کافــه میـــم♡
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگہ چیزے گفتمـ ڪ ناراحت شدے...بگو تا دوباره بگمـ
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جز خدا به کسی متکی نباش که ی روزی پشتت را خالی میکنند
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگه کسی قدرتو نمیدونه لیاقتش اینه که تو رو از دست بده، به همین سادگی
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زندگی مثل سیگار میمونه روشن که شد چه بکشی یا نکشی تا تهش میسوزه ...
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زندگی ساده اس ولی ما عاشق اینیم که پیچیدش کنیم):
️
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
fateme pouraboli
رفیققققق چقدررر خوشحالم که اومدی انجمن
دوستای خوب بهترین خاطرهها رو برای همدیگه میسازن
من قشنگترین خاطرهها را با تو دارم دوست جانممممم
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کی گفته بود که تنهام وقتی ترو ندارم
بازم میگم بدونی منم خدایی دارم -
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۱۵:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گریه ، خلقت شگفت خداست وتنها زبانی ک ادراک غمگنانه را بازگو می کند .
بزرگی هر کس ب بزرگی غمی است ک در دلش پنهان کرده است.
غم شوکت دارد ، ابهت دارد ، هیجان می آفریند و حرارت می بخشد.
هرکس ب اندازه ی ادراکش از حقیقت ، غم دارد.
......
برشی از کتاب "نخل و نارنج "
نوشته ی "وحیدیامین پور" -
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۱۵:۱۷ آخرین ویرایش توسط _Mitra_ انجام شده
از دست بوس میل به پابوس کرده ای ؟؟
خاکت به سر که ترقی معکوس کرده ای -
رک بگویم... از همه رنجیده ام!
از غریب و آشنا ترسیده ام
با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هر ساز ی که شد رقصیده ام
در زمستانِِ سکوتم بارها...
با نگاه سردتان لرزیده ام
رد پای مهربانی نیست...نیست
من تمام کوچه را گردیده ام
سالها از بس که خوش بین بوده ام...
هر کلاغی را کبوتر دیده ام
وزن احساس شما را بارها...
با ترازوی خودم سنجیده ام
بی خیال سردی آغوشها...
من به آغوش خودم چسبیده ام
من شما را بارها و بارها...
لا به لای هر دعا بخشیده ام
مقصد من نا کجای قصه هاست
از تمام جاده ها پرسیده ام
میروم باواژه ها سر میکنم
دامن از خاک شما بر چیده ام
من تمام گریه هایم را شبی...:)
لا به لای واژه ها خندیده ام
-
نوشتهشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۳:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۳:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زندگیمو جووری ساختم ک هیچ بنایی نمیتونه مث اون بسازه...
-
نوشتهشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شبی غمگین،شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من گفت که تنها و غریب است
ببین با غربتش با ما چه ها کرد
تمام هستی ام بود و نداست
که در قلبم چه اشوبی به پا کرد
مدت دلتنگی:۱روز -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۳۹۹، ۴:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۳۹۹، ۴:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
یکی به دادم برسه این همه دردو کم کنه
به غم بگید یکی دو روز منو فراموشم کنه
-