-
از طریق یکی از بچه های کلاس
-
سلام
بعضیاتون به طور اتفاقی و بعضیاتون از طریق دوستاتون و بعضیاتون از طریق اساتید الا با الا آشنا شدید
ولی من نه
من اول به طور اتفاقی بعد حدیث امام علی باعث میشه من تفاوت این سایت رو با بقیه سایت ها باور کنم
امام علی فرمودند : زکات دانش ، آموزش به کسانی که شایسته آنند و کوشش در عمل به آن است (غرر الحکم و درر الکلم،ص۳۹۱)
مولا علی دستم رو از اون موقع گرفته تا به الان تنهام نزاشته ... مدیون مولا علی ام
علی یار همتون
اجر همه ی زحمت کشان الا با صاحب الا خانم فاطمه زهرا -
این پست پاک شده!
-
سلام... منم فک کنم ی سری الایی ها ک تو کانال گزارش مطالعه بودن معرفی کردن.....
-
منم حدود 1سال و نیم پیش مادرم فیلم های آقای فدایی فر رو دید و درگوشیش ذخیره کرد بعد من هر دفعه برای خوندن فیزیک می رفتم و اونا رو نگاه می کردم یه روز به ذهنم رسید اینکه شاید این فیلما یه سایتی داشته باشن بعد اون رفتم سایت رو دیدم باورم نشد که رایگانه گفتم بعد یه مدت پولی میشه چون هیشکی دلش واسه ما بچه های مناطق محروم نمی سوزه و من تا همین الان تمامی درسامو از آلا می خونم ونمی دونم اگه آلا نبود من چکار می کردم با تمام وجودم از آقا سهراب و تمامی همکارانشون در آلا تشکر فراوان دارم
-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
Mohammad Mardaneh
اینقدر تو این ور اونور پست نزار دیگ :|
پستت خلافه قوانینه
ادمین -
سلام.. زمان زیادی بود که آزمون هامو بد میدادم و به خودم میگفتم چرا بقیه میتونن همه رو صد بزنن اونوقت من حتی نمیرسم خیلی سوالا رو بخونم..بعد آزمونا مدام با خودم کلنجار میرفتم و تو سایتا میگشتم ولی چیز بدردبخوری که منو جلو بندازه پیدا نکردم تا اینکه تو گوگل تدریس در یک نگاه رو سرچ کردم و فیلم در یک نگاه استاد آقاجانی باز شد خب فقط میتونم بگم که از شوق دیدن فیلما سکته نکردم..حتی اگر اون چیزی که میخوام قبول نشم دیگه برام مهم نیست چون عوضش یاد گرفتم که باید یاد بگیرم..اما تمام تلاشمو میکنم تا برای جبران نتایج خوبی بگیرم..اجرتون با خدا
-
من از سال سوم دبیرستانم با آلا آشنا شدم (2 سال پیش) و الان فارغ التحصیلم
واسه درس زیستم میخواستم دی وی دی آموزشی یکی از موسسات رو بخرم و تو نت نمونه تدریس های فیلم های موسسات مختلف رو میدیدم تا یکی رو انتخاب کنم و دی وی دی هاشو بخرم ک تدریس دکتر پازوکی رو دیدم و بعد با مجموعه آلا آشنا شدم ولی بازم دنبال دی وی دی بودم ولی وقتی بیشتر با آلا و تدریس دکتر پازوکی پیش اومدم دیگه کلا بیخیال موسسات شدم و سال سوم رو فقط تدریس دکتر پازوکی رو دیدم... پارسال هم تدریس بیشتر دبیرا رو دان کردم ولی ندیدم متاسفانه ... با تدریس مهندس آقاجانی واقعا شیمی یاد گرفتم .. فصل5 شیمی2 ک سخت ترین درس میدونستم رو خیلی خوب یاد گرفتم و ب نظرم الان راحت ترین درس هست .. امسال هم با تدریس استاد ناصح زاده دارم ب این موضوع پی میبرم ک عربی واقعا سخت نیس و میشه از پس سوالاش بر اومد تدریس ایشون واقعا عالیه ... استاد کازرانیان واقعا دید منو نسبت ب فیزیک تغییر دادن .. استاد شامیزاده باعث شد ریاضیم همیشه