-
sandiiii در چهرازی طور️حبیب(: گفته است:
بعد از او حوصلهای نیست که عاشق بشوم
نیگاش میکنیم ،نیگامون میکنه..
میگه : چته؟!
میگم : سر صپی بیکاری نشستی دلبرُ دید میزنی؟!
+عاخه جمشید! خری دیگه .. نمیدونی چخبره!
-چی شده باز؟!
+دوماد موفرفری گذاشته رفته..
-جای این جلافتا بیا برو کتابتُ تموم کن..!
حبیب یه چپ میندازه میگه : با آرنجم فرو میکنم تو پَهلویتا..!
میگم : خب چه کنم؟!
میره تو فکر میگه : برو سراغ دلبر.. باش حرف بزن..
نیگاش میکنم و میگم : حبیب ! الحق که دیوونه ای :|
دلبر نشسته پای دیوار..
میشینم کنارش میچرخه پشت میکنه به ما
میگیم بابا ما رفیقیم دیگ !
بیا حرف بزن..قورت نده اون حرفا رُ..
برمیگرده با چشمای قرمزش میگه : سیگار داری؟!
هیچی نمیگم.. پاکتُ میگیرم جلوش
یه نخ برمیداره و روشن میکنه..
پک محکم میزنه و میگه :
دیدی پاییز اومد .. پاییز یهو میاد ..
وقتی میاد که بدونی باهارت رفته واسه همیشه..
جمشید تا حالا عاشق شدی؟!
میخندم میگم : یه زمانی دنبال یه صنم ابرو کمونی بودیم
که رفت .. در فراقش پیر شدیم .. دیوونه شدیم ..
وقتی هم برگشت گفتیم : آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!
اونم بش برخورد واس همیشه گذاشت رفت ..
بی جنبه:/
دلبر نیگا به کف دستاش میکنه و میگه :
عاشقی صدا ناخون میده رو تخته سیاه!
روح آدمُ زخم میکنه ..
جمشید ینی باهار منم برمیگرده؟!
اون نباشه من به فرفریای رقصان در بادِ کی نیگا کنم قلبم بلرزه؟!
کی واسم لاک قرمز بزنه؟!
واس کی شعر بخونم؟!
بعد یهو نگرون بشم نکنه دوبیتی آخری به مذاقش خوش نیومد؟!
واس کی شال گردن ببافم؟!
اصن الان چرا دارم نفس میکشم!؟
اشکاش میریزن..
مث بارون پاییزی..
بین خودمون بمونه ، ولی مام بغض کردیم..
ادامه میده : جمشید!
اون که میخواست بره .. پس واس چی اومد؟!
خودش افتاد دنبالمون..
همش میگف شمایلت چه نیکوست!
هی میخواستیم عاشقش نشیم ، ولی وقتی میخندید
اختیارِ دلمون از دستمون خارج میشد..
جمشید مگه نگف من دلبرشم..!
یادته موهامونُ کوتاه کردیم چه قشقرقی راه انداخت..
یادته میگف دریای موهات مالِ منِ..
چی شد پس؟!
چرا یهو گذاشت رفت؟!
دست میزاریم رو شونهـش میگیم : دلبر! برمیگرده..
میره دنیا رُ میگرده ولی مث تو پیدا نمیکنه..
ماهی راهِ دریاشُ پیدا میکنه:)
میگه : شدم مث یه خونهی چوبی..
از بیرون قشنگه ..سالم به نظر میاد..
ولی از داخل پر از موریانه ست..
کافیه درُ وا کنی تا همهچی خراب بشه رو سرت..!
سیگارُ ازش میگیرم تا دستش نسوزه
میگه : یادش بخیر .. با چشمون غم زده گفتیم
کاش یکی چشامونُ میفهمید وقتی ناراحت میشدیم
به سینهـش اشاره میکرد و میگف : اینجا وطن توست:)
یادته با موهای بهم ریخته و لبخند شیرینش
به قلبش تنقل زد و گفت : دقیقا همینجا:)
حالا من شدم اشتباه زندگیش؟!
نمیدونیم چی بگیم..
دلبر دیگه مث سابق نیست
حتی لاک روی ناخوناش خش خشی شدن..
موهاشُ با قیچی تا کنار گوشش کوتاه کرده..
شده شبیه جنگل فنر!
میایم تیکههاشُ جمع کنیم ، دستای خودمون زخم میشه..
بس که شکسته ست!
کف دستمُ میگیرم جلوش میگم بیا یه نارنجی بزن ، بیخیال دنیا
سرشُ میزاره روی شونهـم میگه:
ولی میارزید .. اون روزا که بود ، به این شبایی که نیست میارزید
خستم .. باید بخوابم .. قدِ چارتا پاییز ..
شاید وقتی بیدار شدم که یار برگشته بود..:)
نویس۱: دلتنگ که باشی
هیچ چیز آرامت نمیکند
دلت یک پای رفتن میخواهد
و یک دنیا را..
نویس۲: برای تو dlrm
که دلبر این داستانِ منی:) -
-
198 صفحه انتخاب رشته رو کی حال داره بخونه
-
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
198 صفحه انتخاب رشته رو رو کی حال داره بخونه
مگه همشو میخونی؟
-
miss.besharati اغلبشو اره دیگ جز نظام وظیفه و اتباع خارجی
-
@ROYA78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بعد عمری تو زندگی خواستیم ی غلطی بکنیم
اینم نشدخسته نباشی
-
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
miss.besharati اغلبشو اره دیگ جز نظام وظیفه و اتباع خارجی
حوصله داریا
-
@ROYA78 برا کنکور میگی رویا!؟
-
فاطمه ـ بوشهر
نه تو رو خدا
اونا رو هم بخون دیدی بدرد خوردا -
فاطمه ـ بوشهر
ارع
من چقد بدشانسم
کش بدله -
@ROYA78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
فاطمه ـ بوشهر
نه تو رو خدا
اونا رو هم بخون دیدی بدرد خوردااره شاید مشاور شدم
-
-
ملی دلم برات سوخت
-