الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
این پست پاک شده!
-
داشتم از یک خواب طولانی و عمیق ناشی از خستگیِ کار لذت میبردم که مامانم منو برای شام بیدار کرد . هنوز خسته بودم و به شدت گیج و منگ خواب ترجیح دادم شام رو بیخیال بشم و بخابم که مامانم با اصراراش و تعریفش از غذایی که برای شام پخته بود منو از تخت جدا کرد
رفتم بیرون مامان یه میز درجه یک چیده بود خود به خود لای چشا هی باز تر میشد و خواب فراموشم میشد
بـله اصطلاح ادبیش میشه ذوق مرگ شدن!
خالم که ۳ سال از خودم کوچیکتره خونمون بود سلام کردم و رفتیم شام بخوریم . سر میزد شام یهو توجهم به خالم جلب شد که نمک پاشو گرفته دستش و همشو داره خالی میکنه تو غذا ازش گرفتم گفتم : نمیخام اینطوری بمیری ! خندید گفت : وای بده مهدی نمکو من تا غذا شور نباشه نمیتونم بخورم بدون توجه بهش ادامه دادم به غذا خوردنم . مجبور شد با بی نمکی بسازه و غذاشو بخوره
این چه عادت بدیه خیلیا دارن که بدون نمک لب به هیچی نمیزنن؟ ترک کنید این عادتو اگه دارید ، عین این میمونه که داریم سم میپاشید تو غذاتون . شامو خوردم از مامان تشکر کردم . تلوزیون برنامه ی خاصی نداشت درحال عوض کردن کانال تلوزیون بود که گوشیم زنگ خورد رفتم از رو اپن برداشتمش توجهم جلب شد به ۱۸ تا تماس بی پاسخ از یه شماره ی ناشناس که الانم داشت زنگ میزد . جواب دادم پرستاری بود که دیشب توی اتاق عمل باهام دعواش شده بود و برای عذرخواهی زنگ زده بود ، تقصیر خودش بود
قانعش کردم کارش اشتباه بوده طی یه زمان طولانی حرف زدن ، پرستار بلاخره قانع شد و خداحافظی کرد قطع کردم. یادم افتاد یکی از کتابایی که یه شدت علاقه پیدا کرده بودم به خوندنش رو توی خونم جا گذاشتم . با همون لباس راحتی سوییچ ماشینو برداشتم که برم بیارمش چون عادت کرده بودم هر شب شده چندتا صفحشو بخونم . توی مسیر بودم یکی از دوستانم بهم زنگ زد و گفت میخاد منو همین الان ببینه ! یکم نگران شدم اخه صداش نگران میزد . بهش گفتم بیاد خونه ی خودم . رسیدم خونه وارد اسانسور شدم وکلید انداختم رفتم تو . یه نیم ساعت گذشته بود ایفونو زدن در پایینو براش باز کردم و در ورودی خونرو باز گذاشتم و خودم رفتم تو اتاق دنبال کتابم . صدای بسته شدنه درو شنیدم با صدای بلند گفتم : سلام عزیزم اومدی؟ نگران شدم چی کارم داشتی؟ صدایی نشنیدم ، اومدم بیرون از اتاق : مسعودد؟ کوشی؟ روی اپن کیسه ای گذاشته بود که تو وسایل بخیه و سرم و اینا بود . نگران تر شدم از دستشویی اومد بیرون دستش و لباسش خونی بود با چشای گرد شده داشتم نگاش میکردم : چیکار کرد با خودت چی شده دستت؟؟ از درد دندوناش رو هم میلرزید گفت : لیوان شکست تو دستم اشاره کرد به کیسه : مهدی توروخدا شروع کن خیلی درد دارم ! همچیز گرفته بود نخ و سوزن و سوزنگیرو و لیدوکایین و بتادین و پنبه و ...
تو هـز این سرعت عملش و مجهز بودنش بودم
میخاستم یه بهانه ای پیدا کنم که ببرمش بیمارستان ولی نشد . نشست رو مبل وسایلارو برداشتم رفتم پیشش دستکشو دستم کردم یه نگاهی یه زخمش کردم عمیق نبود یه شکاف و زخم سطحی به نظر میرسید و با سه چهارتا بخیه حل میشد . با پنبه خونای روی دستش و دور زخمشو تمیز کردم و بتادینو باز کردم و یکم روی زخمش ریختم و با پنبه پخشش کردم .
