-
هیتلر گفته:
مردها 6 ساعت میخوابند
زنها 7 ساعت میخوابند
احمق ها 8 ساعت میخوابند!شکر خدا که درباره اونایی که 12 ساعت میخوابند
چیزی نگفتهW.White در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
هیتلر گفته:
مردها 6 ساعت میخوابند
زنها 7 ساعت میخوابند
احمق ها 8 ساعت میخوابند!شکر خدا که درباره اونایی که 12 ساعت میخوابند
چیزی نگفتهمنم بینشان نیستم
-
W.White اون دیگه به کیفیت ربط داره
یه جا یه رتبه برتری نوشته بود وقتی دیدم کیفیت درسم خوب نیس کمیت و بردم بالا خود به خود کیفیت بهتر شد
یکی هم اینکه مکتوب کردن ساعات مطالعه و تعداد تستتان میتونه کمکتون کنهnastaran78 در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
W.White اون دیگه به کیفیت ربط داره
یه جا یه رتبه برتری نوشته بود وقتی دیدم کیفیت درسم خوب نیس کمیت و بردم بالا خود به خود کیفیت بهتر شد
یکی هم اینکه مکتوب کردن ساعات مطالعه و تعداد تستتان میتونه کمکتون کنهنه من کیفیت خوبه ساعت مطالعم نسبت به وقت آزادم پایینه
-
شب خوش دوستان فعلا
-
منم برم
بدرود -
باریکلا فعالییت
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگیادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندیدیادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدمرفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون مشیری -
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگیادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندیدیادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدمرفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون مشیریDr.Saraaa خسته نباشد آبجی ولی عجب حوصله ای داری اینو تایپ کردیا.
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۸:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
meysam در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
Dr.Saraaa خسته نباشد آبجی ولی عجب حوصله ای داری اینو تایپ کردیا.
کپی کردم : )))
-
meysam در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
Dr.Saraaa خسته نباشد آبجی ولی عجب حوصله ای داری اینو تایپ کردیا.
کپی کردم : )))
Dr.Saraaa آفرین فکر خوبی بود.ولی بازم خسته نباشید قشنگ بود.
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
meysam در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
Dr.Saraaa آفرین فکر خوبی بود.ولی بازم خسته نباشید قشنگ بود.
ممنون.
-
meysam در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
Dr.Saraaa آفرین فکر خوبی بود.ولی بازم خسته نباشید قشنگ بود.
ممنون.
Dr.Saraaa سلامت باشی.
-
چه سکوتییییی
-
سلاممممممم
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ســـــــــــــــــــــلام.
-
یعنی برمممممم
-
@یه-پسرخاص ن دادا من هستم کجا می خوای بری؟
-
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگیادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندیدیادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدمرفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون مشیرینوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط فااطمه انجام شدهDr.Saraaa در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتماشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتماین قسمتهای شعرش فوق العاده است مرسی سارا من عاشق این شعرم دتر(دختر)
-
meysam در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@یه-پسرخاص ن دادا من هستم کجا می خوای بری؟
خوببییی خواهرگلممم