-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۱۴:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پاییزعجیبی است
بجای برگها
آدمهامیریزندمواظب هم باشیم...
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۱۴:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۱۴:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اما من ازاین رنگهابسیاردیدم.
وزاین سیه دنیاوهرچیزی که دراوست
ازآسمان وابر وآدمهاوسگها
مهری ندیدم,میوه ای شیرین نچیدم
وزسرخ وسبزروزگاران
دیگرنظربستم,گذشتم,دل بریدماخوان ثالث
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۲۰:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۲۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۲۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
روزی متولد شدیم
از رنج نفس کشیدن نالهها سودا کردیم.
ولی حال
به آن عادت کردیم پس تمامی زندگی میگذرد
و من و تو میمانیم و کردهها و حسرتهامان
پس تلاش کن تا حسرتی در بافتهای زندگیات نباشد -
یک روز چشم باز کردیم
روزی چشم میبندیم
فاصلهی مرگ و زندگی میان یک پلک زندن است
پس از صدم صدمش بهره ببر و مطمئن باش...
تو میتوانی -
اگر من نتوانم پس که میتواند؟
این جمله باید قابی بر قلبهایمان باشد
تا هرگز فراموش نکنیم که خداوند نعمتی به اسم اراده در گروی تلاش به ما عطا کرده است. -
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۵:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۶:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا تو | قدر مطلق | منی، با تو همه ی احوالم مثبته
-
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صفحه ی آخر شناسنامه مهم نیست ؛ بعضی وقتا باید تو آینه نگاه کنی ببینی زنده ای یا مرده ......
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده