-
نوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۴:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@parmis.74;11748 said:
سلام خوبید؟
اقا مهدی تونستی از حرفای من چیز ب درد بخورو مفیدی پیدا کنی؟
تونستی ی برنامه بریزی ک تا 14روز دیگه تموم بشه؟سلام خوبم ممنون برنامه ریختم اما خیلی سخته میدونی وقت کم مطالب زیاد اما این چیزا برام مهم نیس فقط فقط میخوام ادامش بدم هر چی شد شد.
-
نوشتهشده در ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو روح سوالای قلمچـــــــــــــــــــــی :dispirited:
-
نوشتهشده در ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این دخترایی که با یکی دوستن ولی همزمان خبر عقدشون با یکی دیگه میاد...........
لامصبها منو یاد رونالدینیهو می اندازن.......به چپ نگاه میکرد به راست پاس میداد
والا اصن یه وضی -
نوشتهشده در ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11700 said:
**[گاهی از خیال من گذر می کنی ...
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من ...]0
**-
-
- updated - - -
-
نمیدونم چی بگم.......فقطبرای تا ابد ماندن باید رفت...
گاهی به قلب کسی ...
گاهی از قلب کسی...قربونت دخییییییی
-
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۴:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی دلت بگیرد، دیگر فرقی نمی کند کجا باشی! دلت می خواهد که فقط بباری ...
اما
گاهی به بهانه غرور به دنبال جایی هستی که هیچکس نباشد!
زیر باران، قدم زدن در یک خیابان بی انتها و یا تنها راندن در یک مسیر مشخص با گوش دادن به یک ترانه پر از غم و یا حکایت بالش خیس در پی جاری شدن اشک های شبانه ...
و حتی گاهی هم هر چقدر که غرور داشته باشی، میان هجمه نگاه ها که بغضت بگیرد، سر بر می گردانی، سکوت می کنی و لمس اشک هایی که نمی خواهی آشکار گردد ...
مثل همین حالا!
لابد تو هم خیلی دلت گرفته که می خواهی بباری ...[0]: [[http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][1]][1]
[0]: [http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][1]
[1]: [http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][2][0]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg
[1]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg
[2]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg -
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11952 said:
>
> وقتی دلت بگیرد، دیگر فرقی نمی کند کجا باشی! دلت می خواهد که فقط بباری ...
> اما
> گاهی به بهانه غرور به دنبال جایی هستی که هیچکس نباشد!
> زیر باران، قدم زدن در یک خیابان بی انتها و یا تنها راندن در یک مسیر مشخص با گوش دادن به یک ترانه پر از غم و یا حکایت بالش خیس در پی جاری شدن اشک های شبانه ...
> و حتی گاهی هم هر چقدر که غرور داشته باشی، میان هجمه نگاه ها که بغضت بگیرد، سر بر می گردانی، سکوت می کنی و لمس اشک هایی که نمی خواهی آشکار گردد ...
> مثل همین حالا!
> لابد تو هم خیلی دلت گرفته که می خواهی بباری ...خوب میفهمم....
[0]: [[http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][1]][1]
[0]: [http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][1]
[1]: [http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg][2][0]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg
[1]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg
[2]: http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/alone.r.matalebeziba.jpg -
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۴:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم تنگ است برای بودنت میان این قلب پر هیاهو. چند وقتیست که فراموشت کرده بودم، نه یادی از تو می کردم و نه سراغی از تو می گرفتم. خیلی برایم سخت است که چگونه تو را شریک عشق های دیگرم کردم، بی آنکه بدانم هیچکس جز تو لایق وابستگی نیست. این شرمساری را چگونه پنهان کنم وقتی که مدام از پیام هایت روی بر می گرداندم و تو هر بار مرا می خواندی، و چگونه این محبتت را پاسخ دهم در حالی که تو را رها کرده بودم، لحظه ی مرا به خود وانگذاشتی. چگونه این بزرگی را در فریادم نگنجانم و چگونه از مهربانی بی حدت این بغض را پنهان کنم وقتی که دنیا بر من تنگ آمده بود و یقین کردم که هیچ پناهی جز تو ندارم، باز تو بسویم آمدی بی هیچ منتی و هیچ سرزنشی، شنیدم مرا خواندی: برگرد، مطمئن برگرد تا یک بار دیگر با هم باشیم تا یک بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم و تا ابد برای هم باشیم. خدایـــــای عزیزم! ای آرامش دهنده این جسم خسته و روح پر جراحت تو را سپاس که هزاران بهانه دستم می دهی و هزاران راه پیش پایم می گذاری تا بار دیگر به سوی تو باز آیم.
