم] 97/6/15
1! الان که دارم اینارو مینویسم خیلی خوشحالم چون نخوابیدم و دارم تایپ میکنم! ماشاال.. اراده..حداقل تایم خوابیدن رو دارم درست میکنم که دیر نخوابم
2! امروزدلم بستنی خواست ولی شب بود نتونستم بخرم لذت ببرم عوضش الان دارم ادامس مورد علاقمو میجوم و حالم بد نیست و خوبه
3! وقتی نوشتم که فردا تو تایپکم براتون سوالات قلمچی رو تحلیل می کنم خیلی حس حال خوبی داشت!
4! امروز یکمی نیورک تایمز رو خوندم و جالب بود برام // هم انگلیسیم قوی میشه هم اطلاعات جانبی((روزنامه انگلیسی خوب میشناسید بهم معرفی کنید))
!امروز کمتر خوشحال بودم؟! فردا جبران میکنم!
فعلا! -
خوشحالی ها رو به ترتیبِ زمانِ اتفاق افتادن، می نویسم:
.
.
امروز، بعد از مدت ها، صبحِ زود بیدار شدم. [البته فقط بیدار شدم؛ از جام تکون نخوردم]
امروز، با مامانم فیلم می دیدیم که یه دفعه دستمو گرفت و از ناخن هام و رنگِ لاکم تعریف کرد.
امروز، یه بچه رو خوشحال کردم. خیلی نمی تونم راجع بش توضیح بدم؛ فردا هم این کارو میکنم.
امروز، با خاله م آشتی کردم.
امروز، کتابِ «چهل نامه ی کوتاه به همسرم» از نادر ابراهیمی رو تموم کردم. این دومین اثریه که ازش میخونم. اینم مثلِ «یک عاشقانه ی آرام» بی نظیر بود. به نظرم، همسرش خیلی خوش بخت بوده که، همچین مردِ محترمی رو کنارِ خودش داشته.
امروز، دیدم مرضیه برگشته و منشنم کرده.
امروز، اینجا دوستِ جدید پیدا کردم. البته قبلا پُستاشو دیده بودم و همیشه بخاطر گذاشتنِ جزوه های تمیزش، توو دلم تحسینش میکردم.
امروز، با سارا چت کردم و از هر دری حرف زدیم و حالم عالی شد.
امروز، فک کنم با یکی از بچه ها آشتی کردیم. اکیپمون تکمیل بود؛ ولی جای تو خیلی خالی بود sheydadb37
امروز، سیروان بعد از چند روز پُستِ جدید گذاشت.
الآن که اینا رو تایپ میکنم، فاطمه داره لایکم میکنه. یادم افتاد به اون روزای سخت که کلی کمکم کرد. فااطمه خیلی خوش شانس بودم که توو اون شرایط، تو رو داشتم
میرم فصلِ دوئه، 13reasons why رو بذارم دانلود شه که لیستِ خوشحالی های امروز، تکمیل بشه:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
.
.
پایانِ روزِ دوم -
روز چهارم البته که یه روز این وسط جا موند که هیسس صداشو در نیارین:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: اولین خوشحالی امروز م پیدا کردن لنگ جوراب خرگوشی ای بود که حدودا یه سال پیش مفقود الاثر شده بود و خیلی دوسش داشتم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: ولی خب حالا باز اون یکی لنگش گمه از یابنده تقاضا میشود در صورت رویت سریع تر اطلاع رسانی کنید خوشحالی بعدی:
دوست جانت که یه هفتس باهش حرف نزدی زنگ بزنه و حدودا یه ساعتی حرف بزنین:smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes: حرفای تلمبار شده زیاد بود سعی کردیم جبران کنیم تا حد ممکنه خوشحالی بعدیم اینکه بدون اطلاع قبلی دختر عمه جان پاشه بیاد خونتون و اتاقت میدون جنگ باشه ولی خب خداروشکر روی تخت دیگه جا واسه نشستن بود بعدش میون حرفا یهوو یاد عکسا و خاطرات قدیمی بیفتی و بری سراغشون
با دیدن هر عکسی فقط میگفتیم عههه ایننن یادش بخیررر یادش بخیر که غصه مون یه زمانی شکستن دست عروسکمون بود...یادش بخیر که نمره ۱۹ دیکته مون تا چنددد هفته غصمون بود ..چقد زود بزرگ شدیم و دغدغه هامونم با خودمون بزرگ شدن.......دیگه با یه ابنبات چوبی خوشحال نمیشیم..دیگه با اون کارتای صدافرین ذوق نمیکنیم....