بهترین درصدم باشه (البته دبیر ریاضی خودمم سال چهارم خیلی خوب بود) وجود استاد شامیزاده درصد ریاضیمو بهتر کرد .. ( من سال چهارم فقط ریاضی و گاهی اوقات شیمی و زیست میخوندم کلا درگیر کنکور نبودم و تفریحی درس میخوندم! ) .. استاد رنجبر زاده کارم رو تو زدن تست های دینی با تدریس عالیشون خییلی راحت تر کردن و استاد عزتی امیدوارم ک بتونم با تدریس خیلی عالیشون ب زبان علاقه پیدا کنم و درصد قابل قبولی تو کنکور بزنم .. داشت یادم میرفت استاد امینی عزیز من فیلم های تدریس سال دوم ایشون رو 2بار نگاه کردم چون تغییر رشته دادم و برای زیستم دبیر نگرفتم تدریس ایشون واقعا ب من کمک کرد خیلی پر انرژی و عالی و استاد مرادی ک من هیچوقت ادبیات نمیخوندم و فقط شب امتحان فیلم های ایشون رو میدیدم دست مریزاد عالی و کامل
مرسی از همه ی دبیرای الایی عزیز و علی الخصوص اقا سهراب عزیز بخاطر ترویج چنین کار خیری انشاءالله همیشه موفق باشین بهترین ها رو براتون آرزو میکنمzahra1303
من فارق التحصیلم دومین سال کنکورمه
سال چهارممو غیرحضوری برداشتم که تمرکزمو رو کنکور بزارم ولی متاسفانه استاد شیمی خوبی نداشتم
سال دوم کنکورم تو یه مبحث شیمی پیش مشکل داشتم تو گوگل زدم که ببینم فیلمی،اموزشی هس یا نه که با تدریس معرکه استاد اقاجانی اشنا شدم
و تدریس عالی استادای دیگه
حداقلش اینه که امسال از خودم راضیم
ببینیم حالا به امید خدا چی میشه
ارزوی موفقیت براتون
التماس دعا -
سلام به همه بچه های گل آلا
امیدوارم همگی از شرایطتون راضی باشین و اماده باشین که آلارو سربلند کنید با رتبه هاتون...
منم تقریبا پنج ماهی میشه با آلا اشنا شدم از طریق یکی از دوستان خوبم
چون واقعا معلمای مدرسمون افتضاح بودن و از پایه بچه هارو خرد کردن و از خیلیا شنیده بودم که کلاسای کنکور و اینا فایده نداره و برنامه کاسبیه فقط.
خلاصه واقعا دیر به آلا رسیدم از دکتر رحیمی،دکتر طلوعی،مهندس اقاجانی،اقا داریوش راوش عزیز،اقای رنجبرزاده،اقای امینی دبیر ریاضی و برادرشون دبیر زیست واقعا ممنونم ایشالا عاقبت به خیر بشن.
آرزومند آرزوهاتونم -
یه روز یه دختری بود که خیلی از کنکور از آرزوهاش از شغلی که دوسش داشت از خیلی چیزا ......دیگه ناامید شده بود
جلسات اول و معرفی کلاس کنکورای پرحاشیه مختلف و دانش آموزاشو دیده بود و فهمیده بود که بعضی از این کلاسا مفتش گرونه چون فقط وقتش تلف میشه ! پس تصمیم گرفت که حتی توو ضعیف ترین درسشم نره موسسات مختلف با اون هزینه های میلیونیشون.....
همش اشتباه فک میکرد فکر می کرد که برای قبولی توو یه رشته خوب یا باید سهمیه داشت یا مدارس عالی درس خوند یا انقدری پول داشت که میرفت پردیس خودگردان تا میتونست توو رشته موردعلاقش درس بخونه..........
توانایی هاشو باور نداشت ، واژه های تلاش و پشتکار براش غریبه شده بودن...
اولاش که میخواست به کنکور فک کنه یکم اعتماد به نفس داشت اما وقتی توو اولین آزمون قلم چی شرکت کرد همین یه ذره هم به زیر صفر رسید.
همچنان که انگار تمام کشتی هاش غرق شده بودن ، به پی دی اف جزواتی که از چندتا سایت مختلف بود نگاه میکرد ولی هرچی بیشتر میخوندند ، کمتر متوجه میشد.
