شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
داستان درخت گردو
روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
-
فرهنگ لغت دخترا
زشتو=خوشگل/خوشتیپ/جذاب/تو دل برو
ناراحت نشدم=ناراحت شدم گُهم بخوری فایده نداره
بهم نمیاد؟= زود باش بگو خیلی خوبه خوشگل شدی
خوشگل بود؟=جون بکن بگو تو خوشگلترینی
اصن به من چه ، من دیگه حرف نمی زنم =
حرف می زنم دهنتم سرویس می کنم روزگارتم سیاه می کنم
️☻
-
رفتم سوپری،ی مادر با بچش اومد، بچش گف پفک می خوام ،مادره گف فروشی نیس از فروشنده بپرس خودش میگه فروشی نیس.فروشنده هم گف آره عمو اونا فروشی نیس بچه هم نه گذاشت نه برداشت برگشت گف اگه فروشی نیست پس غلط می کنی مغازه باز میکنی.
-
آبادانیه رو میبرن بهشت.دمِ درِ بهشت که میرسه میگه:
اووووووووووف...
میگن چی شد؟؟؟
میگه وووووووولک...!!!
میگن چته؟؟؟
میگه اوووووووووه!!!
میگن زهرمار،خو چه مرگته؟؟؟
میگه این که آبودانِ خودمونه که...!!!
-
واقعا سَرِ خوردنِ سیب ما ها تبعید شدیم زمین؟
بابا بدبخت، دله ، گشنه، خودتو نگه میداشتی لااقل سَرِ نون خامهای چیزی میفرستادنمون زمین
آخرش معلوم میشه با گذاشتن یکی از انگشت های دست یا پامون داخل ناف و خوندن یه ورد سیستم خنک کننده بدنمون فعال میشه ولی خدا سر جریان همون سیب این مسئله رو با حضرت ادم در میون نذاشته تا تابستونا گرم کنیم برا جهنم
-
یه جا رفتیم خواستگاری ... آخرش پدرِ دختره از بابام پرسید : «خودت حاضری یکی مثل پسرت دامادت بشه» ؟
بابام یه نگاهی بهم کرد , گفت بعدا مزاحم میشیم
-
گنجشکی که از مترسک بترسد٬از گرسنگی میمیرد
(چگوارا)
شکست آن نیست که زمین بخوری٬شکست آن است که نتوانی بلند شوی
(گاندی)
اتوبوس از مینی بوس بزرگتر است
(احمدی نژاد) -
سیم کارت بخرید با همسرتون حرف بزنید !
بعد با جایزش با دوست دخترتون حرف بزنید !
جشنواره دختر بازیِ ایرانسل
-
این پست پاک شده!
-
وای اگر دیوان من افتد به دست دلبرم..
عشقهای دیگرم لو میرود خاک به سرم
-
به آبادانیه میگن: تو ابوالهول رو میشناسے.؟
میگه:
آره کا، بچه محله مونه!میگن:
ابوالهول تو مصره...میگه:
آره ، جنگزده که شدیم اونا رفتن مصر، ما رفتیم اهواز.میگن:
ابوالهول مجسمه ست...!میگه : خدااااا...... بش گفتوم ایقد لاف نیا! خدا سنگت می کنه ها، گوش نکرد نکرد
-
بازرس برای سرکشی میره آسايشگاه ﺭﻭﺍﻧﯽ:
ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺳﺮﺷﻮ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﻪ:سپیده… سپیده … سپیده …
بارزس ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ: ﺍﯾﻦ یارو ﭼﺸﻪ؟
ﻣﯿﮕﻦ: ﯾﻪ ﺩختری ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ سپیده ﮐﻪﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻥ؛ ﺍﯾﻨﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ!
بازرس ميره ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ و ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺑﻪﻏﻞ ﻭ ﺯﻧﺠﯿﺮ بستنش، نعره ﻣﯿﺰﻧﻪ:سپیده… سپیده … سپیده …
بازرس ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ: ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽﺩﯾﮕﻪ ﭼﺸﻪ ؟
ﻣﯿﮕﻦ: سپیده رو دادن به این -
امروز بابام گفت پاشو برو کولرو روشن کن
همینطور که پشمام ریخته بود داشتم دکمه روشنش رو میزدم که دیدم روشن نمیشه
برگشتم دیدم بابام داره میخنده و میگه اوسگلت کردم برق قطعه بیا بشین...
حالا میفهمم چرا بهشت زیر پای مادراس
-
تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند.
پس از مدتى يکى از پيرزنان به پشت راننده زد و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادامها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد چرا خودتان بادامها را نمىخوريد!؟
پيرزن گفت چون ما دندان نداريم.
راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آنها را خريدهايد؟
پيرزن گفت ما شکلات دور بادامها را خيلى دوست داریم -
به یکی گفتم: خدا تورو به زمین گرم بزنه
الان روی شن های سواحل آنتالیا دراز کشیده
یا سوتفاهم شده ...
یا نیت من خیلی پاکه! -
غمگینم ...
مثله پیر مردی که یکسال منتظر عید بود تا دخترای جووون فامیلو ماچ کنه
ولی کرونا کاسه کوزشو رو ریخت بهم
-
این ماجرا واقعیه
طرف تو ایران BMW 2015 دزدیده بود
حالا به یه طریقی گرفتنش
صاحب ماشین گفت :
خدا وکیلی ازت شکایت نمیکنم
فقط بگو چطور این ماشینو
با اینهمه سیستم امنیتی دزدیدی؟
یارو گفت : گاز نیتروژنو از اگزوز زدم تو ماشین و یه فندک گرفتم جلوش !
موتور که حین خاموشی داغ بشه
سیستم امنیتی فکر میکنه
ماشین دچار حریق شده ،
درهای ماشینو باز میکنه
و پروتکل های امنیتی رو بر میداره !!وطنم ، پاره تنم!
(دزدامون تحصيل كرده اند)