کاش میشد همیشه همونقدری میموندیم...با همون خوشحالیای نقلی و کوچیک کوچیک
شاد باشیدان -
خوشحالی های روز آخر و یکی مونده به آخر ((:
خب ی گپ دوستانه با دختر عمه جان ((: مرسی که باعث خوشحالیم شدی ((:
تو باغ خانوما مشغول غیبت بودن و پسرا هم کارایی میکردن که آرزوم بود منم مث اونا خوش بگذرونم ولی نمیشد ... (چون من دخترم! ) هیچی همین طوری بر لب جوی گذر عمر تماشا میکردیم که ی گربه جان توجه ما را به خویش جلب کرد ((: هیچ رابطه ی خوبی با حیوانات ندارم ولی کلی باهاش بازی کردم ! کلا بهش دست نمیزدم آخرش خواستم یکم باهاش صمیمی شم ؛ چنگ انداخت //: جواب اون همه محبتِ خواهرانمو با چنگ داد نامرد ///:
با گلنار آشنا شدم ((:
سینی رو پرت کرد سمتِ من و گفت این بارُ تو برو ! مهمونِ جدید ی پیرزن بود ! وقتی بهش تعارف کردم گفت : ان شاء الله تو مراسمِ کربلا رفتن پذیرایی کنی دخترم . وای که چه ذوقی کرده بودم ! پیرزن انقدر دوست داشتنی آخه ؟ نه تنها گیر نداد بلکه بقیه ی روزم رو ساخت ((: کلی حالمو خوب کرد ((:
با نازنین چت کردیم ((: کلی دلم براش تنگ شده البته فردا میبینمش ((:
ترازو جان که وقتی میرم روش عدد 56 رو نشون میده یک عامل خوشحالی محسوب میشه !
عصری اومدم انجمن دیدم مگس پر نمیزنه ! البته دو تا پروانه ی ماجراجو ( سارا و همزادش //: ) بود که سکوت اختیار کرده بودند ! خلاصه رفتیم پای تلوزیون فیلم ببینیم ی فیلم دیدم ب اسمِ پیشتازانِ فضا ؛ حالا چه ربطی به خوشحالی داشت ؟ فیلمِ چندان جالب نبود ولی خوشحالم ک جیم زنده موند /: همین /:
گیر داد به آهنگام منم دارم تی ام بکس گوش میدم ! تو فضام کلا !
بعدا نوشت : خوشحالیمو گذاشتم بعد دیدم گلنار از من نوشته (((: خوشحالم کردی دختر ((:
خب رسیدیم به آخر قصه ! خیلی ممونم که منو به این تاپیک دعوت کردید ((: امیدوارم بازم دعوت شم یاعلی -
بسم الله . . .
روز منسوب به : شهید بهشتی
امروز صبح طی یک قرار دادی از پدربزرگم ، هدیه یا به عبارتی جایزه ای بردم ؛ خوشحالم ! چون براش چند تا کار رو مد نظر داشتم : ) الحمدلله !
.
به برادر زادم قرار بود سوپ بدم ، یک پاستیل هم دستم بود، گفتم امیرعباس سوپ میخوری یا ....
[همینجا مامانم صحبتمرو قطع کردن گفتن سوپُ بهش بده]
دوباره گفتم : سوپ ... یا سوپ ..... هیچی دیگه ..
حالا قهر کرده بود میگفت من "یا سوپ" میخوام !!!!!!
گفتم چی ؟ میگفت : یا شوپ !
داشت بلند بلند گریه میکرد ، عمه جون یا شوپ (به س و خ = ش میگه)
اخر پاستیل رو بهش دادم ¡
خدایا به خلقت و حکمت و ... شکر ! این دهه نودیا چه قدر عجیبن !
.
.
مطالعه ام رو انجام دادم و از اینکه روز به روز بیشتر و درست تر ! دارم متوجه میشم و درک میکنم خیلی خوشحالم ، خدایا شکرت !
همچنان : معلم خوبم !! متشکریم!
بعضی حرفها ، عملها ، شاید تقریبا یک باور سطحی بود ، الان در ژرفای وجودمان انرا احساس میکنیم
.
.
یک متن در مورد خلقت بود، به انگلیسی تونستم غیر از چندتا کلمه ش ترجمه ش کنم ؛ چند تا کلمه جدید یاد گرفتم ازش ، خیلی خوب بود
.
.
در مورد چندتا شخصیت توی اینترنت زدم ، مطلب خوندم
واقعا خوش به حالشون...
.
[قبول دارید بعضی کارها که حال ادم رو خیلی خوب میکنه، نمیشه گفت؟ غیرقابل وصفن ]
.
اینهم تقدیمی از امیرعباس :
ترجمه : سلام بچه ها ! چه طورین ؟
سلام!
.
.
.
تکمله : حالا که تا اینجا اومدید اینمبخونید
روز و روزگارتون پربار و پرکار و پر برکت ( :