شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
تک زنگ چیست؟؟؟؟
.
.
.
.
با خبر شدن دو گدا از هم -
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺁﺗﺶ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺗﻮﯼ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﯾﻪ ﻣﺎﺭ ﻫﺴﺖ …
ﻫﯿﭽﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﺑﺨﺘﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻮ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺳﺎﯾﻠﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﻫﯿﭽﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ….
ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ ﻣﺎﺭ ﺩﯾﺪﯼ ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ ﺭﻭ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻡ!
-
ﯾﺎﺭﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ :
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﯾﺪﺯ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﺎﺩﺭﻩ ﻣﺮﯾﻀﻪ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻫﻢ ﻣﻌﺘﺎﺩﻩ
داداشش زندانه
مستاجرم هستن
5 ماهه اجاره ندادن
صاب خونه جوابشون کرده
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻮﻓﺘﺪ ….
ﺍﯾﺸﺎﻻ ﺑﺮﺍﯼ عمت ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ
.
-
پسرها بعد 10 دقیقه به تفاهم میرسند که روز جمعه برای تفریح کجا برن
.
.
.
دخترها بعد 4 ساعت بحث ،تفریحشون لغو میشه چون الهه به نسترن گفت :خرس
-
این پست پاک شده!
-
لاک پشت :توی این دنیا من از همه کندترم
حلزون :پس من اینجا هویجم
اینترنت ایران :جفت تون خفه شید
-
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to Maryam Nateqi on آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
-
از خاطرات يك استاد در ايام كرونا و كلاسهاي آنلاين:
١) اين ترم كه دانشگاه رو هوا بود، ما اومديم يه گروه واتساپ زديم واسه هماهنگي كلاسهاي آنلاين با دانشجوهامون.
٢) بعد با يه شماره ديگه بعنوان دانشجو تو همون گروه خودم عضو شدم.
٣) ديروز يكي از دانشجوها يه گروه زده اسمش هم گذاشته "گروه تقلب درس.... استاد صادقي" . مارو هم با اون شماره دوم آوردن توي گروهشون.
٤) هيچي ديگه، تمام هماهنگي ها با ريز جزئيات انجام شد واسه تقلب تو امتحان، از اسكرين شات گرفته تا...
٥) جزوه رو هم تقسيم بندي كردن، صفحه ٣٢ تا ٣٧ شده واسه من!
٦) خيلي استرس دارم، من برم بشينم اون ٥ صفحه رو بخونم
٧) ادمين گروه ساعت ١٢:٤٥ زنگ زده ميگه آقاي رسولي (اسم تقلبي من)، بيا تو گروه الان همه اونجا جمع شديم.
٨) من هم آنلاين شدم، يه وضعي بودااااااااااااا، تركيب تهاجمي بسته بودن.
٩) ساعت ١٣ امتحان شروع شد، ساعت ١٣:٠٥ همه كيش و مات شدن، چون همه سوالها رو از اون ٥ صفحه خودم داده بودم!
١٠) قيامتي به پا شد تو گرووووووووووووه، ١٠ بار خودم پيام دادم كه جوابها تو صفحه ٣٢ تا ٣٧ نيست، بقيه جزوه رو نگاه كنين.
١١) هيچي ديگه ساعت ١٣:٢٠ ادمين گروه حكم حكومتي داد هر كي هر چي بلده جواب بده
١٢) ادمين گروه ميگه آقاي رسولي زنگ بزن به استاد ازش راهنمايي بگير
١٣) اصن يه وضعي بوداااااااااااا، امتحان تموم شد. اعصابا خراااااااااب. حالا قراره شنبه بريم آموزش اعتراض كنيم كه سوالا از جزوه نبوده!!
١٤) هيچي ديگه، برم مرخصي بگيرم براي شنبه كه بريم اعتراض!
-
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to mriaw on آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﯾﻪ همکلاسی داشتیم اﺳﻤﺶ ﺑﺎﻗﺮ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﻮد استاد همیشه اول ﻓﺎمیلو می گفت ﺑﻌﺪ اسمو.
وﻗﺘﯽ اوﻟﯿﻦ بار ﺻﺪاش ﮐﺮد ﮔﻔﺖ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎﻗﺮ ﺑﯿﺎد!!! با ﺣﺮﮐﺖ زﯾﮕﺰاﮐﯽ رفت ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ!! استاد گفت:چته؟
ﭘﺴر :ﺧﻮدﺗﻮن ﮔﻔﺘﯿﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎ.. ﻗﺮ ﺑﯿﺎد!! ﻫﯿﭽﯽ دﯾﮕﻪ! ﮐﻞ ﮐﻼس ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ!
-
پسره میره خواستگاری بابای دختره میگه مهریه دخترم صد بشکه بنزینه
.
.
.
.
بابای پسره میگه پسرم پاشو بریم یه دختر گازسوز پیدا کنیم -
-
اومدم خونه عمم .......
مامانم زنگ زده میگه:
یه سوال میپرسم تابلو نکن فقط با آره یا نه جواب بده باشه؟؟؟؟؟
میگم باشه.
میگه اونجا چه خبره؟؟؟؟؟؟به نظر شما بگم اره یا نه!!!!!!!؟؟؟
-
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to mriaw on آخرین ویرایش توسط انجام شده
mriaw غضنفر با حیف نون شب میرن خونه آخونده می خوابن غضنفر به حیف نون میگه صبح واسه نماز بیدارم کن صبح که حیف نون بیدارش می کنه غضنفر بجای کلاهش اشتباهی عمامه آخونده رو سرش میذاره میره دستشویی تو آینه خودشو می بینه میگه عجب حیف نون خریه گفتم منو بیدار کن حاج آقا رو بیدار کرده
-
خانمه میره بانک سهام عدالتش رو بگیره،
بانکیه میگه: بریزمش به حساب جاریتون؟
خانمه میگه: نه بریز به حساب خودم،
جاریم بمیره ایشالا،
چقدرم شانس داره تو بانکم هواشو دارن!
-
یکی دو روزه مامانم رفته مسافرت
امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم !
فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود :
نخورید ؛ مایع ظرفشویی
نخورید ؛ سمِ گلدون
نخورید ؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟
گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله
اونیکه نوشته مرگ موش ، توش گزه
اونیکه نوشته صابون ، توش شکلات!
رفیق بى کلک مادر ؟؟
-