هرچی تودلته بریز بیرون7

[sandiiii]

dlrm
نیست دلداری که دلداری کند

نیست غم خواری که غم خواری کند

گر چه یاران بسیارند هر طرف

نیست یاری تا مرا یاری کند

[dlrm]

sandiiii

دارم صنمی چهره برافروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای

[sandiiii]

dlrm
یارب چه بلا که عشق یارست
زو عقل به درد و جان فکارست

[dlrm]

sandiiii
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟

[sandiiii]

dlrm تابستان که بیاید
نمی دانم چند ساله می شوم
اما صدای غریبی
مرتب می گویدم :
پس تو کی خواهی مُرد !؟

[dlrm]

sandiiii

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

[sandiiii]

dlrm دریغ و درد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

[slml]

sandiiii قضا رفت و قلم بنوشت فرمان /تو را جز صبر کردن چیست درمان

[sandiiii]

@samannn-bf نشستم روی ساحل، حال دریا را نمیدانم!

من این پایینم و قانون بالا را نمیدانم !

[kimia_es_afshar]

من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم

چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد

[slml]

@kimia_afshar دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم///لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

[sandiiii]

@samannn-bf یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند

فروغ فرخزاد

[dlrm]

sandiiii

دزدد غم ، گردن خود از حذر سیلی من
زانک من از بیشه جان حیدر کرار شدم

[sandiiii]

dlrm مي روي و گريه مي آيد مرا
ساعتي بنشين که باران بگذرد

[dlrm]

sandiiii

دل و دینم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان ک تو منظور منی

[sandiiii]

dlrm یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

[dlrm]

sandiiii

ترک جان می‌بایدم گفتن که این شیرین‌لبان
بوسه می‌بخشند، اما جان شیرین می‌برند

[مداد رنگی]

dlrm
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
حافظ

[ms96sad96]

مداد رنگی در مشاعره... گفته است:

dlrm
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
حافظ

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ

[RMoiylaad]

مداد رنگی
منم که شهره ی شهرم ب عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام ب بد دیدن