کافــه میـــم♡
-
آدما اونقدری که برای بدست اوردنت تلاش میکنن ... واسه نگهداشتنت تلاش نمیکنن...
واست آرزوی خوشبختی میکنن....ولی به شرطی که از خودشون خوشبخت تر نشی ...:)
اگ ببینن یه درصد داری ازشون میزنی جلو ... با چنگ و دندون میکشنت پایین
قلبتو میشکونن چیزی نیس ...
قلبتو میشکونن ... اصلا هیچ ایرادی نداره ..:)
ولی وقتی دستت میشکنه .. همشون میان عیادتت
هه جالب نیست
چقدر ما آدم های عجیبی هستیم -
دلم میخواد پر بکشم تو آسمون
پنجره داد بزنه
بگه از عشق و جنون
نگم از باد خزون
از همونی که داره
دلو از جا میکنه
میبره پیش خودش
تو مسیر انزوا
گرچه با هم هستیم
گرچه از عشق مستیم
ار چه که عهد بستیم
ار چه دل اینجا نیست
پیشته جانانم
اما اما
یه طرف تو این عشق
عشقی که محجوره
حسی که ناجوره
میمیره
ممکنه من باشم
شایدم تو باشی
و تو اون وقتایی
که به یادم باشی
با کسی تنها شی
بهتر از من حتی
بوسه ای بر جانان
میمیرم
و به دل میگیرم
که چه کردی با من
که چه کردم با تو
توبه کردم از تو
توبه کردی یا نه؟س.فرخ
-
آدم گاهی با خودش فکر میکند که بالاخره کجای راه را اشتباه رفته است که به اینجا رسیده است و اکنون اینجا ایستاده است و هرچه بیشتر فکر میکند، کمتر جوابی برایش پیدا میکند، که انگار که تمام راهها و چیزها و حرفها و آدمهایش درست درست بودهاند و در میانهی تمام آن همه چیزهای درست، تنها خودش نادرست بوده است، خوشنویسی که خطش را تمام کرده باشد و آن آخر آخرش، اشتباهی دستش روی مرکب تازه کشیده شده باشد و تمام
-
-
گفتم بالاخره که فراموشش میکنی...
اینجوری نمیمونه ...
نفس عمیقی کشید و گفت :
یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره !
با اینکه نیستن ، با اینکه رفتن ،
ولی هیچ وقت خاطرهشون تموم نمیشه !
گفتم : ولی همین که نیستش ،
کمکم همه چی تموم میشه ...
گفت بودنِ بعضی از آدما ،
تازه از نبودنشون شروع میشه !#بابک_زمانی
-
_گفتم : بودنت خیلی اذیتم میکنه
_گفت : چرا؟ مگه کار بدی کردم؟
_گفتم : نه، اتفاقا تو تنها کسی هستی که هیچ خطایی ازت سر نزده هیچوقت
_گفت : پس چته؟
_گفتم : آخه خوبیِ تو، بدیِ بعضیا رو یادم میاره ...بابک_زمان
:اونقدری خوب باش که خوبیت بدیه خیلی ها رو یادش بیاره
-
و عشق آنقدرها هم که فکر می کردیم
عادلانه نبود!
زن همسایه عاشق شد،
پیراهن بلندتری دوخت...
من عاشق شدم،
گریه های بلند تری سَر دادم...
در عصر ما همه همیشه دیر می رسند!
یکی به اتوبوس،
یکی به قطار،
یکی به یکی...| رویا شاه حسین زاده |
-
دلتنگ شدم...
نمیدانم شاید برای دیروز هایی که با تو گذشت...
یا شاید برای فرداهایی که قرار بود نقش اولش تو باشی...
میخواهم از همین جا صدایت کنم...
از همین جا صدایت میکنم و تو از همان جا بغلم کن...
دلم گرفته...
دلم عجیب گرفته...
از بودن هایی که با نبودن شروع میشود...
تنها،عصبانی بهانه گیر همه اینهامن هستم...
تو آرامم کن...
-
خبر خوب
خبر خوب این است که روزی کسی میاید...
در میان روزهای خاکستری تان !
دست هایتان را خواهد گرفت؛
گرمتر...
صمیمی تر
و هزار بار عاشقانه تر...
کسی که شبیه به آفتابِ
بعد از یک روز برفی ،
به تن روزهای سردتان میچسبد
کسی میاید از جنس محبت که مرهم تمام زخم هایتان میشود
و تمام ترس و کابوس هایتان را در آغوش آرامش حل خواهد کرد
کسی خواهد امد برای ساختن دوباره ی شما
که من آن شخص را معجزه ای از طرف خدا مینامم...سحر_رستگار