بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور
-
خاطره شد رسما!!!!
-
banoo در بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور گفته است:
من یه عالم تایپ کردم :| خاطره گفتم
تو این پاسخ سریع نوشتم
همش پرید رفتوقتی تو پاسخ سریع می نویسی باید باید روی "Post quick reply" کلیک کنید.
لطفا مجدد بنویسید ( قبل از زدن دکمه ارسال، متن رو کپی کنید که پرید بتونید راحت past کنید )
-
بهترینش این بود که استقامتو پافشاریو یاد گرفتم
بدترینش هم فشار قلبی ای که تو کنکور 95 بهم اومد@dr-bernosi در بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور گفته است:
بهترینش این بود که استقامتو پافشاریو یاد گرفتم
بدترینش هم فشار قلبی ای که تو کنکور 95 بهم اومدامسالم سر چلسه قلبم گرفت :|
-
%(#ff006f)[سلام به دوستای خوب آلایی]
%(#ff0099)[خوبین؟روبه راهین؟]
خب به سلامتی کنکور ریاضی 96 هم دقایقی پیش تموم شد
بچه های تجربی هم فردا این موقع دیگه آزمونشون رو تموم کردن
روزهای پرتکاپوی کنکوری روزهای تلاش و دویدن و رفتن سمت هدف ها
روزهایی که دست خوش اتفاق های خوب و بدی بوده
این روزا خاطره هایی داشتین از موقع درس خوندن و تست زدنو و کتاب گرفتن بیرون رفتنای استراحت گرفته تا دیدن فیلم های آلا
ازتون می خوام بیاین بدترین و بهترین خاطرتون از این دوران رو بگین
شاد باشین و موفق
آرامش سهم دلاتون
%(#ffffff)[.]
دعوت می کنم از دوستای خوبمون :
بهاره فااطمه @
Vampire_Hunter sonsy banoo @Dr-Saraaa negwin @Zohre-Nowrouzi sky daughter
@Reza-Tah @Dr-Bernosi mohammadhassan _MILAD_ javad-mahdizadeh NGU Drmehdi Marjan 77 @DR-PeRshIA amirkhan11 armin313 bahare @Dr-Mah_sa Vezra
یه آلایی sogol Faeze2000 motahareh126 Masoumeh shaghayegh @parastu23 moein حسین ثار الله ARTHUR Mr_Gentleman Mmdasn
و همه ی @دانش-آموزان-آلاء
پ ن: ببینم کی استارت میزنه@m-an سلام به همه و انجمن عزیز آلاء
خاطره ی بد من و هرگز فراموش نشدنیم
اینه که
حوزه ای که کنکور برگزار میشد توش،برق نداشت و توی هوای50درجه ی اهواز کنکور دادیم و هیچکس پاسخگو نبود
مگه کنکور یه امتحان کاملا برابر بین همه نیست که ه افراد لایق تر به دانشگاه برتر شهرها برن
پس چرا یه حوزه که تقریبا 200یا300 دانش اموز داشت
باید اینطوری باشون رفتار بشه
بی عدالتیه
خودم این همه درس خوندم
اما با این شرایط که خیس خیس بودم از گرمای شدید
چه طوری بتونم بازده ی خوبی بدم
اینم خاطره بد من که روز پنجشنبه15تیر رخ داد... -
@m-an سلام به همه و انجمن عزیز آلاء
خاطره ی بد من و هرگز فراموش نشدنیم
اینه که
حوزه ای که کنکور برگزار میشد توش،برق نداشت و توی هوای50درجه ی اهواز کنکور دادیم و هیچکس پاسخگو نبود
مگه کنکور یه امتحان کاملا برابر بین همه نیست که ه افراد لایق تر به دانشگاه برتر شهرها برن
پس چرا یه حوزه که تقریبا 200یا300 دانش اموز داشت
باید اینطوری باشون رفتار بشه
بی عدالتیه
خودم این همه درس خوندم
اما با این شرایط که خیس خیس بودم از گرمای شدید
چه طوری بتونم بازده ی خوبی بدم
اینم خاطره بد من که روز پنجشنبه15تیر رخ داد...Afshin061ahw در بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور گفته است:
@m-an سلام به همه و انجمن عزیز آلاء
خاطره ی بد من و هرگز فراموش نشدنیم
اینه که
حوزه ای که کنکور برگزار میشد توش،برق نداشت و توی هوای50درجه ی اهواز کنکور دادیم و هیچکس پاسخگو نبود
مگه کنکور یه امتحان کاملا برابر بین همه نیست که ه افراد لایق تر به دانشگاه برتر شهرها برن
