شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
دختره پیام داده می خوام یه دروغ کوچیک رو اعتراف کنم
منم گفتم بگو عزیزم بخاطر عشقمون میبخشمت...
گفت:خیر الله هستم ۴۱سالهسلام خیر الله هر جا هستی خیر نبینی به حق علی
-
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری..!؟؟؟
همسر او گفت: همه آنها را، بزرگشان و کوچکشان، دختر و پسر، همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
شوهر گفت : چگونه دل تو برای همه آنها جا دارد..!؟
همسر جواب داد: این خلقت خدا است که دل مادر برای همه فرزندان خود وسعت دارد.
مرد لبخندی زد و گفت: اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد....!!خدا بیامرزدش...
روشش خوب بود برای قانع کردن ولی موقعیتش كنار كارد و ساطور غلط بود -
رفتم خواستگاری:
دختره گفت ماشین دارین؟؟
گفتم اره دوتا
یکی مال خودمه
یکی مال مادرمه
که اونم بیشتر اوقات من استفاده میکنم
دختره چشاش گرد شد گفت ماشینتون چیه؟
گفتم مال خودم ریش تراش
مال مادرم لباسشویی -
شیوه آموزش الفبا از سال بعد:
آ مثل آقامون جنتلمنه جنتلمنه
ب مثل بدنو ببین جون بابا
-
یه کامیون جلوم بود پشتش نوشته بود"ببخشید پشتم به شماست"
خب تو اگه روت سمت ما بود که دو ثانیه بعد مرده بودیم.
-
می خواستم از تاکسی پیاده شم گفتم: کاری نداری؟!
خدایا چرا من لال نمی شم؟؟!! -
وقتی تصادف میکنی و میری بیمارستان :
دوستای عادی:
امیدوارم حالت زودتر خوب بشه
امیدوارم هر چه زودتر بیرون از اینجا ببینمت
داداش زود خوب شودوستای صمیمی:
بمیر دیگه زودتر از دستت خلاص شیم
پدربزرگ منم قبل از مردن اینجوری بود
قبل از مرگت وصیت کن موتورتو بدن به من -
Maryam Nateqi خیانتا اینجوری شروع میشه
-
Maryam Nateqi پ مثل پررو قرنیه مشکی
-
Reyhaneh golmohamadi تجربی دانش آموزان آلاءreplied to Mehdi Hosseinbor on آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehdi Hosseinbor در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
chichak am من هنوز جدول ضربو کامل حفظ نیسم مثلا شیش ضربدر هفتو بلد نیسم میام شیش رو ضربدر شیش میکنم بعد شیشتای دیگرو با انگشتام حساب میکنم
من برای چهار ضربدر هفت برعکسممیگم چهار ضربدر هشت میشه سی و دو،چهارتا ازش کم میکنم
-
Zeinab Siri در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
اونایی که میگن زبان انگلیسی آسونه حالا بیان جواب بدن
آسون نبود ولی با یکم تمرکز میشد تشخیص داد -
رفته بودیم خواستگاری
بابای عروس ازم پرسید کارت چیه؟
گفتم تو کار فرش و گوشی ام
گفت یعنی چی؟گفتم رو فرش میخوابم با گوشی بازی میکنم!
هیچی دیگه انداختنمون بیرون شیرنی هامونم پس ندادن نامردا !!
️
-
رفتیم آسایشگاه سالمندان که شاد شون کنیم، شروع کردیم حرکات عجیب و غریب درآوردن هیچکدوم نخندیدن
فرداش مسئولش زنگ زد تشکر کرد و گفت: خیلی روحیه گرفتن، شما که رفتید همه گفتن خدا رو شکر مثل اینا نیستیم
-
مهدیه بانو دانش آموزان آلاء دهم تجربی اخراج شدهreplied to ایلین حیدرزهی on آخرین ویرایش توسط انجام شده
ایلین حیدرزهی این حق ما نیست
-
مهشید حسن زاده بچه های تجربی راه ابریشم بچه های کنکور تجربی 1400 تجربی بچه های همخوانیreplied to ایلین حیدرزهی on آخرین ویرایش توسط انجام شده
ایلین حیدرزهی عوضش دکور برنامه کودک ما پارچه ای نیست
#خود_دلداری -
مهدیه بانو دانش آموزان آلاء دهم تجربی اخراج شدهreplied to مهشید حسن زاده on آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
So true!