-
@mohamd درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس -
@دختر-بهار ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ارزق فام را -
نوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mohamd
ای صبا قصه ی عشاق بر یار بگو/خبری از من دلداده به دلدار بیار -
@mohamd
ای صبا قصه ی عشاق بر یار بگو/خبری از من دلداده به دلدار بیارparisa khany رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند -
parisa khany رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند@mohamd دائما هر کر اصلی گنگ بود ناطق آنکس شد که از مادر شنود
-
parisa khany رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندنوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mohamd
دردا که بپختیم در این سوز نهانی / و آن را خبر آتش ما نیست که خام است -
@دختر-بهار در کوی نیکنامی مار گدر ندادن
گرتو نمی پسندی تغییر کن قضارا -
@دختر-بهار دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
-
@mohamd آلا یا ایها الساقی
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت استورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
-
@mohamd
دردا که بپختیم در این سوز نهانی / و آن را خبر آتش ما نیست که خام استparisa khany تو را من چشم در راهم شباهنگام
در آن دم که می گیرند در شاخ تلاجن
سایه ها رنگ سیاهی... -
@mohamd آلا یا ایها الساقی
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت استورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
اسرافیل عبدی دست و پایش ماند از رفتن به راه
زلزله افکند در جانش اله -
@mohamd آلا یا ایها الساقی
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت استورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
اسرافیل عبدی دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی -
اسرافیل عبدی دست و پایش ماند از رفتن به راه
زلزله افکند در جانش اله@دختر-بهار هر که پا از حد خود برتر نهد
سر دهد بر باد و تن بر سر نهد -
@mohamd دید کاروانی آنجا بس بزرگ
بر تف ریگ و ره صعب و سترگ -
نوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mohamd دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست/بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست
-
@mohamd دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست/بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط mohamd. انجام شدهparisa khany تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است -
parisa khany تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن استنوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mohamd
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش -
@saghi-mortazavi شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت -
نوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mohamd
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده -
نوشتهشده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mohamd
تو را گر تلخ و شیرین شود کام/هم از ساقی شناس آن را نه از جام