شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
اندکی صبر در این ساعت رند چند روزی نبودنم رو تو این تاپیک جبران میکنم
-
mriaw
خب من ی جک میگم فقط بخندید آخرش نخندیدین ایشالا همتون همه ی درساتونو تو کنکور از 100 درصد 99 درصد بزنید (نفرین بدی نیست خیلی)
خی ی روز ی راننده تاکسی ی زنه رو سوار میکنه بعد وسط راه یهو ظبط رو روشن میکنه آهنگ میزاره یهو زنه میگه آغا قطعش کن راننده هه قطع میکنه بعد میگه چی شد؟ زنه میگه، مگه تو زمون پیامبر آهنگ گوش میدادن ک الان شما گوش میدی؟!
رانده میزنه کنار ب زنه میگه پیاده شو؟! زنه میگه چرا راننده میگه، مگه تو زمون پیامبر ماشین بوده ک تو الان سوار شدی برو وایسا تا شتر بیادتو رو خدا بخندید الکی
-
به یه حقیقت سخت و دردناک شروع کنیم...
اصن استرسو یاداور میشن با این جمله -
-
-
هرچی سعی کردم نتونستم کامل دانلودش کنم مرتب..1
لنتی نمیدونم چرا یاد یکی از دخترا فامیل افتادم -
-
یکی از مشکلات من : /
-
-
هنگامی که ایرانیا میخوان کسی رو ستایش کنن ؛
چه دست فرمونی داره توله سگ ...
چه صدایی داره کثافت ...
چه گیتاری میزنه ناکس ...
استاده کامپیوتره لامصب ...
عجب گلی زد بی وجدان ...
بی شرف خیلی کارش درسته ...
دوستت دارم وحشتناک ...هنگامی که میخوان ناسزا بگن یا نیش و کنایه بزنن.
برو شازده ...!
چی میگی مهندس ...!؟
آخه آدم حسابی ...!
دکتر برو دکتر ...!
چطوری آی کیو ...!؟
به به! استاد معظم ...!
کجایی با مرام ...!؟
آقای محترم ...!
برو عموووو...!!! -
یه سگداشتیم بابام گذاشتش تو گونی
بردش بیابون که ولش کنه !عصرشد بابام نیومد مامانم زنگ زده میگه :
کجایی سگه دوباره برگشته!بابامم میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم :))) -
حیف نون و قلی و غضنفر باهمدیگه یدونه موز داشتن هرکدوم که میخواست موزه رو بخوره دوتای دیگه قبول نمیکردن آخر سر قرار میذارن بخوابن و بیدار بشن و خوابهاشونو برا همدیگه تعریف کنن،خواب هرکی عجیب تر بود موز رو بخوره
خلاصه میخوابن و بیدار میشن و شروع میکنن به تعریف کردن قلی میگه:
من خواب دیدم دارم میمیرم دکتر گفت دوای دردت موزه!!
غضنفر میگه:خدا به خوابم اومد و گفت ای غضنفر تو خیلی گناه کردی و برای بخشیده شدنت باید موز بخوری!!!
نوبت حیف نون میشه میگه:من تا موز رو نخوردم خوابم نبرد!!
-
مسلمان اصفهانی تصمیم گرفت که یه یهودی را به دین خود آورد. ..
او را به خانه ی خود دعوت کرد و غذای ناچیزی به او داد.
یهود:مگه شما به مهمانتان غذا می دهید؟!
اصفهانی:بله مگه شما نمی دهید؟!
یهود:خیر به هیچ وجه!!!
اصفهانی لبخندی زد و به دین یهود مشرف شد...
️
-
حاجی داشت در مورد حلال و حرام صحبت میکرد که چنین گفت:
روزی سه تا دز د به خونه یک تاجر دینداری زدند و کلی پول و سکه رو روی خر صاحبخونه گذاشتن و زدن بیرون!
تو مسیر دوتاشون دسیسه چیدن که سومی رو بکشن تا سهمشون بیشتر بشه و همین کارو هم کردن!
بعدش آب و غذایی خوردن و باز راه افتادن که یه دفعه یکیشون خنجر کشید و رفیق دومیش رو هم کشت!
شب که شد دزد باقی مانده دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلیش تو غذاش ریخته بود مُرد و الاغ هم که تنها بود، راه صاحبخونه رو گرفت و بهمراه مال به خونه تاجر دیندار برگشت...
همه در مسجد صلوات فرستادن که یهو معتاده پرید گفت: حاج آقا! دزدا که سه تاشون مردن؛ پس جریان رو کی واستون تعریف کرد؟ خره؟!
میگن حاج آقا از اون روز تا حالا به دامداری مشغوله و با هیچکی حرف نمیزنه -
اگه از سیاسیا رتبه کنکورشونو بپرسی :
ربیعی : مجاز نیستم و برنامه ای ندارم
احمدی نژاد : کنکور نَمَندی ؟!
جهانگیری : آدم از غصه این رتبه بمیرد رواست
روحانی : من تازه جمعه فهمیدم امسال کنکور دارم
نوبخت : مجاز نشدیم ولی حالمان خوب است
ظریف : ما در ایران اصلا کنکور نداریم ! -
وانتیه تو کوچه 120 کیلومتر سرعت میرفت.
پشت بلندگو هم داد میزد.
بدو لیموشیرین بدم.
ینی یوزپلنگ هم لیموشیرین میخواست نمیتونست بهش برسه -
چقد کصافط زیاد شده!
الان سرمو از پنجره اتاقم کردم بیرون داد زدم کصافط
همه برگشتن نگا کردن
-
به غضنفر میگن: شلوارت چرا اینقدر گشاده؟
میگه گشاد گرفتم تا دوسال دیگم بپوشم
میگن پیراهنت چرا اینقدر تنگه پس؟
میگه اینو دوسال پیش گرفتمش -
به دختر خالم گفتم " زرگر " با کدوم "ز" مینویسن؟
میگه با "ز" یه نقطه!!!!ز
ض
ظ
ذ -
فاصله گذاری آزمون سراسری رو از ۱ مترُ ۶۰ سانت به ۱ مترُ ۸۰ سانت افزایش دادن.
فکر کنم تو اون ۲۰ سانتی که اضافه شده کرونا خسته میشه و با شعارِ " من دیگه رد دادم" برمیگرده.