-
SEPEHR ALIZADEH ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
چقدر ت -
SEPEHR ALIZADEH
رسم دو رنگی آیین ما نیست
یکرنگ باشد شب و روز من -
SEPEHR ALIZADEH رفیق اهل غفلت هر که شد از کار می ماند
چو یک پا خفت، پای دگر از رفتار می ماند -
SEPEHR ALIZADEH نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری
-
SEPEHR ALIZADEH نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود
حال من از اقبال تو فرخنده شود
قشنگه -
SEPEHR ALIZADEH تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
مانیز بسازیم به تقدیر الهی
-
SEPEHR ALIZADEH شعر و شرع و عرش از هم خواستند
اين دو عالم زين سه حرف آراستند