-
SEPEHR ALIZADEH شما فرمودین شرکت کردیم
-
SEPEHR ALIZADEH از لوگو سازی حرف بزن
-
یه حالی هست که انگار ، تا خرخره غرق تفکر کتاب ها بشی و بعد ؛ یهو بوم!
از اون متفکر منفعل افسرده ی عصبی ، بشی کسی که حماقت رو انداخته گردنش و باب اسفنجی میبینه.
و دوباره بوم!
میشی مفلوک؛ کز کرده زیر شیر آب سرد ؛ نشسته در گوشه ی حمام ؛ لباس هایش همه خیس شده زیر باران دوش،
و سیگاری گرفته در دست و کتابی در بغل و هر خط از کتاب را که میخواند ، گویی تفکرات هجمه برآورده حمله میکنند به روان و هر پوک ، انگار : "آرامتر مغزم رفت"
و دوباره آن صدای زیبای " بوم"!
مفلوک آبکشیده میشود وحشی در نقاب آرامش و آرام در نقاب خشم ؛ گویی عقل عنان قلب را بدست آورده و قلب از اعتراض ، نعره میزند دریده خاطر باشی
و تمام اینها با یک بوم دیگر انگار کیلومتر ها دورمیشوند.
حالا تویی و زل زده به آینه . از سر و وضعت پیداست خواب بوده ای.
میروی پی روزمره
مثل روزمره
تفاوتی اندک میان روزمره ها! وآن این است که خارج روزمره ی اشتباه را به کتک میگیری؛ و فریاد میزنی :
" خفه ! " و دست احترام تکان میدهی سمت کوی عاشقان و مشت ها را روانه میکنی پی مدعیان عشق
خفه؛ لبخند و روزمره و دوباره تا کی؟.. -
_Sajjad_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
یه حالی هست که انگار ، تا خرخره غرق تفکر کتاب ها بشی و بعد ؛ یهو بوم!
از اون متفکر منفعل افسرده ی عصبی ، بشی کسی که حماقت رو انداخته گردنش و باب اسفنجی میبینه.
و دوباره بوم!
میشی مفلوک؛ کز کرده زیر شیر آب سرد ؛ نشسته در گوشه ی حمام ؛ لباس هایش همه خیس شده زیر باران دوش،
و سیگاری گرفته در دست و کتابی در بغل و هر خط از کتاب را که میخواند ، گویی تفکرات هجمه برآورده حمله میکنند به روان و هر پوک ، انگار : "آرامتر مغزم رفت"
و دوباره آن صدای زیبای " بوم"!
مفلوک آبکشیده میشود وحشی در نقاب آرامش و آرام در نقاب خشم ؛ گویی عقل عنان قلب را بدست آورده و قلب از اعتراض ، نعره میزند دریده خاطر باشی
و تمام اینها با یک بوم دیگر انگار کیلومتر ها دورمیشوند.
حالا تویی و زل زده به آینه . از سر و وضعت پیداست خواب بوده ای.
میروی پی روزمره
مثل روزمره
تفاوتی اندک میان روزمره ها! وآن این است که خارج روزمره ی اشتباه را به کتک میگیری؛ و فریاد میزنی :
" خفه ! " و دست احترام تکان میدهی سمت کوی عاشقان و مشت ها را روانه میکنی پی مدعیان عشق
خفه؛ لبخند و روزمره و دوباره تا کی؟..چ متن عمیقی!بداهه نویسی هم دارد، خودتون نوشتین؟
-
amir ahmadi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اگه هم میخوای بگی چرا ساعت ۳ نخوابید ناموسا هی شیمی میخوندم
M.ba78اره شب تا صب بیدار باش بخون من همه ی اینارو واست میخرم
-
اینکه تو درست میگی دلیل نمیشه ک من اشتباه میگم
-
_Sajjad_ داداش متنت خیلی قشنگه
فی البداهه هم که نوشتی
ولی خدایی از این کلیشه سیگار دست بردارید
همه اش از فیدل کاسترو شروع شد و امروز گروه موسیقی محبوب من هم تو آهنگش میگه
مرد جای گریه اش سیگار میخواهد فقط
موفق باشی، قلمت حرفه ایه -
_Sajjad_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
یه حالی هست که انگار ، تا خرخره غرق تفکر کتاب ها بشی و بعد ؛ یهو بوم!
از اون متفکر منفعل افسرده ی عصبی ، بشی کسی که حماقت رو انداخته گردنش و باب اسفنجی میبینه.
و دوباره بوم!
میشی مفلوک؛ کز کرده زیر شیر آب سرد ؛ نشسته در گوشه ی حمام ؛ لباس هایش همه خیس شده زیر باران دوش،
و سیگاری گرفته در دست و کتابی در بغل و هر خط از کتاب را که میخواند ، گویی تفکرات هجمه برآورده حمله میکنند به روان و هر پوک ، انگار : "آرامتر مغزم رفت"
و دوباره آن صدای زیبای " بوم"!
مفلوک آبکشیده میشود وحشی در نقاب آرامش و آرام در نقاب خشم ؛ گویی عقل عنان قلب را بدست آورده و قلب از اعتراض ، نعره میزند دریده خاطر باشی
و تمام اینها با یک بوم دیگر انگار کیلومتر ها دورمیشوند.
حالا تویی و زل زده به آینه . از سر و وضعت پیداست خواب بوده ای.
میروی پی روزمره
مثل روزمره
تفاوتی اندک میان روزمره ها! وآن این است که خارج روزمره ی اشتباه را به کتک میگیری؛ و فریاد میزنی :
" خفه ! " و دست احترام تکان میدهی سمت کوی عاشقان و مشت ها را روانه میکنی پی مدعیان عشق
خفه؛ لبخند و روزمره و دوباره تا کی؟..خییییلییی قشنگ بود واقعا ایول
یاد پیکی بلایندرز افتادم
Soleyman.h_o_ -
چند نکته کوچیک
هر کسی روش درس خوندن خودشو داره
هر کسی منابع خاص خودشو داره
هر کسی تایم درس خوندن خاص خودشو داره
هر کسی تغذیه خاص خودشو داره
و ده ها هر کس دیگه
اگه دوستتون، مشاورتون یا هر کس دیگه چیزی گفت سریع تحت تاثیر حرفش قرار نگیرید. هر کسی صلاح خودشو بهتر از بقیه میدونه و بهتر هم درک میکنه خودشو
مثلا اگه تا الان با منبع X کار کردین و ازش نتیجه گرفتین و یهو دوست زرنگ و تراز بالاتون اومد گفت من با منبع Y کار میکنم یا مشاورتون گفت منبع Y رو بخر، سریع نرید منبعتون رو عوض کنید. اول برید کتابه رو از نزدیک ببینید، تورق داشته باشید، بعضی مطالبش رو بخونید و زمانی که شناخت نسبی پیدا کردین و حس کردین کتابه به کارتون میاد، اونوقت بگیریدش، اگه نه که هیچی! اینطور نباشه که صاف برید تو مغازه کتاب رو بردارید و بیاین بیرون
به خودتون اعتماد داشته باشید!موفق باشید