وقتی درسنامه استوکیومتری مبتکران رو خوند رسید به اولین فرمول....اینجاش دیگه حفظ کردنی نبود...گفته بود مول به ضریب مساوی گرم به جرم مولی یعنی غلظت ضربدر حجم...از این فرمول هیچی متوجه نشد...به مثال هایی که حل شده بود یه نگاهی انداخت..باز هم هیچی.....و کتابو بست گذاشت کنار... و تا چند ماه سراغ تست توو هیچ درسی نرفت !!
دیگه بدتر از این نمیشد ....تازه توو شیمی که یکی از درسای موردعلاقش بود وضعیتش این بود چه برسه به بقیه.....
تا اینکه یه روز همینطور که میخواست از سایت قلم چی کارنامه ناامیدکنندش رو مثل کارنامه های قبلش ببینه یهو توو صفحه اول چشش افتاد به این : فیلمای آموزشی قلم چی.....رفت و بعضیاشون رو نگا کرد ، اونموقع اون فیلما همش توضیح بود و هیچ تستی حل نمیشد....دختر قصه ی ما باز هم به جز بعضی تستای آسون دانشگاه آزاد و سراسری چیزی متوجه نمیشد...
مثل یه جرقه بود یهو به این فک کردکه شاید یه سایت دیگه هم فیلمای آموزشی برای کنکور گذاشته باشه و توو گوگل سرچ کرد فیلم آموزشی کنکور یا درسی...اومد دبیرستان دانشگاه صنعتی شریف
تا چند روز اول همش درحال زیروروی سایت بود و فک میکرد اینا هم حتما یه چن تا نمونه کار مثل بقیه موسساتیه که توو تلویزیون نشون میدن...باور اینکه همه ی مباحث درسای مختلف با چن تا استاد مختلف و این کیفیت آموزشی عالی ، رایگان باشه...باور همه اینا سخت بود براش....
فک نمی کرد هنوز هم یه همچین آدمایی روی کره زمین وجود داشته باشن که بدون منت بدون هیچ چشمداشتی ، بخوان توو این بازار کنکور به این سیستم آموزشی و به این دانش آموزای سرگردون کمک کنن....چند روز اول گذشت و کم کم باور کرد که همه ی اینا حقیقته.....انگار این امید که دوباره توو تک تک سلولای بدنش زنده شده بود....
باور به اینکه با توکل و تلاش و پشتکار بی هیچ حاشیه و وقت تلف کردن و سهمیه و هزینه های هنگفت بدون همه ی این مادیات هم میشه به هدف رسید
اولین جلسه تدریس استوکیومتری رو دید تازه معنی مول رو متوجه شد تست هایی که حل میشد برای آموزش کافی و عالی بود
کم کم حتی درسایی که ازشون متنفر بود هم براش شیرین شد...باورش نمیشد که یه روزی بتونه توو اون درسا تست حل کنه....جدای از حفظ کردن درکشون کنه ...!!!و این بود که هر لحظه هدفش براش پررنگ تر میشد...و از اونروز بود که هر ثانیه تلاش کردن براش لذت بخش بود.....
خوشحالم که آلاء رو سر راهم گذاشتی خدایا
یه روز یه دختری بود که خیلی از کنکور از آرزوهاش از شغلی که دوسش داشت از خیلی چیزا ......دیگه ناامید شده بود
جلسات اول و معرفی کلاس کنکورای پرحاشیه مختلف و دانش آموزاشو دیده بود و فهمیده بود که بعضی از این کلاسا مفتش گرونه چون فقط وقتش تلف میشه ! پس تصمیم گرفت که حتی توو ضعیف ترین درسشم نره موسسات مختلف با اون هزینه های میلیونیشون.....
همش اشتباه فک میکرد فکر می کرد که برای قبولی توو یه رشته خوب یا باید سهمیه داشت یا مدارس عالی درس خوند یا انقدری پول داشت که میرفت پردیس خودگردان تا میتونست توو رشته موردعلاقش درس بخونه..........
توانایی هاشو باور نداشت ، واژه های تلاش و پشتکار براش غریبه شده بودن...
اولاش که میخواست به کنکور فک کنه یکم اعتماد به نفس داشت اما وقتی توو اولین آزمون قلم چی شرکت کرد همین یه ذره هم به زیر صفر رسید.
همچنان که انگار تمام کشتی هاش غرق شده بودن ، به پی دی اف جزواتی که از چندتا سایت مختلف بود نگاه میکرد ولی هرچی بیشتر میخوندند ، کمتر متوجه میشد.
