عدمثبات در مطالعه
-
سلام من یه روزایی عالی درس میخونم ساعت مطالعه ام خوبه یه روزایی نه یهو بی حس و انرژی و افسرده میشم ۱ ی ۲ دو روزم هیچ میشه همش تو فاز غم ک بیخیال نمیشه و اینا( من سال اول رو بخاطر یه افسردگی شدید اصلا نخوندم ولی سال دوم به نسبت خوب بود) بخاطر فشار های مدرسه و اینک کدوم بخونم آزمون یا مدرسه میرسم نمیرسم و اینا نمیدونم چرا اینجوری چرا نمیشه به ثبات برسم میشه راهنمایی کنین چیکار کنم ؟!
-
هانیه عرب در چرا نمیشه؟! گفته است:
سلام من یه روزایی عالی درس میخونم ساعت مطالعه ام خوبه یه روزایی نه یهو بی حس و انرژی و افسرده میشم ۱ ی ۲ دو روزم هیچ میشه همش تو فاز غم ک بیخیال نمیشه و اینا( من سال اول رو بخاطر یه افسردگی شدید اصلا نخوندم ولی سال دوم به نسبت خوب بود) بخاطر فشار های مدرسه و اینک کدوم بخونم آزمون یا مدرسه میرسم نمیرسم و اینا نمیدونم چرا اینجوری چرا نمیشه به ثبات برسم میشه راهنمایی کنین چیکار کنم ؟!
-
هانیه عرب سلام..
این فازغم قانون ذهن هرانسانیه وهمه ی ماها گاهی دچارش میشیم تنها چیزی ک باید بهش توجه کنیم..اینکه مابنده ی ذهن نیستیم...ذهن بنده ی ماست شمابایدامپراطور محدوده ی ذهن خودتون باشید و اجازه ندید ک افکار بیگانه ازکل شما بیگاری بکشه..
ولی بهرحال من خودم چند وقت پیرو افکارم بهانه بی حوصلگی و افسردگی بدست میگرفتم..تااینک رسیدم ب هیچ و پوچ یباراین افکاروتوخودم شکستم...هر موقع سراغم میان مینویسم رونوت میچسبونم ب میزمطالعم..ک مباداتواون لحظه حتی ثانیه ای ذهنم مشغول شه...
هیچ چیز مثل ی برنامه دقیق و ایده آل نمیتونه شمارو ب درس خواندن علاقه مندکنه یه هفته طبق برنامه پیش بری از هفته بعداتومات...راه میفیتی..اصلاازون ببعددرس میخونی ک شرمنده وقتی ک برای نوشتن برنامه گذاشتی،شرمنده اون آرامش موقع خواب هفته قبلت،یاهرچیزدیگه ای نشی..
دوست عزیز خلاصه مثبت فکرکن...مثبت -
این پست پاک شده!
-
هانیه عرب سلام. خوبید؟من هم مثل شما بودم همیشه دل گرفته بودم تو خودم میرفتم و ... ولی یه چیز فهمیدم . بزارید براتون یه مثال بزنم . وقتی یه فردی اسباب بازی درست می کنه کنارش یه کاتالوگ هم میزاره . که این اسباب بازی چطور چیزی هست . تازه تعریفش هم می کنه که ببینین چی ساختم . و در ضمن سازنده اسباب بازی وسیله ای رو که ساخته خیلی دوست داره . خدا هم وقتی ما رو افرید خیلی برا فرشته ها تعریفمون کرد گفت یه چیزی میسازم درجه یک . فرشته ها نفهمیدن چون درکی از مفهوم خارق العاده بودن نداشتن . اره ما خارق العاده ایم . هر چه قدر که به خدا نزدیک تر بشیم حالمون بهتر میشه . من نمیگم عاشق خدا باشید نه نمیگم . من میگم شما معشوق خدایید . من میگم خدا عاشق شما هست . میگی نه میگم کی به عشقش این همه محبت میکنه که خدا به من و شما کرده . میگید چی ؟ میگم پدر و مادر . خونه . دوستان خوب مثل همین انجمن الا . اعضای سالم و هزار تا هزار چیزه دیگه که خود شما از من بهتر میدونین . وقتی از اسباب بازی طبقه کاتالوگش استفاده نکنن چی میشه ؟ بله درست حدس زدید . اسباب بازی خراب میشه . داغون میشه . دل گیر میشه . انگار اصلا حالش خوش نیس . هی بهش رنگ های خوب خوب میزنن . شب تا صبح باهاش بازی میکنن که حالش خوب بشه . وای حالش خوب نمیشه چون طبق کاتالوگ ازش استفاده نشده . خدا خیلی دوستون داره . عاشقتونه . از رگ گردنتون بهتون نزدیک تره . خدایی که به چینش دانه های انار هم وقت گذاشته و دقت کرده به حال معشوقش دقت نمیکنه ؟ دور شدن عاشق از معشوقش تاثیرش رو تو زندگی ما میزاره . حالمون خوب نیس . همیشه به بهانه ای بد حالیم و ... . تا حدی میدونم چه حالی دارید من هم تو این حال بودم و بعضی وقتا باز اینطوری میشم . خیلی حس بدیه . هر وقت دلم میگیره می فهمم از خدا دور شدم . زود به خودم میام میگم خدا عاشقمه . چه خوب . از دست خدا بالاتر که نداریم . داریم ؟ از خدا قدرتمند تر داریم ؟ نداریم که . پس به خدا اطمینان داشته باشیم کارهامون روبه رو میشه . کافیه حرکت کنید تا خدا برکت بهتون بده ... . موقع کم انگیزگی به اینده خیره شید . به اخرش فکر کنید که چه اتفاقات اعجاب انگیزی میتونه براتون رخ بده . به شرطی که تا اخرش بازی کنین ... .