Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!)
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
روز آخر ❤️
_ Reza __
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!)

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
26 دیدگاه‌ها 13 کاربران 1.1k بازدیدها 11 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ب آفلاین
    ب آفلاین
    بنده ی خدا
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #21

    دیوانه همیشه به محل جرم برمیگردد :|

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    3
    • parastouP آفلاین
      parastouP آفلاین
      parastou
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #22

      میگین میرم 2روز بعد دوباره اینجایین!! ی تصمیم درست حسابی بگیرین دگه

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      2
      • parastouP آفلاین
        parastouP آفلاین
        parastou
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #23

        اولا يادتون باشه كه نااميدي بزرگترين حربه ي شيطانه و اما علي (ع) هم گفتن كه نااميدي بزرگترين گناهه .

        ضمنا توي اين مسير ميشه از همه چي رد شد اما نااميدي چراغ قرمزه كه هيچ راه عبوري ازش نداريد . پس همينجا نااميدي رو بفرستيد بره پي كارش .

        در مورد موبايل . ببنيد من تو اين يه سال بارها و بارها روش هاي مختلفي رو آزمون و خطا كردم تا ببينم بهترين روش چيه و خداروشكر تو خيلي از موارد بهش رسيدم .

        موبايل يكي از مخرب ترين چيزها توي اين مسيره .

        من يه مدت روي همين امتحان ميكردم . مثلا يه مدت موبايلم رو خاموش كردم و يه مدت همزمان با درس خوندن پيام هم ميدادم .

        تو روش اول تمركز فوق العاده بالايي داشتم تا حدي كه با جرئت به همه ميگفتم بازده مطالعاتي من 100 درصده .

        اما تو روش دوم ميشد مثلا درسي كه تو نيم ساعت بايد تموم ميشد رو توي 1/5 ساعت ميخوندم و با بازده زير 50 درصد .

        خب كدوم بهتره ؟ قطعا اوليش . و از طرفي خيلي از اطرافيانم رو ميديدم كه گوشي هاشون روشنه و باهاش كار ميكنن.

        نتيجه ش چي شد ؟ اين شد كه من شدم رتبه 1 شهر و نفر دوم تو دخترا 250 رتبه با من فاصله داره .

        حالا در پايان چي ؟ من ميتونم الان از گوشيم استفاده كنم اما آيا اون ميتونه الان رتبه ي 59 بگيره ؟ نه نميتونه ...

        براي رسيدن به هدفهاي بزرگ بايد از يه سري وابستگي ها گذشت . سخته اما ممكنه . من خودم خيلي به نت وابسته بودم و خصوصا آيريسك .

        اما منطقي فكر كردم و از آيريسك خداحافظي كردمو ديگه نيومدم . قاطعانه . اما يه نفر ديگه بود كه هي خداحافظي ميكرد و لي 2 روز بعد ميومد تو سايت و از صبح تا شب اينجا بود.

        حالا چي شد ؟ آيا آيريسك تموم شد ؟ آيا اين 1 سال كه نيومدم چيزي ازم كم شد ؟ چيزي رو از دست دادم ؟ نه...چيزي رو هم بدست آوردم.

        چي رو ؟ رتبه 2 رقمي كنكور رو ... رتبه 1 شهر رو ... ارزش و اعتبار رو ... ببينيد چقدر اعضاي سايت برام ارزش قائلن . چون ميتونم كمك شون كنم . چون مفيدم اما اون زمان اگه ميموندم هيچوقت نميتونستم مفيد باشم.

        يادمه اواسط سال يه فيلمي گذاشته بود به اسم آواي باران كه 99 درصد بچه ها ميديدن اونو . اما من از مهر كلا تلويزيون رو تعطيل كرده بودم .

        حالا نتيجه ش چي شد ؟ رتبه 1 شهر مال من شد و دوباره شبكه ي آي فيلم داره آواي باران رو پخش ميكنه و من با خيال راحت ميتونم بشينم اين فيلم رو ببينم.

        حالا شما هم گوشي رو بذاريد كنار . اولش سخته اما كم كم عادت ميكنيد . دقيقا به خاطر همينه كه گفتم از الان بايد عادت بديد كه كاراي جانبي رو ترك كنيد.

        يه چيزي ميگم شايد باور نكنيد . بعد از اين همه مدت با توجه به اون وابستگي كه به گوشي و نت داشتم ، بعد از اتمام كنكور ديگه اصلا دلم نيمخواست گوشيمو روشن كنم يا بيام نت !

        پس همه چي به عادت تون بستگي داره . خودتون منطقي تصميم بگيريد . آيا سالهاي ديگه نميتونيد از موبايل استفاده كنيد ؟ چرا مي تونيد ...

        اما آيا سال هاي ديگه مي تونيد به رتبه ي خوب كنكور برسيد ؟ نه...

        اميدوارم حرفام مفيد باشه و اگه بازم كمكي خواستيد من در خدمتم.

        موفق باشيد​

        زهره تاج ابادی رتبه 59 کنکور

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        5
        • ب بنده ی خدا

          دوستان خوبم سلام😊
          این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
          من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
          من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
          *
          تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
          دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
          اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
          چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
          من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
          اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
          من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
          *
          چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
          و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
          من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
          عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
          رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
          *
          کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
          بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
          به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
          اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
          حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
          *
          من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
          ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
          راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
          اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
          *
          میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
          و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
          میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
          میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
          بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
          *
          تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
          کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
          یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
          یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
          *
          الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
          ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
          حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
          ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
          *
          راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
          میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
          ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
          شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
          وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
          این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
          درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
          من آدمِ این فضا نیستم !
          *
          عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
          ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
          همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
          جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
          جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
          پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
          عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
          روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
          *
          از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
          تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
          *
          خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
          ما رفتنی ایم... برای همیشه!
          *
          من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
          جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
          میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
          چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
          *
          ظاهرا تهِ خطه...
          دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
          میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
          نوشتم شاید به درد کسی خورد
          *
          لطفا مواظب خودتون باشید
          حیفید بخدا...
          خدانگهدار همگی(:
          التماس دعا
          یاعلی

          (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

          ب آفلاین
          ب آفلاین
          بنده ی خدا
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #24

          سوال درسی دلیل محکمی واسه برگشتن نبود
          دوباره خوندم یادداشتمو و دوباره خودم شدم
          هویت من ارتباط رسمی و کوتاه با آقایون رو میطلبه
          و هدر ندادن سرمایه ی عمرم
          و وحدت درون
          که هر سه ش با حضور در انجمن سلب شد از من
          دیگه اشتباهات تکراریو تکرار نمیکنم
          مقصد مشخصه
          مسیر هم مشخص
          واقعا آدم اینجا بودن نیستم
          خدانگهدار همگی
          یاعلی

          parastouP 2 پاسخ آخرین پاسخ
          4
          • ب بنده ی خدا

            سوال درسی دلیل محکمی واسه برگشتن نبود
            دوباره خوندم یادداشتمو و دوباره خودم شدم
            هویت من ارتباط رسمی و کوتاه با آقایون رو میطلبه
            و هدر ندادن سرمایه ی عمرم
            و وحدت درون
            که هر سه ش با حضور در انجمن سلب شد از من
            دیگه اشتباهات تکراریو تکرار نمیکنم
            مقصد مشخصه
            مسیر هم مشخص
            واقعا آدم اینجا بودن نیستم
            خدانگهدار همگی
            یاعلی

            parastouP آفلاین
            parastouP آفلاین
            parastou
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #25

            بنده ی خدا
            طوری میگی ادم اینجا نیستم...انگار اینجا چیه؟
            هرچی ب گردن انجمن ننداز...مقصر فقط خوده خودتیییییی
            وقتی خودت نمیتوونی تایم مشخصی از نت استفاده کنی گناه انجمن چیه؟
            امیدوارم فردا دوباره نیایی !!و اینو هم گردن انجمن نندازی

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            1
            • ب بنده ی خدا

              سوال درسی دلیل محکمی واسه برگشتن نبود
              دوباره خوندم یادداشتمو و دوباره خودم شدم
              هویت من ارتباط رسمی و کوتاه با آقایون رو میطلبه
              و هدر ندادن سرمایه ی عمرم
              و وحدت درون
              که هر سه ش با حضور در انجمن سلب شد از من
              دیگه اشتباهات تکراریو تکرار نمیکنم
              مقصد مشخصه
              مسیر هم مشخص
              واقعا آدم اینجا بودن نیستم
              خدانگهدار همگی
              یاعلی

              parastouP آفلاین
              parastouP آفلاین
              parastou
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #26

              بنده ی خدا
              ان شاالله موفق باشی و دوباره دنبال بهونه نباشی

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              0
              پاسخ
              • پاسخ به عنوان موضوع
              وارد شوید تا پست بفرستید
              • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
              • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
              • بیشترین رای ها


              • 1
              • 2
              • درون آمدن

              • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

              • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
              • اولین پست
                آخرین پست
              0
              • دسته‌بندی‌ها
              • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
              • جدیدترین پست ها
              • برچسب‌ها
              • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
              • دوره‌های آلاء
              • گروه‌ها
              • راهنمای آلاخونه
                • معرفی آلاخونه
                • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                • استفاده از ابزارهای ادیتور
                • معرفی گروه‌ها
                • لینک‌های دسترسی سریع