وقتی درسنامه استوکیومتری مبتکران رو خوند رسید به اولین فرمول....اینجاش دیگه حفظ کردنی نبود...گفته بود مول به ضریب مساوی گرم به جرم مولی یعنی غلظت ضربدر حجم...از این فرمول هیچی متوجه نشد...به مثال هایی که حل شده بود یه نگاهی انداخت..باز هم هیچی.....و کتابو بست گذاشت کنار... و تا چند ماه سراغ تست توو هیچ درسی نرفت !!
دیگه بدتر از این نمیشد ....تازه توو شیمی که یکی از درسای موردعلاقش بود وضعیتش این بود چه برسه به بقیه.....
تا اینکه یه روز همینطور که میخواست از سایت قلم چی کارنامه ناامیدکنندش رو مثل کارنامه های قبلش ببینه یهو توو صفحه اول چشش افتاد به این : فیلمای آموزشی قلم چی.....رفت و بعضیاشون رو نگا کرد ، اونموقع اون فیلما همش توضیح بود و هیچ تستی حل نمیشد....دختر قصه ی ما باز هم به جز بعضی تستای آسون دانشگاه آزاد و سراسری چیزی متوجه نمیشد...
مثل یه جرقه بود یهو به این فک کردکه شاید یه سایت دیگه هم فیلمای آموزشی برای کنکور گذاشته باشه و توو گوگل سرچ کرد فیلم آموزشی کنکور یا درسی...اومد دبیرستان دانشگاه صنعتی شریف
تا چند روز اول همش درحال زیروروی سایت بود و فک میکرد اینا هم حتما یه چن تا نمونه کار مثل بقیه موسساتیه که توو تلویزیون نشون میدن...باور اینکه همه ی مباحث درسای مختلف با چن تا استاد مختلف و این کیفیت آموزشی عالی ، رایگان باشه...باور همه اینا سخت بود براش....
فک نمی کرد هنوز هم یه همچین آدمایی روی کره زمین وجود داشته باشن که بدون منت بدون هیچ چشمداشتی ، بخوان توو این بازار کنکور به این سیستم آموزشی و به این دانش آموزای سرگردون کمک کنن....چند روز اول گذشت و کم کم باور کرد که همه ی اینا حقیقته.....انگار این امید که دوباره توو تک تک سلولای بدنش زنده شده بود....
باور به اینکه با توکل و تلاش و پشتکار بی هیچ حاشیه و وقت تلف کردن و سهمیه و هزینه های هنگفت بدون همه ی این مادیات هم میشه به هدف رسید
اولین جلسه تدریس استوکیومتری رو دید تازه معنی مول رو متوجه شد تست هایی که حل میشد برای آموزش کافی و عالی بود
کم کم حتی درسایی که ازشون متنفر بود هم براش شیرین شد...باورش نمیشد که یه روزی بتونه توو اون درسا تست حل کنه....جدای از حفظ کردن، درکشون کنه ...!!!و این بود که هر لحظه هدفش براش پررنگ تر میشد...و از اونروز بود که هر ثانیه تلاش کردن براش لذت بخش بود.....
خوشحالم که آلاء رو سر راهم گذاشتی خدایا -
منم حدود 1سال و نیم پیش مادرم فیلم های آقای فدایی فر رو دید و درگوشیش ذخیره کرد بعد من هر دفعه برای خوندن فیزیک می رفتم و اونا رو نگاه می کردم یه روز به ذهنم رسید اینکه شاید این فیلما یه سایتی داشته باشن بعد اون رفتم سایت رو دیدم باورم نشد که رایگانه گفتم بعد یه مدت پولی میشه چون هیشکی دلش واسه ما بچه های مناطق محروم نمی سوزه و من تا همین الان تمامی درسامو از آلا می خونم ونمی دونم اگه آلا نبود من چکار می کردم با تمام وجودم از آقا سهراب و تمامی همکارانشون در آلا تشکر فراوان دارم
@G-Maryam
سلام منم دوستم آلاء رو معرفی کرد...ولی من باور نکردم که رایگانه
منم دقیقا مثل شما فک میکردم که بعد ها متوجه شدم نه رایگانه رایگانه
که از اون به بعد با آلاء دس میخونمعالیییییییه..