لیدوکائینو کشیدم تو سرنگ و حاشیه و دور تا دور زخمش تزریق کردم اروم . هی خون میومد زخمش با گاز استریل خون توی زخمشو تمیز کردم ، دستش کامل بیحس شده بود و شروع کردم براش بخیه زدم . شیش تا بخیه زدم احساس کردم کافیه تمومش کردم و دستشو براش با باند بستم . وسایلارو جمع کردم . دراز کشید رو مبل رفتم پیشش نشستم : خوبی؟ اوکی هستی؟ سرشو تکون داد : میشه یه تقویتی برام بزنی؟ تو کیسه هست! دستمو گذاشتم رو پیشونیش تب نداشت فشارش افتاده بود انگار . سرنگو از تو کیسه بیرون اوردم و امادش کردم کمک کردم به پهلو مایل شد پنبه رو چند بار کشیدم و فرو کردم . درد داشت تکون میخورد هی ولی چیزی نمیگفت با دستم نگهش داشتم : اروم باش میدونم درد داری الان تمومه ! تمومش کردم و بیرون اوردم سوزنو و یکم پنبه رو نگه داشتم . برگشت و تشکر کرد . سرم رو برداشتم و براش وصل کردم . مامانم زنگ زد نگران شده بود چرا بر نگشتم بهش توضیح دادم . سرمش تموم شد کشیدمش بیرون بلند شد که بره گفتم : کجاا؟ میموندی اینجا . گفت : ممنون عزیزم زنم خونه تنهاست باید برم خیلی ممنون بابت بخیه! خندیدم : پرفسور الان با این دست و بخیه های تازه ی دستت چطوری میخای رانندگی کنی؟ ماشینتو میزنم توی پارکینگ و میرسونمت خونه بعد فردا یکی رو بفرس بیاد ماشینو برداره الان اینجوری رانندگی کنی قطعا به فنا میریسرشو تکون داد . یکی از لباسامو از کمد دراوردم دادم بهش بپوشه زنش اینطوری مدیدیش غش میکرد
از خونه اومدیم بیرون ماشینشو گذاشتم
توی پارکینگ خونه و رسوندمش خونشون . برگشتم خونه اون کتاب معروفمو خوندم و ترجیح دادم بخابم . شد فردا صبح . ساعت هشت باید میرفتم بیمارستان یه صبحانه ی مختصری خوردم و رفتم بیمارستان . وارد مطب شدم اولین مریض یه خانم میانسال با میگرن عصبی شدید بودن بعد از معاینه نسخه رو براشون نوشتم و تاکید کردم حتما یه ازمایشو انجام بدن و نتیجشو بیارن ببینم . مریض بعدی یه خانم و همسرشون بودن که من چند روز قبل خانمو معاینه کرده بودم و نتیجه ی ازمایش و عکساشونو اورده بودن ببینمش . جواب و عکسارو دیدم , تومور بود . تومور بدخیم بود زیاد رشد کرده بود ، باید عمل میکرد و تومورو بیرون میاور . باید میگفتم متاسفانه عملم خیلی به وضعیتشون کمک نمیکرد ولی بهتر از هیچی بود . چون تومور بدخیم بود و حتی اگه از مغزشم طی عمل بیرون میوردم باز بعد از مدتی یه جای دیگه از مغزش تومور رشد میکرد . مونده بودم چطوری بگم بهشون . جفتشون با چشای امیدوارم منتظر جواب بودن گاهی وقتا با دادن همچین خبرایی به مردم از خودم بدم میاد نمیدونین چقدر موقعیت بدیه با امیدواری بیان پیشت و ناامید برشون گردونی این مورد واقعا استثناست . اولش سعی کردم یه جوری بگم که زیاد مجبور نشم بگم برای همین اول واژه ی انگلیسیه تومور رو بهشون گفتم جفتشون با تعجب نگام کردن همسرش گفت : خب اقای دکتر اینی که میگین چی چی هست؟ دیدم واقعا نمیشه گفتم : تومور . خانم چشاش پر از اشک شد بیشتر نگران این بود که چطوری به خانوادشون بگن ! خانمه اصرار داشت یه بار دیگه با دقت جوابو ببینم و مطمئنش کنم . یکم راجب بیماریش بهش توضیح دادم و روند درمانش و یه وقت سریع برای عملش که به فردا همون روز موکول میشد . نسخه نوشتم براش خانم با شدت تمام گریه میکرد و همسرش سعی در اروم کردنش .
رفتن . ناراحتیمو قورت دادم یه بغض مدام بهم فشار میاورد اون لحظه و بغض گند زد به تمام ساعت کاریم . مریض بعدی یه حاج خانوم بود که تصادف پسرشون بهش یه شک وارد کرده و سردرد شدید داشت بعد از معاینه اش نسخه نوشتم و بستریش کردم . مریضای مطب تموم شده بودن بهم گفتن حال یکی از مریضا خوب نیست رفتم بهش سر زدم . یه دختر ۱۸ ساله که از سرگیجه و سردرد مدام سعی میکرد سرم رو از دستش جدا کنه . بخاطر سرگیجه ای که داشت با ناله و گریه میگفت : منو بگیرید من دارم میوفتم از تخت توروخدا بگیرینم من دارم میمیرم با تزریق آرامبخش اروم شد داروی جدید براش نوشتم ، کاملا اروم شده بود و بین خواب و بیداری بود . فشارش اوکی بود . اومدم بیرون رفتم سر زدم به خانمی که ضعیفیِه چشاش روی اعصابش اثر گذاشته بود دچار یه سردرد بدی شده بود ، بستریش کرده بودم وضعیتش نرمال بود گفتم بهش چندتا دارو تزریق کنن و بعد مرخصش کنن . بهم گفتن یه مریض تصادفی با اسیب بد مغزی رو باید عمل کنم
از خستگی نفسم بالا نمیومد گفتم انتقالش بدن اتاق عمل رفتم اتاق عمل و عملشو شروع کردم . یه جوون که ماشینش با سرعت زیاد اصابت کرده بود به تیر برق و سرش محکم خورده بود به بدنه ی ماشین . خونریزی داخلی کرده بود مغزش دور سرش کاملا فرورفتگی داشت پلاکت خون و ضربان قلبش توی عمل مدادم بالا و پایین میشد و هی مجبور بودم عملو نگه دارم اوکی که شد دوباره ادامه بدم .
توی ۱۲ ساعت عملش تموم شد و انتقالش دادم به کما . خسته اومدم بیرون همش احساس میکردم الان میوفتم با زور خودمو نگه داشتم . خوشبختانه مریض یا عمل خاصی نداشتم وسایلامو جمع کردم و برگشتم خونه ...
ممنون از نظراتتون توی خاطره ی قبل ببخشید من فرصت جواب دادن نداشتم
خدانگهدار
ببخشید من یه چیزی رو توضیح بدم ، کارای من بخاطر احساسای توی وجود من نیست دوستان . چیزیه که خودم انتخاب کردم باشم ، هویتیه که خودم به خودم دادم با توی حیطه ی پزشکی کار کردنم . اصلا پزشکی یعنی همین ، یعنی بدو دنبال شیفت ، بدو دنبال بی خوابی ، بدو دنبال خستگی ، بدو دنبال عملای چند ساعتی ، بدو دنبال نجات دادن و ... گفته بودین توی کامنتا راجب شخصیتم بگم باید بگم من توی تمام لحظات زندگیم هیچوقت ادمی نبودم که ادای چیزی رو در در بیارم . مثلا یه اخلاقو ببینم و با خودم بگم اگه اینطوری باشم قشنگتره که اینطور مردم میپسندنم . هیچوقت بین ادما نایستادم و هیچ وقتم نخواستم حداقل من دلیل ناراحتی کسی باشم . ایمان دارم هر دوست و رفیقی که تو زندگیم اومد بهم یاد داد . یا از خوبی هاش یاد گرفتم یا فهمیدم چه چیزایی رو دوست ندارم یا چه ادمی رو دوست ندارم باشم . بار ها داد زدم که توی شغلم باید غرور داشته باشم باید عصبانی بشم ، باید بحث کنم اما راستشو بگم من
حوصله ی اون چیزی که باید باشمم ندارم . من خیلی روزای سختی رو توی دوران تحصیلیم گذروندم نه از دردش مینالم و نه از سختی راهش میگم و نه هم میخام با گفتنش کسی رو که انتخابش پزشکیه رو پشیمون کنم برای همین توی برخورد با انتخابای زندگیم سعی میکنم با اینکه بعضی وقتا میدونم درست نیست ، خوباشم و انتخاب کنم و بره تو وجودم که تظاهر نکنم راحت بوده همچی و از جایی که ایستادم مردم رو که خدارو از خودم راضی نگه دارم . هیچوقتم ادم خوبه ی هیچ ماجرایی نبودم و نیستم . اعتقاد دارم خوب ترین هم که باشی یکی بهتر از تو هست ، قشنگترین هم که باشی یکی قشنگتر از تو هست هیچ " ترینی" مطلق نیست .
هیچی تو دنیا مطلق نیست ، هیچی نمیمونه . اینو از منی که خیلی خط های صاف روی مانیتورای قلب رو دیدم قبول کنید که هیچی نمیمونه از ادم جز اون کاری خوبی که کرده و خوبی هاش . امیدوارم جواب سوالاتونو توی کامنتا گرفته باشیدممنون
ازاین خاطره ها براتون ارزومیکنم بچه درسخونای الا
-
@rhilda این ایدی که میگی ن ایدیت چیه؟
-
خیرین الا همت کنید اعتبارم بره بالا:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
-
@rhilda در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
mriaw تو دنبال شونده هات هس
https://forum.alaatv.com/user/hilda اینو میگی؟
-
@rhilda خیلی ممنون:)