Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 79.2k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ramses kabirR آفلاین
    ramses kabirR آفلاین
    ramses kabir
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #1108

    زندگی آشفته بازار زمانی است که نیست
    یک نفر در پسِ این معرکه یک کس در پیش
    یک نفر خون و جگر همدم ای کاش خورَد
    دیگری داردش انگشتِ ندامت بر نیش
    یک نفر گو که دگر هیچ ندارد در سر
    گو به حال است و دگر هیچ ندارد در پیش

    اگ کامل نیستی
    مثه ماه بدرخش

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    7
    • MonoM آفلاین
      MonoM آفلاین
      Mono
      اخراج شده
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #1109

      IMG_20200516_055518_031.jpg
      یه روز غروب تو هم میرسه پس تمام تلاشتو بکن ک اگ ب اون چیزی ک خواستی نرسیدی پیش خودت شرمنده نشی😇❤🌹

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      16
      • S آفلاین
        S آفلاین
        sheyda.fkh
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
        #1110

        boy-girl-600w-192104387.jpg

        خونه ی مادربزرگم رو خیلی دوست داشتم
        تمام بچگیم خلاصه میشه توی اون خونه ،البته قبل اینکه بفروشنش بره ...
        خونه مامان بزرگم طبقه اول بود
        یه تراس بزرگ داشت پر از از گلدون ...
        گلدون هایی که برای آقاجون خیلی مهم بودن ، ما همیشه حواسمون بهشون بود
        با کیارش (پسرعموم) میرفتیم توی تراس یادمه ازش میپرسیدم :
        + چرا نرده ای زرد و مشکیه ؟
        بعد اونم با اون چشای عسلی و موهای بلوندش بهم نگاه میکرد و میگفت
        - چون همین رنگی به دنیا اومدن مثل من و تو که با همین رنگ مو به دنیا اومدیم
        فکر میکرد رنگ موها هم مثل رنگ نرده ها ثابته ، طفلی الان نیست که ببینه آدما موهاشون که هیچی حتی همدیگرو هم رنگ میکنن
        بگذریم...
        بعد میرفتیم روی نرده ها میشمردیم 1 ، 2 ، 3
        و میپریدیم تو حیاط [برای بچه های اون سن واقعا کار خطرناکی بود 😐 ]
        نه اینکه ارتفاع کم باشه ها !!! نه
        خیلی هم ارتفاعش زیاد بود
        ولی دوتا چتر داشتیم از اینا که نمیذاره تو بارون خیس بشی ، نه از اون چترهای نجات
        گاهی کیارش میخورد به میله های در حیاط
        ولی همیشه خوش میگذشت
        یواشکی این کارو میکردیم همش هم دعوامون میکردن که یه وقت نپرین هااا
        بعد تمام حیاط رو تند تند پشت سر میذاشتیم 24 تا پله رو میرفتیم بالا، 1 پله می اومدیم پایین ،
        سالن و آشپزخونه رو رد میکردیم و دوباره میرفتیم تو تراس و دوباره میپریدیم
        یه جاهایی میگفت :
        - شیدا بسه !؟
        + میگفتم نه یه دور دیگه ، فقط یه دور
        ////////////////////
        از لحاظ روحی لازم دارم
        برگردم به همون خونـه
        قول بدم که این آخرین دور باشه
        برم روی نرده ها
        بپرم پایین...
        کی میدونه ، شاید این دفعه دیگه چترمو باز نکردم :).

        • به یاد پسرعموم که سالهاست مارو ترک کرده ...♥
          28 اردیبهشت 99 🌸
          دانش-آموزان-آلاء
        1 پاسخ آخرین پاسخ
        23
        • m-mp-ssM آفلاین
          m-mp-ssM آفلاین
          m-mp-ss
          اخراج شده
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #1111

          ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ

          ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ !

          ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑــﮕﯿـﺮﯾـــﻢ، ﺭﻫــﺎ ﮐﻨﯿــﻢ، ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ.

          ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ ﺭﻓﺖ …

          ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـــﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ …

          ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫــﺎﯾﻤــﺎﻥ

          ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑــﺪﻫــﮑﺎﺭﯾــــﻡ!

          ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ.

          ﺷﺎﯾﺪ… فرصتی نیست تا عکسی ﺷﻮیم ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ

          ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ

          ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ماﻥ ﮐﻨﻨﺪ!

          اصلا گاهی باید نرسید …

          اصلا قرار نیست به همه آرزوها رسید…

          گاهی نرسیدن تو را عاشق تر میکند …


          %(#256e19)[mp]

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          13
          • m-mp-ssM آفلاین
            m-mp-ssM آفلاین
            m-mp-ss
            اخراج شده
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #1112

            منتظر نباش ...

            که کسی برایت %(#7d0e0e)[گل] بیاورد !

            خاک را زیر و رو کن ...

            %(#2e730b)[بذر] را بکار ...

            از آن مراقبت کن ...

            گل خواهد داد... 🌹 🌈

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            13
            • m-mp-ssM آفلاین
              m-mp-ssM آفلاین
              m-mp-ss
              اخراج شده
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #1113

              🌾 🌾 🌾 🌾 🌾 🌾
              %(#248515)[وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی]،

              %(#851556)[نگو خدا با من قهر است].

              %(#178515)[او به تمام کائنات فرمان سکوت داده]،

              %(#178515)[تا حرف دل تو را بشنود].

              %(#178515)[پس حرف دلت را بگو]....
              🌾 🌾 🌾 🌾 🌾 🌾

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              12
              • ramses kabirR آفلاین
                ramses kabirR آفلاین
                ramses kabir
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
                #1114

                ۲۰۲۰۰۵۱۹_۰۰۰۶۳۱.jpg
                این برقِ دو چشمانت این قلبِ سیاهم را
                روشن بِنِمود اول زان برد حواسم را
                نقاشی: حاج رامسس
                شاعر: حاج رامسس
                دیه به بزرگواری ببخشید تازه رفتم تو این حرفه😊😊کمی کسری چیزی داشت چشم پوشی کنید و یه لایکم تقدیم کنید تا این روح غم زدمون شاد شه😊😊

                اگ کامل نیستی
                مثه ماه بدرخش

                ایلین حیدرزهیا 1 پاسخ آخرین پاسخ
                25
                • C آفلاین
                  C آفلاین
                  Crystal
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #1115

                  IMG_20200421_190231.jpg

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  18
                  • C آفلاین
                    C آفلاین
                    Crystal
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #1116

                    IMG_20200421_190418.jpg

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    13
                    • C آفلاین
                      C آفلاین
                      Crystal
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #1117

                      IMG_20200504_120230.jpg

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      17
                      • C آفلاین
                        C آفلاین
                        Crystal
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Crystal انجام شده
                        #1118

                        IMG_20200518_135257.JPG
                        اینم پروانه پرس شده توسط خودم🙂

                        Amaryllis HeshmatiA 1 پاسخ آخرین پاسخ
                        14
                        • uuU آفلاین
                          uuU آفلاین
                          uu
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #1119
                          این پست پاک شده!
                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          0
                          • uuU آفلاین
                            uuU آفلاین
                            uu
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #1120

                            e6424c93-d0bf-436b-bc93-7984bdeb9f77-image.png

                            فرق روزای خوب و بد میدونین چیه ؟
                            روزای بد رو همون وقت میفهمین که بد اند
                            ولی روزای خوب رو متوجه نمیشین همونوقت
                            بعد از گذشت مدت هااا
                            میفهمین چه روزای خوبی بودن که سپری شدن

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            19
                            • uuU آفلاین
                              uuU آفلاین
                              uu
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #1121

                              a933c953-deb7-4689-9445-cd9a0f786595-image.png

                              🌹 گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
                              که به باغ آمد از این راه و ازآن خواهد شد 🌱

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              25
                              • dlrmD آفلاین
                                dlrmD آفلاین
                                dlrm
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
                                #1122