-
سلام من از طریق تبلیغات آلا در تلگرام با آلا اشنا شدم
از وقتی هم اشنا شدم که خیلی بهتر شد درسام
من از نمره 11 ریاضی دهم ، با استاد ثابتی به نمره 20 حسابان یازدهم رسیدم
ممنون -
من سال هفتم راهنمایی بودم که قرار بود بریم برای مسابقات استانی علوم >آزمایشگاه به ما گفتن که قراره از آناتومی برخی دستگاه های بدن هم سوال بپرسن(البته نپرسیدن) منم با دوستم اومدیم خونه نوشتیم آموزش مبحث کلیه چون من کتابای دبیرستانو داشتم میدونستم کدوم فصله.اونطوری شد که ما وارد شدیم به یه سایت البته صورت سایت خیلی با الان فرق میکرد.اسمشم برامون خیلی عجیب بود (آلا).
رفتیم مبحث کلیه رو دیدیم خیلی خوشمون اومد اون وقتم با مانیتور تدریس نمیکردن بلکه از توی کلاس درس فیلم میگرفتن.معلمشم خیلی شوخ بود.بلاخره از هفتم گذشت و من شدم نهم یعنی سال پیش مهر ماه از اون وقت من همیشه مباحث نهمی که توی دبیرستان به صورت پیشرفته تر درس میدادن رو اینجا نگاه میکردم بعد میرفتم کلاس و چون من شیمی دهم رو توی نهم خوندم بی اندازه بهم کمک کرده.
یعنی واقعا از همتون ممنونم
تنها کاری که میتونم بکنم اینکه تبلیغتون کنم -
سلام
من پارسال با آلا آشنا شدم
رفته بودم تو کتاب فروشی دسته دوم که پکیج موسسه هایی که تدریس دارن به صورت فیلم و اینا رو حداقل با ی قیمت کمتر بخرم پولمم کافی نبود واقعا برا اون پکیج های میلیونی و کتابا و....
ی دختر خانمی هم اونجا بود که داشت کتاب میخرید وقتی که دید میخوام قسطی بخرم پکیج هارو کشیدم کنار و گفت
ایا رو نخر هم تدریسش بده هم قیمت نجومی داره ی سایتی بهت معرفی میکنم پره فیلم آموزشی برو دانلود کن
منم گوش دادم اومدم بیرون تا خونه فاصله زیاد بود رفتم کافی نت و سرچ کردم (مدرسه شریف ) انقد ذوق زده شده بودم اسمشم یادم رفت که ( آلا ) گفت بود دیدم که اره ی همچین چیزی هست
تقریبا اوایل همین شهریور بود فک کنم
ک اومدمو با خوشحالی نشستم دانلود
اولین فیلمی هم ک شروع کردم به دیدنش زیست سوم استاد امینی بود ...
#ممنون آلا... -
درود!
من و دوستام تقریبا تو یه منطقه محروم زندگی میکنیم!معلمای خوبی نداشتیم!تا اینکه پارسال دقیقا عید بودش،با آلا آشنا شدم!ولی دیر بودش!حسرت تموم وچودمو گرف!اصن فکر نمیکردم همچین چیزی باشه!اگه میدونستم همچین موسسه ای هسش از سال دوم درسمو بهتر میخوندم!ولی همش ای کاش....!خلاصه دیگه شروع کردم به کار کردن!از بین دبیرا تدریس استاد شامیزاده خیلی منو مچذوب خودش کرد!بعدش استاد ناصح زاده!امسال هم که آلا میتونم بگم به معنای واقعی ترکونده!انشالله چنتا رتبه میده امسال
موفق باشین دوستان@Dr-Bernosi در چطوری با آلا آشنا شدید ؟؟ چند ساله ک با آلا درس میخونید ؟؟؟ گفته است:
تا اینکه پارسال دقیقا عید بودش،با آلا آشنا شدم!ولی دیر بودش!حسرت تموم وچودمو گرف!اصن فکر نمیکردم همچین چیزی باشه!اگه میدونستم همچین موسسه ای هسش از سال دوم درسمو بهتر میخوندم!ولی همش ای کاش....!
این قسمتش ین من هست
منم دیر با الا اشنا شدم . دقیقا همین جمله رو هم گفتم . اگه میدونستم همچین موسسه ای هست از دوم درسمو بهتر میخوندم ...
