|
شعردانه
-
#کمی_آهسته
درد و دل كردن مثل كندن مداوم رويه ى زخم مى مونه
به اميد كم شدن آلام و ناراحتيهاتون سفره دلتون رو باز نكنيد !
اينكار باعث ميشه هميشه ماجراى دردناك زندگيتون براى شما تازه بمونه و به جاى اينكه نشانه ها و تجارب اين ماجراها رو درك كنيد دائما شما رو به عمق داستان مى بره واحساسات ناگوارتون رو براى شما تداعى مى كنه !
در ضمن وقتى با فرد غير متخصص صحبت مى كنيد او با توجه به تجارب خودش كه ممكنه براى شما هيچ كاربردى نداشته باشه به شما بازخورد ميده كه همين هم احتمالا شما رو به اشتباه ميندازه !
بنابراين وقتى دچار ماجرايى دردناك مى شويد سعى كنيد كه كمى از آن فاصله بگيريد تا بتوانيد نگاه حقيقى تر به ماجرا داشته باشيد
سپس به جاى غرق شدن در موضوع به دنبال راه حل باشيد
در اين ميان كمك گرفتن از يك متخصص مى تونه براتون راه گشا باشه
در ضمن فرض اينكه اين ماجرا براى دوستتان اتفاق افتاده وبررسى بازخوردهاى خودتون نسبت به ماجرا شمارو به راه حل هاى مختص به خودتون نزديك تر مى كنه ! -
sandiiii به به
خیلی عالیه زینب
دستت درد نکنهamirh_hmyf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sandiiii به به
خیلی عالیه زینب
دستت درد نکنهخاهش خاهش
-
@infinitie-a خوبین
یکم از شما انگیزه گرفتم
میخاستم بی خیال شیمی بشم برم بخابم یاده شما افتادم که تا نصفه شب فیلم میدیدن دیگه گفتم منم باید تمومش کنم حالا تا هر ساعتی که شد 
chichak am
خوشحال شدم اینو شنیدم -
#کمی_آهسته
هر چیزی حدی دارد..!
حتی زیباترین رفتارها و قشنگ‌ترین
خصلت‌ها هم وقتی از حدش می‌گذرند تبدیل به آسیب می‌شوند، و به آدم ضرر می‌رسانند!
انسان بی آنکه بداند بیشتر وقت‌ها
سخت‌ترین ضربه‌ها را از باورهایش
می‌خورد!
از اینکه می‌خواهد در هر شرایطی خوب بماند
و مدال افتخار صبر و شکیبایی را به گردن بیندازد…
بارها به خودش پشت می‌کند تا دیگران را راضی نگه دارد…
آنجا که باید فریاد بزند سکوت می‌کند
آنجا که باید از حقش دفاع کند، گذشت می‌کند
آنجا که باید تذکر بدهد حرفی نمی‌زند
و اینگونه است که هر روز بدی‌ها بیشتر تکرار می‌شوند و خوبی‌ها کمرنگ تر…
چون همیشه عده‌ای خطا می‌کنند و عده‌ای
بی وقفه می‌بخشند
ما همانطور که در برابر رفتارهای منفی‌مان مسئولیم در برابر خوبی هایمان هم مسئولیت داریم که به جا و به اندازه خرج کنیم…
و ای کاش با تصمیم‌های اشتباه "انسانیت " را در چشم آیندگان به "حماقت" تبدیل نکنیم..!!!
فرشتہ رضایے -
#کمی_آهسته
از بیشتر مراجعه کنندگانم می پرسم:
دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟پاسخ های مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. وقتی که از جولیا(یکی از مراجعین) پرسیدم:
چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟
چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می ترساند؟فورا پاسخ داد:
«همه کارهایی که انجام نداده ام.»
پاسخ جولیا به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد:به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است.
در تجربه کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیانکرده است:
«زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر.»
و سارتر در زندگینامه اش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شوم... و یقین داشتم که آخرین تپش های قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.»اروین یالوم
خیره به خورشید نگریستنromisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
#کمی_آهسته
از بیشتر مراجعه کنندگانم می پرسم:
دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟پاسخ های مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. وقتی که از جولیا(یکی از مراجعین) پرسیدم:
چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟
چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می ترساند؟فورا پاسخ داد:
«همه کارهایی که انجام نداده ام.»
پاسخ جولیا به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد:به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است.
در تجربه کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیانکرده است:
«زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر.»
و سارتر در زندگینامه اش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شوم... و یقین داشتم که آخرین تپش های قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.»اروین یالوم
خیره به خورشید نگریستنبازم ازینا بزار:)
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
#کمی_آهسته
از بیشتر مراجعه کنندگانم می پرسم:
دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟پاسخ های مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. وقتی که از جولیا(یکی از مراجعین) پرسیدم:
چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟
چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می ترساند؟فورا پاسخ داد:
«همه کارهایی که انجام نداده ام.»
پاسخ جولیا به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد:به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است.
در تجربه کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیانکرده است:
«زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر.»
و سارتر در زندگینامه اش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شوم... و یقین داشتم که آخرین تپش های قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.»اروین یالوم
خیره به خورشید نگریستنبازم ازینا بزار:)
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sandiiii تو اولین نفری هستی که اینو میگی:)
پس فک کنم اولین نفرم که میخونمشون و بهشون فک میکنم:)
متن‌های ارزشمندی هستن حقیقتا -
فکر می کنم دردی تو دلت داری که داره آزارت میده، تا حالا به دیوارهای اینجا دقت کردی؟ تو همه اتاق ها این عکس رو زدن، قطعا نمی شناسیش، چون نه بازیگره، نه خواننده، اسمش لئونید روگوزوفه، اون یه پزشک بوده، البته نه داروی خاصی کشف کرده نه بیماری عجیبی رو درمان کرده، اون فقط سرسخت بوده!
روگوزوف وقتی بیست و هفت سالش بوده به عنوان پزشک یه گروه اکتشافی شوروی به قطب جنوب می آد و بعد از چند ماه احساس پهلو درد شدیدی می کنه و متوجه میشه که آپاندیسش داره می ترکه، واسه همین با پایگاه تماس میگیره و درخواست کمک می کنه، اما هر روز که می گذره حالش بدتر میشه، زمستون قطب جنوب رو فرا گرفته بود و تا چشم می تونست ببینه همه جا برف و بوران بود، تا اینکه از پایگاه اعلام می کنن تا سال آینده هیچ کمکی به اون جا نمیرسه!
روگوزوف تصمیم می گیره به جای یه انتظار بیهوده خودش دست به کار بشه!
اتاق عمل رو آماده می کنه و روی تخت دراز می کشه و کارهایی که بقیه باید انجام بدن رو مشخص می کنه، چون که به تنهایی باید عمل رو انجام می داد نمی تونست خودش رو بیهوش کنه، واسه همین فقط دیواره شکمش رو بی حس می کنه و بعد شکمش رو می شکافه و دل و رودش رو میریزه بیرون، تو حین عمل هم به اشتباه روده خودش رو زخمی می کنه و مجبور میشه اون رو بخیه بزنه.
تا اینکه بالاخره آپاندیس رو پیدا می کنه و می بینه که کاملا سیاه شده و اگه دیرتر عمل رو انجام می داد قطعا آپاندیس می ترکید، آپاندیس رو با هزار زحمت بیرون میاره و دل و رودش رو میذاره سر جاش و بعد شکمش رو بخیه میزنه و از هوش میره.
روگوزوف بعد از چند روز سر حال میاد و تبدیل میشه به نماد سرسختی و شجاعت، واسه همینه که عکسش رو به همه ی اتاق های اینجا زدن تا فراموش نکنیم که تو شرایط سخت حتی اگه کمکی هم نیاد، نباید تسلیم شد.
حالا اگه تو احساس می کنی دردی تو دلت هست که داره می کشدت، منتظر کمک نشین، خودت دلت رو بشکاف و اون رو در بیار و بنداز دور!آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی / #روزبه_معین
-
منتظر لحظه های خوب، منتظر ...
یه منتظر
-
سعی کن قرضاتو زود زود پرداخت کنی، مخصوصای قرضایی که به خودت بدهکاری
من 10 سال زندگی با آرامش به خودم بدهکارم
-
خدا رو شکر که یه نیمچه عقل داریم که در مواقع ضرور به دردمون بوخوره
-
نمیدونم...شاید اگه حالت مخفی نداشت...زیرآبیامون کمتر بود
شایدم مشکل از خودمونه:))
بزار حالا ک دارم اینکارو میکنم بگم این چیزایی میخواستم این چن وقت بگم:))
اکالیپتوس :)) نمیشناسمت/ نمیشناسیم /ولی خیلی تودل میشینی
یادم نمیره همش وسط بحثای اینجا جک میفرستادی جو عوض شه
یا الانا ک تودلی خیلیییی خلوته...با مطلبای باحال و رنگی رنگیت
با قلموی وجودت...که آغشته اس به رنگای روحت...رنگی میدادی به اینجا:)) خوبه ک انجمن مث تورو دارع
پ.ن:معمولا این حرفارو من اینجا و عمومی نمیزدم ولی خب قول دادم ک جایی جز عمومی نیام:))
moein شماهم نمیشناسیم و نمیشناسمتون(کمی تاقسمتی) ولی همیشه دلنوشته هاتونو اینجا میخوندم:))
amirh_hmyf میشناسمت کمی کمتر از نه خیلی زیاد...دلنوشته های شما رو هم میخوندم...بابت تمام کمکهات هم ممنونم ن فقط ب من/به کل انجمن..تمام جزوه ها و...
من قدیمی محسوب نمیشم/خیلی هم جدید نیستم/ولی حال میکردم با بچه های قدیمی اینجا...خیلی هم نمیشناسم ولی تا همین حد...بامعرفت و باحالن...شاید فقط با چهارنفر اینجا خیلی حال میکنم...ک س تاشو الان گفتم:))
دوس دارم بعدا ک میام ...ببینم ک هنوزم همونجوریه...
#اعتراف:
چوب خط زیرآبی اومدنام پر شده:))
سخته ولی خب هنوزم دلم میگه نه:))
ولی من کار خودمو میکنم...
چون...
اونقدری دیوونه هستم که....بخوام موفق باشم:))
موفقیتتونو ببینمHoorieh sh انشالله خبر موفقیتاتون رو همه جا بشنویم
شاد و تندرست باشید -
یاد دوستایی افتادم که دیگه نیستن اینجا:)
یام هستنو دیگه حالو هواشون فرق کرده:)
میلاد
امیر احمدی
amirh_hmyf
سمانه
Abnormal :))
نیلی
najafiali78 قرار بود بری سربازی
امیدوارم هر جا که هسدی حالت خوب باشه:)
نیما
امیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه:) -
از امروز تا دوشنبه دیگه 8 تا امتحان دارم
تموم که شد میام یه دل سیر تو انجمن میشم و عوض این چند وقتو در میارم
فقط تموم بشه اینا
