هرچی تودلته بریز بیرون۶

[SEPEHR ALIZADEH]

Brice دلم در رهت آب برده است ز من
من آن پیکرم لخت و بی مهر تو

[Brice]

NarimanNa دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

[NarimanNa]

2245Zahra
دارد تمام عشق من از دست مي رود      
انگيزه هاي زيستن از دست مي رود

[Brice]

NarimanNa قضا رفت و قلم بنوشت فرمان
تو را جز صبر کردن چیست درمان

[SEPEHR ALIZADEH]

Brice داد دل گیرم ز تو ای نا به کار فتنه گر
قلب من پیچیده ای بردی دگر مهری نماند

[NarimanNa]

SEPEHR ALIZADEH
وصف تو کار واژه های لال من نیست        
این شعر های عاشقانه مال من نیست

[Brice]

NarimanNa دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[NarimanNa]

Brice
دلم تنهاست ماتم دارم امشب       
دلي سرشار از غم دارم امشب

[2245Zahra]

NarimanNa تا تو امدی سرو های سر فراز امدند تا تو امدی عاشقان ب پیشواز امدند

[NarimanNa]

2245Zahra
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد      
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

[SEPEHR ALIZADEH]

Brice ناز نکن، ناز تو رازی است شگرف
آتش و باد و مه و خاک در طلب کشف تو اند

[Brice]

NarimanNa تا امدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست

[SEPEHR ALIZADEH]

Brice تو همانی که ندانی چه به دل دارم من
من پژمرده گلی در طلب شمع رخت

[NarimanNa]

Brice
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده         
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

[SEPEHR ALIZADEH]

NarimanNa هوای نفس بر من چیره شدن با دیدن او دوست
تو دلداری نده دیگر، که دل برده است و من مدهوش

[Brice]

SEPEHR ALIZADEH دیروز پریشانی خــود را به تــو گفتم

امروز پریشان تر از آنم که توان گفت

[NarimanNa]

Brice
تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟       
وعده ي وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟

[2245Zahra]

Brice تا کی به تمنای وثال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

[Brice]

SEPEHR ALIZADEH شب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنيم
ناليم آنقدر که دلي را خبر کنيم

[SEPEHR ALIZADEH]

Brice تا زهد بر این کشور بیچاره فرو ریخت
قطرت نتوان گفت دگر موجود باشد