پس چرا یه حوزه که تقریبا 200یا300 دانش اموز داشت
باید اینطوری باشون رفتار بشه
بی عدالتیه
خودم این همه درس خوندم
اما با این شرایط که خیس خیس بودم از گرمای شدید
چه طوری بتونم بازده ی خوبی بدم
اینم خاطره بد من که روز پنجشنبه15تیر رخ داد...این بلندگوشون تو گوش من بود! بغلم در دسشویی بود! همش حواسم پرت میشد :| اسمش کنکوره دیگه
-
بهترین خاطره شاید این باشه که برای حفظ کردن برخی آثار و لغات و همچنین کد گذاری برای زیست و زمین و زبان برای اینکه یادم بمونه یه کدهایی میگذاشتم که دو حالت داشتند که اول اینکه خیلی خنده دار بودند و وقتی سرجلسه یکیش رو یادم میافتاد خنده بر لبم مینشست و باعث آرامشم میشد و دوم اینکه +18 بودند که این باعث میشد بیشتر خنده ام بگیره
مورد منکراتی شد ولی ممیزی نزنید .همین خاطره رو دارم
-
بدترین خاطره هم این بود که
اگه همایش دینی رنجبر زاده و همایش شیمی صنیعی و همایش ریاضی شامی زاده رو همایش زیست پازوکی (از اقا فاکتور گرفتم .) ففقط دو بار بیشتر میدیدم الان درصدام خیلی بیشتر میشد -
ادمین لایک میکنی من شور برم میداره
-
یکی هم من بگم...از همین امروز
دیدین یه نفر از مسئولین یه میکروفن داره از تریبون اعلام میکنه مثلا دانش آموزا چیکار کنن مراقبا چیکار کنن..اسم سمتشو نمیدونم خخخ خودتون بگیرین
امروز یه سری دخترا که اونده بودن حجاب درست حسابی که نداشتن اون یارو هم از همون بالا گفت خانوما سال بعد با مقنعه تشریف بیارین ...بسی خنده شد
طی سالی که گذشت یه چن روزی مامان منو حبس کرد...حبس که نیگم واقعا حبسا! میگفت باید درس بخونی دیگه ...غذامو میداد همون داخل اتاق میخوردم خیلی اذیت میشدم کلا نمیتونم یه جا بمونم باید در جریان باشم...اونجاش بامزه اس که وقتی غذامو میاورد تق تق در میزدن : زندانی در بند یک ! زندانی غذا حاضره
خیلی میخندیدیم
حالا یادم بیاد بازم میگم
-
کلا با این ((تر)) و ((ترین)) مشکل دارم چون خیلی وقتا نمیتونم فرق بذارم واسه همین فقط صرفاً چند موردی رو میگم که سال کنکور خیلی باهاشون برخورد داشتم.البته اونی که نوشتم و پرید خاطره ی روز کنکورم بود و خیلی هم طولانی بود الان نوشتنش از حوصله ام خارجه
+امسال با این که مدرسه نرفتم چیزی از علاقم به لوازم التحریر کم نشد بلکه بیشترم شد(وقتمم میگرفت رنگی رنگی نوشتن و اینا ) تا جایی که مامانم گفت فقط حق داری یه جامدادی داشته باشی(آخه من چند تا جامدادی متناسب با زمینه های مختلف دارم) فکر میکنم این علاقه همیشه باهام بمونه امیدوارم بعد دوران تحصیلمم بازم شور و شوقِ اینا رو داشته باشم
++یه گروه داشتیم من و دوتا دیگه از دوستام که 3تایی امسال مدرسه نرفتیم اسمشو گذاشتیم قوقولز برامون پرِ خاطره شد و خیلی با هم صمیمی شدیم واقعا درد دل میکردیم یا شادیامونو شریک میشدیم اگه کنکور نبود هرگز همچین اتفاقی رخ نمیداد بعد کنکور هم دوستم اسمشو گذاشت رها رها رها من
+++من همیشه یه آهنگای خاصی رو گوش میکردم از یه سری خواننده های خاص هیچ وقت نمیشد یه آهنگی رو همینجوری دان کنم ببینم چطوره تا این که تاپیک موسیقی کده Mmdasn به کلی منو دگرگون کرد و تجربه های جدیدی از این جنبه هم کسب کردم
++++من همیشه تو کلاسمون از همه زرنگ تر بودم و همه سوالاشون رو از من میپرسیدن (اون موقع درسم خوب بود به خدا) اما بعد عضو شدن تو انجمن دیگه منم میتونستم سوالامو از بقیه بپرسم و این خیلی خوب بود یه تجربه ی جدیدی هم بود که از همسنای خودم درس یاد بگیرم که اتفاقا جواب خیلی سوالا رو بهتر از معلما و یا کتابا میگفتن ARTHUR @Reza-Tah moein ممنونم از همشون