                                یادم میاد کلاس شنا که میرفتم
                                جلسه ی سومش گفتن باید برید توو عمیق
                                ما هم آماتور ...
                                من گفتم نمیرم .. مربی گفت نمیری پس برو بگو نمیخوام توو کلاس شنا باشم
                                گفتم باشه !
                                رفتم یه گوشه ایستادم تا زمان کلاس تموم بشه .
                                یک ربع مونده بود به آخر کلاس ، مربی متعجب از این یه دنده بودن من و بی اعتماد بودنم ، اومد دستمو گرفت ، کشید ، پرتم کرد توو عمیق
                                همینقدر جدی !
                                منم رفته بودم تح
                                تنها چیزی ک به ذهنم رسید این بود که پامو فشار بدم کف زمین و بیام بالا ...
                                بالا که اومدم گفت : دیدی ترست ریخت؟
                                دستمُ گرفت کشید بیرون ...
                                جلسه ی 6 اُم بود فکر کنم داشت کرال پشت یاد میداد ...
                                نوبت من که رسید ، پامُ فشار دادم به دیواره ی استخر ، خودمُ هُل دادم و شروع کردم دست کرال رو زدن ...
                                دقیقا
                                دقـــیـــــقـــــا"
                                وسط استخر ، کشیده شدم پایین
                                دستُ پا میزدم...
                                بال بال میزدم ، گریه میکردم ، جیغ میزدم
                                مربی داد میزد آروم باش ! دست و پا نزن ! دراز بکش رو آب !
                                مدام همین سه تا جمله ی دستوری رو میگفت
                                میگفت چیه ؟!
                                داد میزد !!!
                                آروم گرفتم ، دست و پا نزدم ، چرخیدم رو آب دراز کشیدم ....
                                سقف استخر رو نگاه میکردم ... صدای آرومِ آب
                                صدای تپیدنِ محکمِ قلبم
                                گرمیِ اشکای کنارِ چشمام ...
                                آروم که شدم ، شروع کردم به دست کرال زدن و رسیدم به اونور ِ استخر و توو یه حرکت اومدم بالا و نشستم لبه ... فکر میکردم ...
                                الانم دارم فکر میکنم .
                                صدای مربیِ ترم1 شنامون بعدِ حدودا 8 سال یا 9 سال امشب باز پیچید توی گوشم !
                                %(#ff0000)[آروم باش ! دست و پا نزن ! دراز بکش رو آب !]
                                این روزا خیلی دارم دست و پا میزنم ...
                                باید اروم بگیرم ... باید مسلط باشم.
                                من از پسش بر میام . من از پس شنا براومدم ، مربی شدم . از پس اینم بر میام .
                                مطمنم که از پسش بر میام .
                                فقط کافیه آروم باشم . دست و پا نزنم . دراز بکشم رو آب ...
                                همین ...

                                  • دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم 🌱
                                • اگه با من کار داشتی، پی‌وی پیام بده♡
                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                28
                                • Dr.agonD آفلاین
                                  Dr.agonD آفلاین
                                  Dr.agon
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #1123

                                  باز من و اشفتگی های ذهنم 🤭 😂 😋 👂🏼 🤞


                                  هرشب ب انتظارم
                                  برلب رسیده جانم
                                  ماتم گرفته این سان
                                  این چشم های گریان
                                  شوق گریز دارد...اهو ستیز دارد
                                  این شهر دلش گرفته
                                  اهوی ان اسیر است
                                  درپیچ و تاب بند است
                                  صیاد در کمینش
                                  اهو**********
                                  صیاد ولی********
                                  صیاد چشم********


                                  قسمت های ستاره دار ی جورایی خصوصیه😂 😂 🤭 😋 😱 😱 😂 👀 ی دوخط دیگه هم هست ولی باز قابل انتشار نیستش😂 😂

                                  ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  11
                                  • M.FaAM آفلاین
                                    M.FaAM آفلاین
                                    M.FaA
                                    تجربی
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #1124

