-
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi
9،10 ساله بودم رفتمخیلی گریه کردم واسش خیلییییی
من نیز آرزو دارم
-
Abolfazl Mousavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi
9،10 ساله بودم رفتمخیلی گریه کردم واسش خیلییییی
من نیز آرزو دارم
ولی شانس رو ندارم
-
Abolfazl Mousavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi
9،10 ساله بودم رفتمخیلی گریه کردم واسش خیلییییی
من نیز آرزو دارم
ایشالا قسمتت بشه
سال بعد -
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
M Tg
انشالله️
پس از شنبه گزارشکار میدم هوامو داشته باشید نخوندم دمپایی زدن حلاله
بر من نیز حلاله۰
یا خدا
خدایارت
-
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi
9،10 ساله بودم رفتمخیلی گریه کردم واسش خیلییییی
من نیز آرزو دارم
ایشالا قسمتت بشه
سال بعد۹
-
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
من نیز نیت کردم حتما برم ولی نمیدونم کی قسمتم میشه
دوستم اونروز رفته بود ،اعصابم خرد شد نزدیک بود بلاکش کنم
-
Abolfazl Mousavi داداش خدا قسمت توهم میکنه
مردمو بلاک کنی برا چی
-
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi داداش خدا قسمت توهم میکنه
مردمو بلاک کنی برا چی
خب اعصابم خرد شد
من حتی یکبار زیارت نرفتم
چرا اونا برن؟؟عادلانست؟
-
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to Abolfazl Mousavi on آخرین ویرایش توسط انجام شده
Abolfazl Mousavi
خب بچه تر بودم خود آقا نخواست دلم بشکنه
همون سال اول که مرزا رو باز کردن رفتم ظهر بود اومده بودم خونه مون تو راهش داداشم اومد دنبالم بهم گفت اصلا خیلی خوشحال بودم خیلی
بابا م پول داشت اما خب به صورت چک
به دوستش زنگ زد که تعویض کنن
قبول کرد ولی ساعت 2 زنگ زد گفت نمیشه و اینطور شد که نشد و کنسل شد خورد تو ذوق مون همه مون ناراحت بودیم
من یادمه رفته بودم راه پله مون ساعت 8،9 شب گریه میکردم خیلی گریه میکردم قبل شام بابام زنگ زد به اون یکی دوستش و اینطور شد که اون مارو برد مهران و بعدش چک رو بانک برد
اونشب شام خیلی چسبید و اینطور شد که راهی کربلا شدیم -
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to Maryam Nateqi on آخرین ویرایش توسط انجام شده
Maryam Nateqi
علاوه بر این سال های بعدش درتلاش بودیم بریم نشد من نیز میزدم رادیو اربعین و گریه میکردم -
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to Abolfazl Mousavi on آخرین ویرایش توسط انجام شده
Abolfazl Mousavi
خب عوضش اونا به یه چیزایی که شما بهش رسیدی نرسیدن -
Maryam Nateqi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Abolfazl Mousavi
خب عوضش اونا به یه چیزایی که شما بهش رسیدی نرسیدنمن به چیزی نرسیدم
-
Maryam Nateqi بچه های تجربی کنکور 1402 راه ابریشمی ها-شیمی راه ابریشمی ها-فیزیک طلوعیreplied to Abolfazl Mousavi on آخرین ویرایش توسط انجام شده
Abolfazl Mousavi
مشهد رفتی؟ -