+++++امسال طولانی ترین سالِ زندگیم بود انگاری!!! حس میکنم خیلی بزرگ شدم تو همین یه سال و این حاصلِ مجموعه ای از حوادثِ نمیتونم یه مورد خاصشو بگم که همش ازون باشه اما الان که تموم شده میدونم که خیلی دلم واسه این دوران تنگ میشه
-
Afshin061ahw در بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور گفته است:
@m-an سلام به همه و انجمن عزیز آلاء
خاطره ی بد من و هرگز فراموش نشدنیم
اینه که
حوزه ای که کنکور برگزار میشد توش،برق نداشت و توی هوای50درجه ی اهواز کنکور دادیم و هیچکس پاسخگو نبود
مگه کنکور یه امتحان کاملا برابر بین همه نیست که ه افراد لایق تر به دانشگاه برتر شهرها برن
پس چرا یه حوزه که تقریبا 200یا300 دانش اموز داشت
باید اینطوری باشون رفتار بشه
بی عدالتیه
خودم این همه درس خوندم
اما با این شرایط که خیس خیس بودم از گرمای شدید
چه طوری بتونم بازده ی خوبی بدم
اینم خاطره بد من که روز پنجشنبه15تیر رخ داد...این بلندگوشون تو گوش من بود! بغلم در دسشویی بود! همش حواسم پرت میشد :| اسمش کنکوره دیگه
@dr-bernosi
منم جلوی در یه اتاق بودم هر 10 دقیقه میمومدن از صندلی بلند میشدم تشریف ....شون میرفتنو میومدن بعد دوباره بشینم.کولر هیچ نداشت تهویه مناسب هم نداشت.آزمونو ساعت08:09 شروع کردن.من که تا آخر دقیقه نشستم ولی خیلی از بچه ها تحمل نکردن یه ربع مونده بود تسلیم شدن و کلا آزمونو ول کردن.واقعا خاطره ی بدی شد
استرس نداشتم ولی اعصابم داغون بود.به نظر شما شکایت کنم ؟
راستی شما هم مثل من بعد از آزمون هیچ احساس خاصی نداشتین ؟ -
بهترین خاطره ام امروز بود سر جلسه کنکور
به محض اینکه سوالای تخصصی رو باز کردم دیدم یه گنجشک محترم اوریک اسید دفعی خودش رو تخلیه کرده رو پاسخنامه من و مراقب عزیز زحمت کشیدن خیلی ریلکس با دستمال کاغذی پاک کردن پاسخنامم رو
و
من به جای جواب دادن به سوالا داشتم میخندیدم
ولی کلی روحیه گرفتمو من فهمیدم که چقدد خوش شانسم
-
بهترین خاطره ام امروز بود سر جلسه کنکور
به محض اینکه سوالای تخصصی رو باز کردم دیدم یه گنجشک محترم اوریک اسید دفعی خودش رو تخلیه کرده رو پاسخنامه من و مراقب عزیز زحمت کشیدن خیلی ریلکس با دستمال کاغذی پاک کردن پاسخنامم رو
و
من به جای جواب دادن به سوالا داشتم میخندیدم
ولی کلی روحیه گرفتمو من فهمیدم که چقدد خوش شانسم
-
بهترین خاطره ام امروز بود سر جلسه کنکور
به محض اینکه سوالای تخصصی رو باز کردم دیدم یه گنجشک محترم اوریک اسید دفعی خودش رو تخلیه کرده رو پاسخنامه من و مراقب عزیز زحمت کشیدن خیلی ریلکس با دستمال کاغذی پاک کردن پاسخنامم رو
و
من به جای جواب دادن به سوالا داشتم میخندیدم
ولی کلی روحیه گرفتمو من فهمیدم که چقدد خوش شانسم
alemeh در بدترین و بهترین خاطره شما از دوران کنکور گفته است:
بهترین خاطره ام امروز بود سر جلسه کنکور
به محض اینکه سوالای تخصصی رو باز کردم دیدم یه گنجشک محترم اوریک اسید دفعی خودش رو تخلیه کرده رو پاسخنامه من و مراقب عزیز زحمت کشیدن خیلی ریلکس با دستمال کاغذی پاک کردن پاسخنامم رو
و
من به جای جواب دادن به سوالا داشتم میخندیدم
ولی کلی روحیه گرفتمو من فهمیدم که چقدد خوش شانسم
شما نمونه بارز یک ایرانی امروز هستید ... نمیدونم من اینجور فکر میکنم یا همتون همین فکر رو دارید ولی انگار تو بد زمانی بدنیا اومدیم!!!
-
مرسی ازتون دوست عزیز
-
اینو یبار گفتم
سر ازمون قلمچیتو همون هفته ای که داعش اومده بود
یکی از بچه ها ویتامین C باز کرد
سر شو انداخت پایین
یهو من داد زدم نارنجک
دیگه پوکیدیم از خنده
یه عده قصد پناه گرفتن داشتن
_MILAD_
والا دافش افتاده شهرما