-
negar salehi
در درد شکی نیست که درمانی هست
با عشق یقینست که جانانی هست -
dib.damini تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست -
negar salehi
تا این دل من همیشه عشق اندیشست
هر روز مرا تازه بلایی پیش ست -
dib.damini تا توانی پیش کس مگشای راز
بر کسی این در مکن زنهار باز -
negar salehi
زلف تو به فتنه باز بیرون آمد
آن کار که داند که کجا انجامد -
dib.damini دلت آبی تراز دریا رفیقم
به کامت شادی دنیا رفیقم
الهی دائما چون گل بخندی
شب و روزت خوش و زیبا رفیقم -
negar salehi
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست -
dib.damini تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد -
-
-
@خون-سرخ
قضا رفت و قلم بنوشت فرمان
تو را جز صبر کردن چیست درمانویس و رامین
-
sheyda.fkh
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفتبنفشه نيك گو
-
@dib-تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست -
negar salehi
ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم آنقدر زنده بمانم كه ز جان سيرشوم -
negar salehi مبین بسیب زنخدان که جاه در راهست
کجا همی روزی ای دل بدین شتاب کجا -
mohammad666666 از نــسیم سحر آمـوخـتـم و شعـلـه شـمـع
رسم شوریدگی و شــیــوه شــیـدائـی را -
negar salehi آه از آن نرگس جادو که جه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد -
mohammad666666 دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملایک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل -
negar salehi لب باز مگیر یک زمان از لب جام/تا بستانی کام جهان از لب جام