-
@FatiJoooooni
کلا من از اولش همیشه دعوا بودم
اول ترم دو با نماینده های سابق دعوا کردم که چرا اساتیدو راضی نمی کنن هفته اخر تابستون تعطیل باشیم
خلاصه سر کلاس واسه یکی از دخترا جا گرفته بودم یهو پسره اومد صندلی رو برداشت
دوستم دو دفه گفته بود اینجا جای کسیه ولی اون گوش نداد
خلاصه من یه داد کشیدم سرش
از اونور پسرای ردیفای اول هی اسمشو تکرار می کردن و هی تشویقش می کردن که از لج منم شده صندلی رو ببره
یه وضعی شده بود
خلاصه اونطوری که بهش گفتم یه لحظه خیلی ناراحت و بد نگاه کرد اومد گذاشتش سرجاش و با قهر و دلخوری زیادی رفت که یعنی این چه رفتاریه یه صندلیه دیگه همش
جالب اینجاست دختری که براش جا گرفته بودم بعد از دیدن اون وضعیت اصلا پا نشد بیاد بشینه و صندلی خالی موند
بماند که ما هم چقد ضایع شدیم جلو پسرا
خلاصه به قول دوست کناریم گفت از این به بعد واسه هیچکس جا نمی گیریم! -
@FatiJoooooni در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa دختره خیلی بیشعور بوده ک نیومده بشینه
البت ببشخیدااره تازه بهم گفت به خاطر هیچکس توو دانشگاه با کسی دعوا نکن
ولی الان اونم دوستیم باهم هنوز(نمی دونم اون لحظه چرا نیومد) -
رومیس
امروز دل یک کلاسو شاد کردی
romisa -
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رومیس
امروز دل یک کلاسو شاد کردی
romisa -
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa
وقتی بهشون گفتم میخواستن از فرط ذوق جامه ها بدرند
اوناییم ک مثه من تموم کردن قصد ِکوبیدن سر بر دیوار داشتن
ولی بچه های کلاس ما کاملا بی ذوق
مثل همیشه ساکت:/ -
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa
اونا دارن مثه اسب درس میخونن لابد ک ساکتنهمیشه همینطورن
-
romisa یبار مدیر اموزشگا ی خانوم حدودا 30 ساله بم گف میری مغازه واسه منم خرید میکنی پلیز ؟ منم گفتم باشه و خلاصه ی دهی بم داد منم با رفیقام رفتیم (ما حدودا 8/5 شب بود )بعد همین ک می رفتیم میگفتیم و بلند بلند می خندیدیم یهو یکی از دوستام گف بابا یکم یواش برو دختر باس اروم بره و اینا .منم ی چپی نگاش کردم و گف بابا خو استایل رارفتنم خراب میشه منو میگی ؟ اووق. بعد گفتم بش بابا استااااااااایل من ت از درخت بالا می رم باو.
همون لحظه وارد مغازه شدیم . یکی از پسرای کلاسمون با چشای وق زده نگام می کرد .ینی شرفم رفت کف پام سارا
حالا ما خرید کردیمو همرو ریختیم ت ی کیسه . متصدی اموزشگام ی مدت ی پسره چیتان میتان بیشور بود .برگشت گف -
romisa ادامه
برگشت پسره گفت :
نمی دونستم با ده تومن انقد چیز میز می دن :|
منم کلا زبونم اینور جاها درازه دستمو بردم گوشمو خاروندم و ب مدیره گفتم ی صدای ویز ویز نمی شنوی؟
بعد اون موقع ابدارخونه رو از دست اکیپ ما بسته بودن ب زنه گفتم حالا مزدمو ی لیوان بده اب بخورم .ی لیوان نشون داد گف اون تمیزه. نگاش ک کردم توش اب نصفه بود و کلی چرب با ی حالت چندشی گفتم اون تمیزه ؟
پسره گف برو ت روشویی بشور. لحظه اول نفمیدم چی میگه . گفتم نمی بینی درش بستس؟ بعد یهو دوزاریم افتاد . مشمبای خوراکیارو زدم ت سرش گفتم خودت ت دشوری لیوان می شوری ...... ؟خودت خوارمادر نداری؟بعد ازونجای ک خوب بلدم مثلوم نمایی کنم اشک ت چشام جم شد و مث گربه شرک زل زدم بش اخر سر رفت واسم اب معدنی خرید بنده خدای بی تربیت :| -
سلام
-
ramses kabir سلام
بای