ای کاااش ....... -
سلام
من پارسال حوالی عید بود میرفتم کتابخونه درس بخونم چون خونه شلوغ میشد . هم خانواده داشتن خونه تکونی میکردن هم مهمونم داشتیم
من برا جمع بندی یه منبع خوبی میخواستم که سی دی هاش رو بخرم از چن نفر پرسیدم یکیشون همایش های الا رو بهم یشنهاد دادن بعد هم از خود الا بهم گفتن که علاوه بر همایش هایی که پولی هستن همایش رایگان و تدریس طول سالشون هم رایگان هست
بعد دیدن چن قسمت ز تدریس دبیرانی ه رایگان تو الا بودن همایش هاشون رو خریدم
فک کنم همشون رو چون نسبت به اون موسسه ا که میخواستم همایششون رو بخرم خیلی ارزون بود برا دو درس فقط حول حوش یه میلیون میخواست ولی کل درس های الا حول حوش اون قیمتهم نبود و البته با کیفیف عالی و تدریس عالی :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
ولی ای کاش زودتر با الا اشنا میشدم ...
سلام بچه ها
امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین
خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم
خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و..
و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده
در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست
اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم
هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین
مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه
منتظرتون هستم آلایی ها
موفق باشین🥹️
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-پیراپزشکی
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد
مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد
نفس هایم سخت به جانم می نشینند
اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند
دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم
بماند
در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود...
شاید شد....چه میدانی؟!
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده
گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته
پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود
اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم
پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟
میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده
تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد
نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟
قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند
هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم
انگار نمیشود قدم از قدم برداشت
میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند
میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته...
شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود
مبادا چنین روزی برسد...
مبادا....
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است.
هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را
گرم پاسخ گوید.
نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر ,
قدمی راه محبت پوید.
خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست.
همه گلچینِ گلِ امروزند...
در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست.
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد,
نقشهای شیطانیست.
در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد
حیلهای پنهانیست.
خنده ها می شکفد بر لبها,
تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی.
همه بر درد کسان می نگرند,
لیک دستی نبرند از پی درمان کسی.
زير لب زمزمه شادی مردم برخاست,
هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست .
پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق,
هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست.
به که بايد دل بست؟
به که شايد دل بست؟
از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟
ریشه ی عشق فسرد...
واژه ی دوست گریخت...
سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟
دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت
در همه شهر مجوی.
گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند
بنگرش , لیک مبوی !
لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت
به همه عمر مخواه !
سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ
به لبت نیز مگوی !
چاه هم با من و تو بيگانه است
نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند,
درد دل گر بسر چاه کنی
خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند
گر شبي از سر غم آه کني.
درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن !
درد خود را به دل چاه مگو!
استخوان تو اگر آب کند آتش غم,
آب شو...آه مگو !
ديده بر دوز بدين بام بلند
مهر و مه را بنگر !
سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است
سکه نيرنگ است
سکه ای بهر فريب من و تست
سکه صد رنگ است .
ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک ,
با چنين سکه زرد ,
و همين سکه سيمينِ سپيد ,
ميفريبد ما را .
آسمان با من و ما بيگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه
خويش , در راه نفاق...
دوست , در کار فريب...
آشنا , بيگانه ...
شاخه ی عشق شکست...
آهوی مهر گریخت...
تار پیوند گسست...
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟...
-مهدی سهیلی
اِی که با من، آشنایی داشتی
ای که در من، آفتابی کاشتی
ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش
عشق را، چون نردبام انگاشتی
ای که چون نوری به تصویرت رسید
پرده ها از پرده ات برداشتی
پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ
بوده ها را با دروغ انباشتی
اینک از جورِ تو و جولانِ درد
می گریزم از هوای آشتی
کاش حیوان، در دلت جایی نداشت
کاش از انسان سایه ای می داشتی
-فریدون فرخزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري
داني که رسيدن هنر گام زمان است
تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي
بنگر که زخون تو به هر گام نشان است
آبي که برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
باشد که يکي هم به نشاني بنشيند
بس تير که در چله اين کهنه کمان است
از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دريغا که در اين بازي خونين
بازيچه ايام دل آدميان است
دل برگذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي ست درين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چه قدر فاصله دست و زبان است
خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من مي کنم افشردن جان است
از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود
گنجي ست که اندر قدم راهروان است
-هوشنگ ابتهاج (سایه)
الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
@Infinitie-A
@ramses-kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
@مجتبی-ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
@Mehrsa-14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء