-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@nafas-m روح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز ب جز عشق -
@nafas-m روح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز ب جز عشق@Miss-joker قرض است کارهای بدت نزد روزگار
یک روز اگر ز عمــر تــو ماند ادا کند
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@nafas-m
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم این درد را دوا کن
-
Bio نمی توان غم دل را به خنده بیرون کرد
ز خنـــده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@nafas-m
تا جرعه ای از جام الستت ندهندآگاهی از این بلند و پستت ندهند
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio دیشب تو را ز خوبی تشبیه به ماه کردم
تو بهتر از ماهی من اشتباه کردم -
Bio دیشب تو را ز خوبی تشبیه به ماه کردم
تو بهتر از ماهی من اشتباه کردمنوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio من عاشقمو دلم به او گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق اگاه -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Miss-joker
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوست -
Bio یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوستنوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
تابرسردیده جادهنت مردمچون مدرم دیده ترک خود بینی کن
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio نازنینان همه نازند به زیبایی خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی ها -
Bio نازنینان همه نازند به زیبایی خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی هانوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio تا درون امد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان ک بیرون کرد صاحب خانه را -
Bio تا درون امد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان ک بیرون کرد صاحب خانه رانوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio دیوانه محبت جانانه ام هنوز
دست از دلم مدار ک دیوانه ام هنوز -
Bio دیوانه محبت جانانه ام هنوز
دست از دلم مدار ک دیوانه ام هنوزنوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
زکوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهر که سجاده می کشید به دوش -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه بی شیون کرد -
Bio شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه بی شیون کردنوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-joker
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاریمرضیه السجایا محموده الخصائل
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Bio نفس گفت قبلا تا جایی یادمه