[0]: [[http://matalebeziba.persiangig.com/image/ashk-matalebeziba.ir.jpg][0]][0]
[0]: [http://matalebeziba.persiangig.com/image/ashk-matalebeziba.ir.jpg][0]
[0]: http://matalebeziba.persiangig.com/image/ashk-matalebeziba.ir.jpg
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@teresa;11906 said:
> قربونت دخییییییی
مرررررررررض///تو اول اون شراره هایه اتشو بکن تو.............بعد بیا اظهاره نظر بکن
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11956 said:
> مرررررررررض///تو اول اون شراره هایه اتشو بکن تو.............بعد بیا اظهاره نظر بکن
سلام رها جونم/////////تروخدا بزار بیام مسابقه.......چرا گوشیتو خاموش کردی........من موهامو بکنم تو ...تو با من اشتی میکنی:20::20::20::20::20::20:
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مگه من صدبار نگفتم مسایل کاریو اینجا بازگو نکن
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11959 said:
> مگه من صدبار نگفتم مسایل کاریو اینجا بازگو نکن
خب غلط کردم////ببخشید
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من با تو حرفی ندارم ترسا....بهت گفتم میای اینجا زیپه دهنتو ببند .نگفتم.هان/////////حالا هم منو دیوونه نکن
-
-
- updated - - -
-
برای چی عکستو گذاشتی
-
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11962 said:
> من با تو حرفی ندارم ترسا....بهت گفتم میای اینجا زیپه دهنتو ببند .نگفتم.هان/////////حالا هم منو دیوونه نکن
>
> - - - updated - - -
>
> برای چی عکستو گذاشتیخب ورش میدارم.......ببخشید
-
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@raha74;11959 said:
> مگه من صدبار نگفتم مسایل کاریو اینجا بازگو نکن
masaaele kari! kh kh kh
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۴:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام بچه ها امروز نهایی فیریک داشتم آسون بود ولی من بعضی عددا رو اشتباهی وارد کردم ؟ حالم خراااااااااااااااااابه !!!!!!!!! اعصابم خط خطی نمرم در حدود 18 میشه؟ چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۵:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زینب;12132 said:
> سلام بچه ها امروز نهایی فیریک داشتم آسون بود ولی من بعضی عددا رو اشتباهی وارد کردم ؟ حالم خراااااااااااااااااابه !!!!!!!!! اعصابم خط خطی نمرم در حدود 18 میشه؟ چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
>علیک سلام....توکل کنین...آیا ناراحتی شما تاثیری در بهبودی نمره شما داره؟؟پس توکل کنین و انرژی مثیت به خودتون بدید
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۷:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز با اینکه تولد بود .....ولی چقدر دلگیر و غمبار بود!!!!!
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زینب;12132 said:
> سلام بچه ها امروز نهایی فیریک داشتم آسون بود ولی من بعضی عددا رو اشتباهی وارد کردم ؟ حالم خراااااااااااااااااابه !!!!!!!!! اعصابم خط خطی نمرم در حدود 18 میشه؟ چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
>آخی ..منم امتحان ریاضی اینجور شد 19/5 شدم...چقد اعصابم داغون بود...درکت میکنم ولی واسه بعدیا خوب بخون ...اونا رو 20 میشی دیگه به این فکر نکن...موفق باشی
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
aysan;12163 said:
> آخی ..منم امتحان ریاضی اینجور شد 19/5 شدم...چقد اعصابم داغون بود...درکت میکنم ولی واسه بعدیا خوب بخون ...اونا رو 20 میشی دیگه به این فکر نکن...موفق باشی
زینب;12132 said:
> سلام بچه ها امروز نهایی فیریک داشتم آسون بود ولی من بعضی عددا رو اشتباهی وارد کردم ؟ حالم خراااااااااااااااااابه !!!!!!!!! اعصابم خط خطی نمرم در حدود 18 میشه؟ چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
>خخخ خفـــدا اینارو [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23]
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@**مهدی**;12165 said:
> خخخ خفـــدا اینارو [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23] [emoji23]
؟؟؟؟؟؟؟؟....
خب؟؟؟؟؟؟؟خدا ایشون رو باش...والا..