-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بحث خنده داریه
شما عیارتون چیه؟
فقط چیزایی که عقل خودتون قبول کنه؟! -
خدایا شمشیر ببار از آسمون من از این جهان خنده دار خسته شدم
-
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا یا منو از شر خودبرترپندارها نجات بده یا اونا رو از من
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا کاری ندارم الان فرعونم یا نمرود
عاقبتمونو به خیر کن -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از كودكى مقايسه ميشويم،
اكثراً هم امتيازهاى خوبى نميگيريم،
بعد در مدارس عزتنفسمان اكثراً در هم ميشكند و با احساس خنگى ميريم سربازى يا دانشگاه يا فضاى كار،
به سرعت فشارهاى مالى و اجتماعى اضافه ميشود به چرخه له شدنمان و جوونيمون غارت ميشه.
كجا بايد اين لوپ معيوب را شكوند؟
#دکترشیری -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عنوان این مقاله مجله HBR عالی بود :
چگونه از خودآگاهی self-awareness به
رشد self-improvement برسیم؟
————ما میدانیم برای اینکه رهبر موثری باشیم باید متوجه ی نقاط قدرت و ضعف ، افکار و احساسات ، ارزش ها و سایر عواملی که روی دیگران اثر گذارند ؛ باشیم.
لازم به ذکر است خودآگاهی بدون اصلاح فردی، ارزشی ندارد.
به عنوان نمونه ، یکی از مشتریان من به نام ریک که در جلسات بسیار سخنرانی میکند همواره تکرار میکرد که میخواهد موثر تر باشد و رفتارش را به گونه ایی بهبود بخشد که کمک کند تا تیمش بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.
من به او گفتم تا رفتار خود را ارزیابی کند و راهکارهای زیر را در نظر بگیرد:- در حال حاضر بودن:
ریک باید روی مکالمات متمرکز شود و به اتفاقات توجه کند و به سخنان افراد حاضر در جلسه گوش کند. - خودآگاه بودن:
من دریافته ام هنگامی که افراد هیجان زده میشوند و تمایل بسیار دارند تا نظراتشان را به اشتراک بگذارند،
درباره ریک نیز صحبت های بی وقفه ی او در جلسات ، باعث عدم مشارکت بقیه افراد حاضر در جلسه میشد.
3)بررسی طیف های متفاوت تصمیمات :
ریک میتواند نظراتش را توضیح دهد و از دیگران نیز، دعوت کند تا نظراتشان را بیان کنند و به نظرات آنان توجه نماید . - انتخاب بهترین روش و موثرترین روش:
با گوش سپردن به نظرات دیگران و اجتناب از تفسیر اظهارات و
درک اینکه بسیار حیاتی ست که تصمیمات قطعی مان را تغییر دهیم.
موثرترین رفتار و عادت ها اغلب هم راستای عادت ها و ترجیحات ما نیستند و از سویی ، خلاف عادت ها عمل کردن، باعث عدم رضایتمندی ما میشود.
این گونه است که عمل کردن برخلاف عادت ها عکس العمل های منفی ما را مشخص میکند.
زمانی که ما بصورت اتوماتیک رفتار می کنیم بسیار سخت است تا رفتار خود را اصلاح کنیم
مغز ما برای صرفه جویی در وقت و انرژی سریعترین روش را در تصمیم گیری انتخاب میکند اما هنگامی که ، خلاف ترجیحات فردی عمل می کنیم موجب میشود تا در وضعیت های مختلف ؛ فکر کنیم .
*جهت رشد فردی چه تصمیماتی میبایست گرفته شود:
۱)توجه نمودن به مواردی که باید (و یا نباید ) بیان شوند و بررسی اینکه روش فعلی ما در کجا کارآمد نیستبه عنوان مثال ریک در جلسات بسیار صحبت میکند.
۲)توجه نمودن به اینکه چه عواملی باعث عدم رشد ما میشود ؟ و چه عواملی به دلیل عدم مدیریت ، باعث بروز مشکل میشوند ؟
در حال حاضر چه مواردی در زندگی ما هست که تمایل به اصلاح آن داشته و داریم اما موفق نبوده ایم؟
این عدمموفقیت باعث بروز چه احساسی در ما می شود ؟
چه عواملی باعث میشود که ما اینگونه رفتار کنیم؟
آیا این رفتار به دلیل عدم خودآگاهی ما ست ؟
و یا به جهت این ست که تمایل داریم خوب بنظر برسیم؟
این موارد به دلیل عدم مهارت ما ست و یا به سبب عدم امنیت ؟
شاید اعتقاد داریم که نظر ما بهتر از نظر دیگران ست !؟
تا زمانی که ما روی تصمیمات قطعی مان متعصبانه پافشاری کنیم،
این عوامل باعث میشوند که از حل مسئله باز بمانیم.
بسیار حیاتی هست که درک کنیم چرا باید تصمیمات قطعی مان را تغییر دهیم؟
ابتدا رفتار و عکس العمل رفتارمان را بررسی کنیم
برخلاف عادت ها که اتوماتیک هستند ، در تصمیمات مان با آگاهی به مدیریت فردی ، بررسی کنیم که چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم و پیامد این تصمیمات چه چیزهایی میتواند باشد.
بعنوان مثال؛ در مورد سخنرانی طولانی ریک در جلسات، او باید بررسی کند اگر به دیگران نیز اجازه دهد صحبت کنند، قبل از اینکه چشم انداز نظراتش را بیان کند چه می شود؟!
و یا بررسی کند که آیا میترسد که شخص دیگری نظرات او را بیان کند؟! و ریک اعتبار مورد نظرش را از بیان آن نظر کسب نکند!؟
و یا هراس دارد بقیه ایدهای ارتباطی با ایده او نداشته و بر این اساس در آینده تصمیمات نادرستی گرفته میشود؟۳)برنامه ریزی کردن:
حالا شما می دانید که به چه چیزی نیاز دارید
و چه چیزی باید تغییر کند و چه عواملی باعث میشود که اینگونه رفتار کنید
اگر شما زیاد صحبت می کنید ، می توانید برنامه ریزی کنید به دفعات و هر دفعه چه میزان صحبت کنید و یا اینکه فقط گوش کنید و صحبت نکنیدتمرین:
تغییر عادت های قدیمی مستلزم ممارست است
مثلا تمرین در جهت کمتر صحبت کردن
بعنوان مثال؛ تعداد اظهاراتمان را بشماریم و زمانی که به میزان کافی صحبت کردیم هوشیارانه از ادامه ی صحبت اجتناب کنیم ، حتی زمانی که نکته مهم دیگری برای مطرح کردن داشته باشیم.
تمرینات خود را مداوم ادامه دهیم تا بتوانیم به رشد فردی رسیده و همزمان تأثیرات تمرین خود را مشاهده کنیم.
از آنچه انجام داده ایم و اینکه چگونه انجام دهیم و چطور تمرین کنیم، چه میتوانیم یادبگیریم!؟
تکرار و بازگشت به مرحله دوم: - در حال حاضر بودن:
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد،
اما هرچه باشد ریسمان پارهای است.
شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت...
|#برتولت_برشت -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا را شکر که من از هیچکس خدایی به ارث نبردهام و آزادم هر طور میلم است خدایم را بشناسم. خدای من مهربان و دلسوز و اندیشمند و بخشنده و پرتفاهم و شوخطبع است.
بابالنگ دراز | #جین_وبستر
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرگ تا زمانی مشخص، آنقدر به نظرمان دور میآید که نمیتواند ما را در خود فرو برد و ناپیدا و نامرئی است. این اولین دوره، و دورهی شاد زندگی ماست.
اما ناگهان زمانی فرا میرسد که مرگ را پیش روی خود میبینیم و دیگر نمیتوانیم ذهنمان را از آن دور کنیم. مرگ همراه ماست؛ و چون مرگ و جاودانگی، مانند لورل و هاردی، به سختی به هم پیوند خوردهاند،
میتوانیم بگوییم که جاودانگی همراهمان است. با بی قراری دنبالش میگردیم، ژاکت و شلواری رسمی برای آن میدوزیم، برایش کراواتی نو میخریم، میترسیم دیگران برایمان لباس و کراوات انتخاب کنند و انتخابشان خوب نباشد..
پس از دومین دورهی زندگی که شخص نمیتواند چشمش را از روی مرگ بردارد، دورهی دیگری وجود دارد که کوتاهترین و عجیبترین دوره است و به همان اندازهای که خیلی کم دربارهاش میگوییم، خیلی کم هم دربارهاش میدانیم، قدرت فرد رو به زوال رفته و اسیر خستگی است.
خستگی: پلی بیصدا که ما را از ساحل زندگی به ساحل مرگ میبرد.
در این مرحله، مرگ آنقدر نزدیک است که نگاه کردن به آن خستهکننده است. در این مرحله، مرگ مانند چیزهایی که خیلی به ما نزدیکاند و برایمان آشنا هستند بار دیگر ناپیدا و نامرئی میشود...جاودانگی | #میلان_کوندرا
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به محض شروع عزت نفس…
#دلنوشتهامکان نداره شروع به تغییر کنى و متلکهاى اساسى نخورى،
درشتگویى و یاوهگویى هنر همه کسانی است که عُرضه خودسازى ندارند.