                                    چشمانش برايت_برايم_ترجمه تنهايي است از زيبايي و جلال و جذبه و در نهايت برقي كه مي گيرد و مي خشكاند.خشك مي كند.آدمي را زندگيش را آرزوهايش را ،همان جايي كه هستي نگهت مي دارد و مي گذارد كه همه دور شوند از تو و هيچ كس مرام نمي كند و همه مي روند و در نداشته هايت محو مي شوند و تنها داشته ي واضحت مي شود ياد او و آنقدر شفاف و روشن است كه مي شود تمامت و تو خيره مي ماني به رو به رو و به ياد مي آوري برق چشمانش را و چيزي نمانده كه دوباره خشكت كند ولي تو نمي خواهي تمام تو_كه همان ياد اوست_براي چند دهمين بار بخشكد و اينبار دقيق تر مي شوي در دنيا و به ياد مي آوري دوراني را كه كسي بوده تا از او بگويي و تو تا كسي بوده از او مي گفتي و آنقدر گفتي و ساختي و خواندي كه تكراري شده ياد او براي ديگران و تو اين تكراري شدن را توهين تلقي كردي و به همه كفتي كه بروند كه يادش كه چشمش و برق آن بماند الي الابد در تو و حالا تو هستي و تو نه،تو هستي و يادش كه تمام توست كه تمام جهان و جهانيان را مي ارزد.

                                    (اين تو،من بود)و اين تويي كه من است به نظرم دليل كافي است كه تناقض نوشته هايم را و ابهامشان را توجيه كند.

                                    پ.ن:فاطمه

                                      اف.ميم
                                    
                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    6
                                    • C آفلاین
                                      C آفلاین
                                      Crystal
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #1125

                                      IMG_20200507_175409.JPG

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      12
                                      • AmirbernosiA آفلاین
                                        AmirbernosiA آفلاین
                                        Amirbernosi
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #1126

                                        -چرا نمیخونی؟ -اینجا رو امضا کن -امسال دیگه موفقیتش حتمیه -حواست باشه داریم این همه هزینه میکنیم -چرا نمیخونی؟ -چرا نمیخونی -چرا نمیخونی؟ .....

                                        اینا همه ی صداهایی بود که تو سرم میپیچید، مثل یه غار، همش منعکس میشدن و تکرار میشدن، لحظه به لحظه حالم بدتر میشد، تنفرم از خودم بیشتر میشد، ضربان قلبمو حس میکردم که داره به بدنم لرزه میندازه

                                        نمیدونسم چیکار کنم، بوی خودم اذیتم میکرد، هیچوقت خودمو نتونسم ببخشم، به خودم اومدم دیدم جای ناخنام تو کف دستام افتاده، تازه داشت دردش شروع میشد

                                        دوست داشتم داد بزنم، یجوری داد بزنم که صدام بگیره، تشتو پر از آب کردم، هرچی توان داشتم تو آب داد زدم، چشام قرمز شده بود، از دیدن چشام تو آینه ترسیدم، مثل یه قاتل شده بودم، قاتل کسی که جای التماسش برای زندگی تو کف دستام جا مونده بود

                                        میخواستم گریه کنم، اما گریم نمیومد، هر لحظه بیشتر تنفر از خودم مثل ضربان قلبم بیشتر میشد، اما مثل همیشه یه صدایی بهم میگفت همه چی درست میشه

                                        به شرایطم نگاه کردم، دیدم هیچی درست بشو نیست، چرا امید الکی به خودم بدم؟ چرا خودمو امیدوار کنم به آینده؟

                                        -نمیتونی تو کاری بکنی -چرا نمیخونی؟ -چرا کاری نمیکنی؟ -چرا حالتو خوب نمیکنی؟

                                        کلید زندان دستمه، ولی انگار به زندان عادت کردم

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        48
                                        • سایه ماهس آفلاین
                                          سایه ماهس آفلاین
                                          سایه ماه
                                          تجربی
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط سایه ماه انجام شده
                                          #1127

                                          پراز درک نشدن
                                          پر از تنهایی
                                          پر از بیزاری
                                          پر از غم
                                          پر از بغض
                                          پر از سکوت
                                          با چشم های پر از اشک
                                          منتظر کمی توجه
                                          چه زجری داره روزی هزار بار از خدا بپرسی چرا
                                          چه زجری داره ادمای اشتباه زندگیتو نتونی خط بزنی
                                          چه زجری داره که یه اغوش گرم منتظرت نباشه
                                          چه زجری داره با گریه این متنو بنویسی.............

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          10
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 54
                                          • 55
                                          • 56
                                          • 57
                                          • 58
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع