هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا منو بکش راحت شم
-
خسته ام مثل نجفی:/
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا حالا چند بار کلمه خسته تکرار شده/:ی خسته نبودم اونم شدم حالا هم خسته ام هم دلم گرفته هم کنکور دارم شامم نداریم/: چون باید رژیم بگیریم دقیقا کدوم قسمت زندگی زیباست/:
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
خسته اید مثل جراحی که توو یه عمل ۲۰ ساعتست و ساعت ۱۹ میخواد بگه خستم و مریض هم بره بمیره
مثل بیمارایی که پشت درن و منتظر نوبت و دکتری که میگه نمیخواد ببینتشون و میگه خستم و براش مهم نیست چه اتفاقی میفته براشون
revivalاینو یبار دیگ گفتید دیگ اثر نداره تازه بگید
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وای مصراع دومش
)دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندکچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند
2)کچل آندم به ملائک نگهی کرد شگرفبعد بر روی سرش گیره ی پروانه زدند -
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival من هنوزم می لرزم وقتی به مادری فک می کنم که تا صب نخوابید یه شب...
چرا نخوابید:/
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوشم میاد قات میزنید
#عروس رفته گل بکشه
️
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival من هنوزم می لرزم وقتی به مادری فک می کنم که تا صب نخوابید یه شب...
چرا نخوابید:/
-
hoho در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
عادت کردیم! همین!
اره عادت به باخت..
عادت به جا زدن
ول کردن
مسخره بازی
و..
و..
و..نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
hoho در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
عادت کردیم! همین!
اره عادت به باخت..
عادت به جا زدن
ول کردن
مسخره بازی
و..
و..
و..خسته ام مثل شهربازی
میدونم ربط نداشت واسه قافیه اش گفتم -
واقعا شلیک لذت بخشه
داداشم از این کلت اسباب بازی ها هست تیر نارنجی میخورن داشت ازش گرفتمش هشت تا تیر زدم تو کله ش . یک لذتی داشت -
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صحبتا کم کم داره فلسفی میشه برم بهتره
منم مغزم نمیکشه /:خدافظ همگی خسته نباشید
-
واقعا شلیک لذت بخشه
داداشم از این کلت اسباب بازی ها هست تیر نارنجی میخورن داشت ازش گرفتمش هشت تا تیر زدم تو کله ش . یک لذتی داشتنوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نوشابه چطوری داعشی
️
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فقط بی زحمت لایک کنید خستگیتون در بره خسیس بازی درنیارید
-
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نوشابه هم خسته نباشی شاهینک:/
-
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
hoho در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
عادت کردیم! همین!
اره عادت به باخت..
عادت به جا زدن
ول کردن
مسخره بازی
و..
و..
و..خسته ام مثل شهربازی
میدونم ربط نداشت واسه قافیه اش گفتم -
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival
چون پسرش سعی داشت با شوخی هاش حواسشو پرت کنه ولی فایده ای نداشتشاعر میفرماید که
بعد سی سال تازه فهمیدم ... جسدی لای پیرهن بودم ! -
نوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کی قراره این پاهای سیمانی تکون بخورن
://