حتى ممکنه افراد دلسوز خانوادهمان شروع کنند به تیکه انداختن، زیرا ابهام دارند درباره ما و نمیدانند ما که خواهیم شد.
استراتژى خوب این است که وقتت را براى قانع کردنشان حروم نکنى.
باجگیر عاطفى از خداشه تو مهرطلب بمونى،
خودشیفته از خداشه تو احساس ارزشمندى نکنى،
جامعه زخمى رنج میکشه یک نفر تن به بی عارى نمیده و زندگى خودش را با تلاش و بدون پارتى و … درست میسازه،
شما که رشد میکنید، محبوب آدمهاى موفق و توانگر میشوید و همزمان آیینه دق خیلیها میشوید،
با این حال ارزش داره… به پیش#من_ارزشمند
دکتر شیری
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#به_پسرم_رسا
جانِ پدر؛ پاره تنم؛
من اينطور فهميدهام كه در زندگى همهمان زخمهايى رخ ميدهد،
درشت يا ريز،
١- ميتوان سالها نشخوار كرد و بازى قربانى در پيش گرفت،
٢-ميتوان با زخم زدن به بقيه، خود را قانع كرد كه من خوردم، اينا هم حقشونه،
٣-ميشه زخم خويش را شفا بخشيد و همه انسانهاى زخمى را تسكين و شفا داد،
تو، آخرى باش!#من_بهتر
دکتر شیری
-
عزیزان چرا انقدر خشونت به خرج میدین
خب یه چن روز صبر کنین یا میفرسته یا نمیفرستهنوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@nazi-salehi لطفا یادم بده چطوری بفرستم. چجوری pdf بزارم؟
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#دلنوشته
برای خیلی از شما تصورش هم سخت است. اینکه نه صبح داشته باشی نه شب… که ذهنت در آن واحد هزار جا باشد. یک طرف حواست این باشد که فلان مریض چه خورد، داروهایش را به اندازه گرفت یا نه؛ یک طرف حواست به تازهکارها باشد که درست آموزش ببینند و اشتباهی ازشان سر نزند؛ یک طرف به گزارشها، به تغییر وضعیت بیمارها، به حفظ آرامش بخش... که مراقب باشی یادت نرود شب، وقتی همهی شهر چشمهایشان را بسته و پتو را تا گردن کشیدهاند بالا و خوابهاي هفت رنگ میبینند، بروی نردهی تختها را بالا بکشی مبادا بیماری غلت بزند و بیفتد. که مراقب باشی بیخوابی و خستگیت بیتابت نکند. که خودت را بزنی به آن راه و خونی که خونت را میخورد ندید بگیری وقتی يكي تمارض میکند، خسته و بیحوصله سرت داد میزند، وقتی همراهی توقع بیجا میکند، وقتی انگار از کرهای دیگر آمده باشی زبانت را نمیفهمند. حواست باشد پلکهایت روی هم نیفتند، نکند دادن دارویی به تاخیر بیفتد و زنگی شنیده نشود. که بدانی جمعه و شنبه و تعطیل و غیر تعطیل برای هرکه باشد، برای تو نیست. که فراز صد بند احیایت، شمردن نفسهای بیمار باشد و پررنگترین تصویر زندگیت، تصویر ناله و درد و مرگ که همینطور بیپروا دور و بر اتاق بیمارانت پرسه میزند...
کار هر کسی نیست پرستاری. صبری زینبوار میخواند و عشقی عظیم که سنگ زیرین آسیاب باشی بیاینکه دیده شوی. لااقل نه اینقدر که لایقش هستی. باید شایستگی داشته باشی تا سفیدی روپوش پرستاری به تنت بیاد.دلنوشته یک پرستار، بسیار به دل مینشیند.
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#خلاصه_کتاب
#من_بهترهنر شفاف اندیشیدن
مولف : رولف دوبلی
مترجمین : عادل فردوسیپور، بهزاد توکلی و علی شهروز
ناشر : نشر چشمه️در زندگی روزمره، چون موفقیت بیش از ناکامی به چشم میآید، تو دائماً شانس موفقیت خود را بیش از اندازه تخمین میزنی. خطای بقا، یعنی افراد دائماً احتمال موفقیت خود را بیش از حد تخمین بزنند.
️هر گاه ما عوامل انتخاب را با نتایج آن اشتباه میگیریم، طعمهی چیزی میشویم که نسیم طالب (نویسنده کتاب قوی سیاه) به آن توهم بدن شناگر میگوید. منظور از توهم بدن شناگر آن است که شناگران حرفهای به این خاطر که با شدت تمرین میکنند بدنهایشان زیبا نمیشود، بلکه به خاطر اندام مناسبشان است که شناگران خوبی میشوند.
️آیا تا به حال یک صورت را در بین ابرها دیدهای یا شکل کلی حیوانات را در یک سنگ مشاهده کردهای؟ البته. کاملاً هم طبیعی است. مغز انسان به دنبال الگوها و قوانین است. در واقع، آن را به یک قدم به جلو میبرد: اگر هیچ الگوی خاصی پیدا نکند، از خودش یکی ابداع میکند (خطای دستهبندی).
️تأئید اجتماعی که گاهی سختگیرانه از آن به عنوان غریزهی جمعگرایی یاد میشود، تأکید میکند افراد وقتی مثل بقیه عمل میکنند احساس میکنند رفتارشان درست است. به عبارت دیگر، هر چه تعداد بیشتری از مردم عقیدهی خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر (درستتر) میپنداریم. و هر چه تعداد افرادی که رفتار خاصی را بروز میدهند بیشتر باشد، این رفتار از سوی دیگران مناسبتر ارزیابی میشود. البته که این امر مضحک است. سامرست موام میگوید: «اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.»
️خطرناکترین حالت خطای هزینهی هدررفته وقتی است که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم. این هزینه کردن دلیلی میشود برای ادامه دادن، حتی اگر با موضوعی محکوم به شکست سر و کار داشته باشیم. هر چه بیشتر سرمایهگذاری کنیم، هزینهی هدررفته بیشتر میشود و بیشتر مجبور میشویم ادامه دهیم.
️خطای تأئید مادر همهی تصورهای غلط است. چنین چیزی تمایل به تفسیر اطلاعات جدید به گونهای است که با تئوریهای موجود، باورها و اعتقادات ما هماهنگ باشد. به بیان دیگر، هر اطلاعات جدیدی را که با نظرهای کنونی ما تناقض داشته باشند فیلتر میکنیم (شواهد متضاد). این یک عادت خطرناک است.
️اثر مقایسهای را به طور خلاصه اینگونه میتوان تعریف کرد: اگر ما خود چیزی داشته باشیم که زشت، ارزان یا کوچک باشد، یک چیز دیگر را زیبا، گرانبها یا بزرگ در نظر میگیریم ما در واقع با قضاوتهای مطلق مشکل داریم.
️خطای بازنگری از متداولترین خطاهاست. میتوان آن را به درستی پدیدهی «من به تو گفته بودم» نامید: وقتی به گذشته نگاه میکنیم، همه چیز واضح و اجتنابناپذیر به نظر میرسد. چرا خطای بازنگری خطرناک است؟ خب، به خاطر این که منجر به آن میشود که ما توانایی پیشبینی خود را دست بالا بگیریم و این باعث میشود بیش از حد به دانش خود اعتماد کنیم و در نتیجه ریسکهای زیادی را بپذیریم.
️هرگز یک تصمیم را صرفاً براساس نتیجهاش ارزیابی نکن، به خصوص زمانی که تصادفی بودن یا «عوامل خارجی» در آن نقش داشته باشند. یک نتیجهی بد لزوماً نشاندهندهی یک تصمیم بد نیست و برعکس.
️انتخابهای زیاد، منجر به نارضایتی میشوند. چگونه میتوانی مطمئن باشی از بین دویست گزینهای که احاطه و سردرگمت کردهاند گزینهی درست را انتخاب میکنی؟ پاسخ این است: نمیتوانی. هر چه گزینههای بیشتری داشته باشی، نامطمئنتر خواهی بود و متعاقبش ناراضیتر. خب چه میتوانی بکنی؟ قبل از آن که پیشنهادهای موجود را بررسی کنیم، به دقت فکر کن چه میخواهی. معیارهایت را بنویس و جداً به آنها پایبند باش. همچنین درک کن هرگز نمیتوانی تصمیم کاملی بگیری. با توجه به سیلاب احتمالات، داشتن چنین هدفی نوعی «کمالگرایی غیرمنطقی» محسوب میشود. در عوض، یاد بگیر یک تصمیم «خوب» را دوست داشته باشی. بله، حتی در مورد شریک زندگی. آیا فقط باید به دنبال بهترینها بود؟ در عصر تنوع نامحدود، عکس آن صدق میکند. حالت بهینه در شرایط جدید چنین است: خوب بودن به اندازهی کافی.
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۲۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خب نیازی به این کارها نیس
خیلی محترمانه میشه به طرف مقابل گفت که لطفا پستای من رو ریپلای نکنید
مگر در صورتی که نیاز به تذکر و قوانین و ... باشه -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۲۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کی بخونم اینارو؟؟؟
نمیشد خلاصه تر بگی؟؟؟ -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ما آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان گردنیم
اگرخنجر دوستان گرده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ما آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان گردنیم
اگرخنجر دوستان گرده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایمخدانگهدار