-
دریا دریایی چطوری گل دتر
-
zeinabmaghsoudi راس گونیی؟
-
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاءzzz r طبق ماده 202 اصل 8 بند 18 نفهمیدم چی گفتی
-
#دلنوشته
طولانیه ولی بخونین قشنگهبغض داشت، ازون بغضای مردونه که بروز نمیداد، پشت میز مراجعین واستاده بود و منتظر جواب سوالش بود. همونطور که اعتبار دفترچه ی یکی از مریضا رو چک میکردم گفتم:
نیم ساعت دیگه نوبتتون میشه آقا.
مثل اکثر پسرا، قد بلندی داشت و یه پیراهن سورمه ای تنش بود که آستیناشو تا آرنج تا زده بود و رگای برجسته ی دستاش، هیکلشو مردونه تر نشون میداد. نفسشو داد بیرون و با صدای خش داری گفت:
فقط می خوام یه جواب آزمایش نشون بدم، نمیشه زودتر دکتر و ببینم؟
نگاهی به افراد منتظر توی سالن مطب انداختم. هیچکس حال و روز روبراهی نداشت. انگاری نفس همه پشت این ماسکای لعنتی گرفته بود. آروم گفتم:- همه قبل شما منتظر بودن. من شرمندتون ولی کاری از دستم ساخته نیس. بازم جایی نرین تا اگه کسی دیر کرد شما رو بفرستم داخل.
سری تکون داد و سمت در خروجی حرکت کرد. روی سرامیکای کف سالن نشست و پشتشو به دیوار تکیه داد. ماسکشو کشید پایین و یه سیگار بین لباش گذاشت و با فندک روشنش کرد. خواستم بهش بگم آخه تو این محیط که نباید سیگار کشید. از جام بلند شدم که دیدم خودش، با پاش یه ذره از در سالنو نیمه باز گذاشت تا دود سیگارش داخل مطب نپیچه. نفسشو به سختی میداد بیرون. نیمرخ مردونه و ته ریش روی صورتشو، از همین فاصله هم می تونستم ببینم. سرشو به دیوار تکیه داد و چشماشو بست، اما با همون چشمای بسته ش، داد میزد خسته س و جون نداره. یهو یکی از خانومای توی مطب که بچه ی چند ماهه ش سر بغلش بود، با چشم به اون آقا اشاره کرد و رو به من گفت: خانوم، بهش بگو به دود سیگار حساسیم، تو این هاگیر واگیر کرونا، جلوی این همه آدمِ مریض که نباید سیگار کشید. ما به کنار، این طفل معصوما چه گناهی دارن.
سرم و تکون دادم و زیر لب گفتم: حق با شماست، چشم.
رو کردم به اون حاج خانوم و گفتم: مادر توی سیستم پوشش بیمه ای نداری، باید اعتبار بزنی
خودکار و گذاشتم لای سر رسید و از پشت میز اومدم بیرون. رفتم جلو و روبروش واستادم. آروم گفتم: ببخشین آقا...
چشماشو باز کرد و با نگاهی که درد ازش می بارید، بهم چشم دوخت. آروم تر گفتم:
اینجا جای مناسبی واسه کشیدن سیگار نیست، اونم با وضعیت الان!
یهو بی هوا سیگار و بین انگشتاش فشار داد و توی دستش له کرد. بی توجه به سوزش دستش گفت:
بهش قول داده بودم دیگه نکشم. ولی الان که نیست، چیکار میشه کرد خانوم پرستار؟
یه نگاه به روپوش سفیدم انداختم، مطمئنا با این حال براش مهم نبود که من یه دانشجوی حسابداری ام که برای تجربه ی کاری و اطلاعات اماری دکتر، پشت سیستم بیمه ی مطب نشستم، نه پرستار!
گفتم: به هر حال ممنون که مراعات حال مریضا رو میکنین!
خواستم برگردم پشت میز که صدای پر دردش منو توی جام میخکوب کرد! با بغض اسممو زیر لب چرخوند. برگشتم و با کنجکاوی خواستم بدونم از کجا اسم کوچیکمو میدونه! که دیدم گوشیشو گرفته توی دستش و با عجز به عکس یه دختر خیره شده. تازه برام جا افتاد که فقط یه تشابه اسمی بود، نگاهِ کنجکاومو که دید گفت: تقصیر خودم بود، چند ماه دیگه، خیر سرم قرار بود بابا بشم، دیشبی با رئیس شرکتی که توش کار میکردم، دعوام شد، بی پدر اخراجم کرد. با توپ پُر برگشتم خونه. هر چی داد و بیداد روی دلم ریخته بود، ماکارونیِ بی نمکشو بهونه کردم و هوار شدم روی سرش، انگاری یادم نبود همه جونمه، حواسم نبود مامان بچمه، داد زدم سرش، کم مونده بود بزنمش که گریه افتاد. قلبم مچاله شد ولی لعنت بشم که نرفتم از دلش دربیارم. وقتی که رفتم بخوابم، گوشه ی تخت کز کرده بود. اونقدر اعصابم خورد بود که یه لبخندم بهش نزدم. آروم گفت: اگه بچمون دختر باشه دوسش داری؟ با غیض گفتم: بخوای برام دختر بیاری، جفتتون برین خونه ی بابات. مثل نعش افتادم روی تخت و سرم به بالشت نرسیده خوابم برد. اما میون گیج و بیداری صدای گریه هاشو شنیدم. خداشاهده اونقدر خسته بودم که با خودم گفتم فردا با یه اعصاب آروم از دلش درمیارم. آخه دختر و پسرش چه فرقی میخواد داشته باشه
به اینجا که رسید سکوت کرد. یه سکوت تلخ. سرشو انداخت پایین و با دسته کلید توی دستش ور رفت. با کنجکاوی منتظر ادامه ی حرفاش بودم که با یه صدای لرزون گفت:
دم دمای صبح بود، آفتاب هنوز نزده بود که هولی از جا پریدم. کنارم نبود. رفتم توی حال. یهو جسم نیمه جونشو روی کاناپه دیدم. کاناپه خونی بود، با دیدن اون صحنه ای که توی خودش مچاله شده بود، حس کردم قلبم نمیزنه، دویدم سمتش، هر چی صداش زدم جواب نداد، تا رسوندمش بیمارستان نصف عمر شدم. خدا خدا میکردم طوریش نشده باشه، خودمو هزار بار لعنت کردم که دیشب اونجوری باهاش رفتار کردم. بردنش اتاق عمل، وقتی آوردنش بیرون دیگه از بچمون خبری نبود. دکترا گفتن سقط شده، گفتن بهش شوک عصبی وارد شده و بچه از بین رفته.
همینطوری که سعی داشت لرزش صداشو مخفی کنه، با درد گفت: بعدش فهمیدم، دیروز که خانومم واسه تشخیص جنسیتِ بچه رفته سونوگرافی، بچه مون دختر بوده.
دیگه نتونست ادامه بده و سرشو انداخت پایین؛ پنجه هاشو فرستاد لای موهاش و یهو دیدم شونه هاش داره می لرزه، گریه می کرد، نفسم بالا نمیومد، انگاری یه وزنه دویست کیلویی انداخته بود توی دلم. آروم گفتم: الان حال خانومتون چطوره؟
سرشو آورد بالا و چشمای خیسشو پاک کرد و گفت: - تعریفی نداره، اومدم جواب آزمایششو نشون دکتر بدم. ولی حالش روبه راه نیس، میگن علائم حیاتیش خیلی اومده پایین.
سرمو انداختم پایین و گفتم: انشالله که حالشون خوب میشه - خانوم ببخشید دکتر گفت این برگه بدم شما...
سمت صدا برگشتم، طبق معمول اول هفته بود و سرباز. برگه شو از دستش گرفتم و زنگ دکتر که خورد، مریض بعدی و صدا زدم و برگشتم پشت سیستم. کد درخواستشو وارد کردم و نفهمیدم چطوری اطلاعاتشو ثبت کردم. ذهنم اونقدر درگیر بود که نمی تونستم درست عکس العمل نشون بدم. خیره شده بودم به مانتیتور روبروم، یهو یه صدایی منو به خودم اورد:
دختر منتظر چی؟ ارسالش کن به نظام وظیفه که الانه از پلیس به علاوه ده زنگ بزنن.
سرمو اوردم بالا. یکی از همکارا بود. چشمامو که دید با تعجب نگاهم کرد و گفت: تو حالت خوبه؟ دیوونه چرا گریه میکنی؟
انگار خودمم تازه فهمیده بودم گریه م گرفته! عینکمو از روی چشمام برداشتم و خواستم با پشت دستم اشکامو پاک کنم که توی هوا دستمو گرفت و با حرص گفت:
بی صاحاب مونده رو نزن به چشمات. از سر صبح داری به صد تا دفترچه و کارت و سیستم دست میزنی.
با نگاهش اشاره کرد برم یه آبی به دست و صورتم بزنم و تا وقتی برگردم، جامو پر میکنه.
از جام بلند شدم و سمت آبدارخونه راه افتادم و میون راه بهش گفتم: مریض بعدی خانوم فلانیه، به اون آقا هم بگو برگه سبزش باید همراهش باشه. با قدمای تند وارد آبدارخونه شدم و در و بستم، پشتمو به کاشی های سرد تکیه دادم و آروم سر خوردم زمین. دیگه گریه اَمونمو بُرید و از ته دل زار زدم.
انگاری گذشته های خیالی به سمتم هجوم آورده بودن. صدای آشنایی توی سرم می چرخید که میگفت: ما پسرا یه وقتایی عصبی میشیم، دیوونه میشیم، نامرد میشیم، هر دری وری دلمون بخواد درست سر همونی خالی میکنیم که بیشتر از همه دلتنگشیم، درست اشک همونیو درمیاریم که چشماش همه زندگیمونه، همونیو زجر میدیم که همه دنیامونه، اما تو به دل نگیرها!؟ بخدا که اون لحظه خودمونم نمیفهمیم چه مرگمونه، اخه ما که مثل شما دخترا صبور نیستیم، ما که نمیتونیم مثل شما هر بلایی روی سرمون هوار شد دم نزنیم، ما نمیتونیم توی خودمون بریزیم و خورد شیم، ما داد میزنیم، ما نعره میکشیم ما وحشی میشیم. ما هر کاری میکنیم تا خالی بشیم، حتی اگه شده خون راه میندازیم که دلمون آروم بگیره، اما خداشاهده همش از روی عصبانیته. دلی نیست، آخه چرا انقدر دل نازکی تو دختر! انقدر زودرنج بودنم خوب نیستا؟ ولی بین خودمون بمونه ها، دختر دل نازکش قشنگه!
نمیدونم چند دقیقه به یه نقطه نامعلوم خیره شده بودم که تقه ای به در خورد و گفت: دختر زنده ای؟ حالت خوبه تو؟
سریع از جا بلند شدم و در و باز کردم و همونطور که سمت میز راه افتادم گفتم: آره دستت درد نکنه، برو به کارت برس.
یه نگاه به در ورودی انداختم، جاش خالی بود. سمت در اشاره کردم و گفتم: اون آقا که میخواست آزمایش خانومشو نشون بده رفت؟
انگار که یه چیزی یادش اومده باشه گفت: آره، چند تا از مریضا دیر کرده بودن، اون آقا رو زودتر فرستادم داخل، راستی؟
دست کرد توی جیبش و گفت: دکتر میگه این دسته کلید و توی اتاق جا گذاشت، تا دویدم بهش بدم رفته بود. بذار توی کشو احتمالا بیاد دنبالش.
چند روزی ازون قضیه گذشت، آخر هفته بود و دم دمای غروب. اون ساعت مطب خلوت بود و مشغول حساب کتابای آمار اون هفته بودم که توی همین حال و هوا، قامتی رو به روم ایستاد. سرمو که آوردم بالا، سفیدیِ چشماش به قرمزی میزد و انگاری غم دنیا رو ریخته بودن توی مردمکای سیاهش. مشخص بود اونقدر گریه کرده که دیگه اشکی براش نمونده. یه لباس مشکی تنش بود و از زیر ماسکشم میشد فهمید که چند روزه اصلاح نکرده.
با صدای گرفته ای گفت: - ببخشید اون روز یه دسته کلید اینجا جا نذاشتم؟
کشو رو باز کردم و کلیداشو سمتش گرفتم و گفتم: بفرمایین.
ازم گرفت و گفت: ممنون
آروم گفتم: تسلیت میگم، انشالله غم آخرتون باشه.
سرشو انداخت پایین و گفت: دختر داشتن و از همه مهم تر، خودشو داشتن، لیاقت میخواست که من نداشتم! ولی نمُرده خانوم پرستار، حداقل برای من یکی نمُرده! جاش همیشه توی قلبم محفوظه!
یه بغضی چنگ مینداخت به گلوم. به خودم که اومدم رفته بود. غروب، اون روز زیادی دلگیر بود، داشتم به حرفش فکر میکردم که این بار، دختر دل نازکش قشنگ نبود، این بار زیادی گرون تموم شده بود.
zahra movahedizadeh
چقدر غم انگیز... - همه قبل شما منتظر بودن. من شرمندتون ولی کاری از دستم ساخته نیس. بازم جایی نرین تا اگه کسی دیر کرد شما رو بفرستم داخل.
-
دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی چطوری گل دتر
عه سیلام دختر شمالی
سلام دختر شیرازی
️
-
zeinabmaghsoudi راس گونیی؟
-
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاءzzz r در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاء -
دریا دریایی دریا کاری نداری ؟ من برم دیگه
Moon M در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی دریا کاری نداری ؟ من برم دیگه
بیا پی وی ببینم
-
zzz r طبق ماده 202 اصل 8 بند 18 نفهمیدم چی گفتی
امیدوارم تصویر خانم بی حجاب نیاد
-
امیدوارم تصویر خانم بی حجاب نیاد
علیرضا عفتی 2 اومد
-
@miss-besharati وای لیلا جونم
-
zzz r در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاءzzz r در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zzz r در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاء -
zeinabmaghsoudi مازندرانیم دگ دتری
چتی هستی؟
ساقی بیا یکی دگ یافتم -
دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی چطوری گل دتر
عه سیلام دختر شمالی
سلام دختر شیرازی
️
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی چطوری گل دتر
عه سیلام دختر شمالی
سلام دختر شیرازی
️
چه خبر مبرا
چکارا میکنی ؟ -
علیرضا عفتی 2 اومد
دیدم وای
-
امیدوارم تصویر خانم بی حجاب نیاد
علیرضا عفتی 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
️
️
️
امیدوارم تصویر خانم بی حجاب نیاد
حالا شما به مضمون ایموجی دقت کن حجابشو چی کار دارین
-
امیدوارم تصویر خانم بی حجاب نیاد
این پست پاک شده! -
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاءzzz r در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بیاین قبول کنیم با شناخت حقوقمون میتونیم یه درصدی از آزارهایی رو که میبینیم کم کنیم و اجازه ندیم تو زندگی شخصیمون دخالت کنن درست مثل وقتایی که گشت "نسبت" جلومون سبز میشه و میگه چه نسبتی دارین میتونیم بگیم؛ طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری انجام هر گونه تعقیب و تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی در این خصوص مجاز نیست!
@دانش-آموزان-آلاءفقط تو پیج مسیح علینژاد،گشتا میگردن و گیر میدن:/
پارک کوهستان و طاقبستان کرمانشاه معمولا ی ون هست ک همیشه میبنمش زدنش توی تاریکی پای کوه پیادع شدن نشستن زیردرخت کنار هم چندنفری چایی میخورن -
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی چطوری گل دتر
عه سیلام دختر شمالی
سلام دختر شیرازی
️
چه خبر مبرا
چکارا میکنی ؟دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
zeinabmaghsoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دریا دریایی چطوری گل دتر
عه سیلام دختر شمالی
سلام دختر شیرازی
️
چه خبر مبرا
چکارا میکنی ؟سلامتی عسلم
هستم بیکار میچرخم
تو چه میکنی
پیدا میدا نیستی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
خبببب سلاممم چطورین؟
خیلی یهویی ایده ان تاپیک به ذهنم رسید و راستش رو بخواید اصلا چک نکردم ببینم یه همچین چیز فعالی داریم یا نه:)))))
ماجرا از چه قراره؟
آقا اگه هررررر نکته گرامری، اصطلاح، ضرب المثل، لغت یا هرررررررررر چیزِ اینجوریِ انگلیسیِ جالبی خوندین یا بلد بودین بیایین اینجا با هم دیگه به اشتراک بذاریم هر از گاهی🫠
اینکه چقدر و مطلب و نکته ساده است یا پیچیده است واقعا واقعا فرقی نداره و مشکلی ایجاد نمی کنه... خلاصه اینکه راحت باشین...
راحت و فعاااااااااال
دعوت می کنم از: همه تون:)
-کنارهم کلی چیز میز یاد میگیرم:)
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@همیار
@فارغ-التحصیلان-آلاء
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
سلام دوستان عزیز ️
بنظرم یه زندگی تک بعدی خیلی بده یعنی اینکه فقط درس هدف زندگیتون باشه ...
اهمیت دادن به ورزش و تناسب اندام و کلی هدف دیگه مثلا خوانندگی دوبلوری و هر استعداد دیگه ای ک دارید در کنار درس باعث میشه ک تک بعدی نباشید و اگه درس رو ازتون بگیرن دیگ حوصله تون سر نمیره و دنبال کارای بیهوده نمیرید چون هدف ( های ) دیگه ای هم دارید :))
اینجا میتونید برای هرکاری ک در این جهت کمکتون میکنه هدف گذاری کنید و پیشرفتتون رو ثبت کنید یطورایی مثل گزارشکار درسی ولی کلی تر ...
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
نمیدانم در کدام سیاره، یا در کدام ستارهای.
نمیدانم ...
نمیدانم در آسمان هایی، یا در زمین؛ مرا میبینی؟ یا نمیبینی...
حتی نمیدانم مرا تا به حال دیدهای، شنیدهای یا نه...
من هم تو را ندیدهام.
نمیدانم کیستی،
و با این حال میشناسمت. از رویِ عکس ها نه؛ از روی نوشته ها و گفته ها میشناسمت.
صدایت کردم :«مادرم!»
جوابی نیامد.
غمگین بودم، اما آرام شدم.
انگار بودی. اما دور بودی. جایی که بهتر از پیشِ من بود، بودی!
صدایت کردم«مادرم!
بیا،
مرا هم بردار،
با خودت ببر.
اینجا، کسی برایِ من، "مادر" نیست!
اینجا، هر روز مرا میکُشند،
از پشتِ در هایی که باز نمیشوند.»
سلام
یه پیام با این منوان اومد که ابلاغیه قضایی علیه شما صورت گرفته برای پیگیری و مشاهده روی لینک بزنید...
روی لینک زدیم و خواسته شد که اپلیکیشن عدالت همراه رو دانلود کنیم
وارد برنامه که شدیم خواسته شد برای مشاهده ابلاغیه یه مبلغی پرداخت کنیم( تو گوگل که درموردش خوندم گفته بود برای مشاهده ابلاغیه هیچ مبلغی پرداخت نمیشه!)
مشخصات کارت بانکی رو واردکردیم ولی پیام رمز الکترونیکی نیومد
ممکنه کلاهبرداری باشه؟
اینکه مشخصات رو وارد کردیم مشکلی پیش میاد؟
باز سرچ که کردم درموردش گفته بود همچین پیام هایی اگه معتبر باشه فاقد لینک هست .
پول از کارت برداشت نشده. ممکنه کلاهبرداری نباشه؟
اگه کلاهبرداریه الان باید چیکار کنیم؟اگه کسی اطلاعی داره ممنون میشم کمک کنه🫠