-
W.White در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
یعنی بعد کنکور باید روزی 15 ساعت بخوابم
من همین الانم سعی کنم میتونم بخوابم چیزی نیست که 5 ساعت اضافه تر
-
nastaran78 در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
یه نظر سنجی که تو یه سایت دیدم از پشت کنکوری ها گفته بود بزرگترین اشتباهمان چی بود
یعنی تمامشان نوشته بودن کمتر میخوابیدممن با اینکه کم میخوابم ولی اونقدر که مد نظرمه درس نمیخونم!!
-
هیتلر گفته:
مردها 6 ساعت میخوابند
زنها 7 ساعت میخوابند
احمق ها 8 ساعت میخوابند!شکر خدا که درباره اونایی که 12 ساعت میخوابند
چیزی نگفته -
W.White اون دیگه به کیفیت ربط داره
یه جا یه رتبه برتری نوشته بود وقتی دیدم کیفیت درسم خوب نیس کمیت و بردم بالا خود به خود کیفیت بهتر شد
یکی هم اینکه مکتوب کردن ساعات مطالعه و تعداد تستتان میتونه کمکتون کنه -
W.White در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
هیتلر گفته:
مردها 6 ساعت میخوابند
زنها 7 ساعت میخوابند
احمق ها 8 ساعت میخوابند!شکر خدا که درباره اونایی که 12 ساعت میخوابند
چیزی نگفتهمنم بینشان نیستم
-
nastaran78 در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
W.White اون دیگه به کیفیت ربط داره
یه جا یه رتبه برتری نوشته بود وقتی دیدم کیفیت درسم خوب نیس کمیت و بردم بالا خود به خود کیفیت بهتر شد
یکی هم اینکه مکتوب کردن ساعات مطالعه و تعداد تستتان میتونه کمکتون کنهنه من کیفیت خوبه ساعت مطالعم نسبت به وقت آزادم پایینه
-
شب خوش دوستان فعلا
-
منم برم
بدرود -
باریکلا فعالییت
-
-
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگیادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندیدیادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدمرفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون مشیری -
چه سکوتییییی
-
سلاممممممم
-
ســـــــــــــــــــــلام.