 دیالوگ های ماندگار
دیالوگ های ماندگار  
- 
تو فکر میکنی با کی داری حرف میزنی؟ من هم توی این دنیا بودم روزی بودکه من هم میدیدم و دیده ام پسرانی مثل این ها و جوونتر از این ها دستاشون کنده شده و پاهاشون قطع شده ولی چیزی به دردناکی صحنه ی قطع کردن جرات یک مرد نیست..! scent of a woman 
- 
من از مردن نمیترسم نگرانم که به اندازه ی کافی زندگی نکرده باشم باید روی همه ی تخته سیاه های کلاس ها نوشته بشه زندگی یه زمین بازیه نه چیز دیگه... Mr. Nobody |2009| Jaco Van Dormael 
- 
اون قدیما، اگه مردم رازی داشتن و دوست نداشتن به کسی بگن، میدونی چیکار می کردن؟ از کوه بالا میرفتن و یه درخت پیدا می کردن، یه سوراخ توی اون درخت میکندن و رازو توی اون سوراخ زمزمه می کردن. بعد سوراخو با گِل می پوشوندن. و راز رو برای همیشه همونجا میزاشتن. In the Mood for Love |در حال و هوای عشق 2000| وونگ کار وای 
- 
کالیگولا:در گذر از جاده ی زندگی آموختم کسانی را که بـیشتر دوست می داری زودتر از دست می دهی! Caligula 
- 
محمد علی کشاورز(خطاب به مادر) : ایـــن دنـــیــــا ایـــنـــقـــد کـــثــیفــه کـــه بـــا اشــک هـــای تـــو هـــم پـــاک نـــمـــیـــشــه … 
- 
میدونی تو عصر یخبندان کیا زنده موندن؟ فقط خارپشتا! اونا دو راه داشتن؛ یا دورهم جمع شن و از همدیگه گرما بگیرن، یا از هم دور شوند تا خارشون تو بدن هم نره. اونا راه اول رو انتخاب کردن، اونوقت من….
- 
کاش زندگی مانند جعبه موسیقی بود، صداها آهنگ بود؛ حرفها ترانه… 
- 
 
- 
سامانتا : قلب مثل جعبه نیست که پر بشه.هرچی که بیشتر ابراز عشق کنی, گسترده تر میشه. 
 


 |
 |

 شعردانه
شعردانه









 
 
 
