هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@dr-mahh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ermia-mirzakhani ن نرووووووووو من اومدممممم لامصب
ببخش همو موقع رفتم
-
@dr-mahh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ermia-mirzakhani ن همون وحشی شه بهتره
اصن من گربه میخامباشه حالا مشکلی نیس گربه هم داریم
چجوریشو میخوای -
گفتم به هیچ کس دل خود را نمیدهم
اما دلم برای همان هیچکس گرفت#فاضل_نظری
-
شب ایستادهاست
خیره نگاه او
بر چهارچوب پنجره من
سر تا به پای پرسش اما
اندیشناک مانده و خاموش
شاید
از هیچ سو جواب نیاید -
دیری است مانده یک جسد سرد
در خلوت کبود اتاقم
هر عضو آن ز عضو دگر دور ماندهاست
گویی که قطعه ، قطعه دیگر را
از خویش راندهاست -
تا شبی مانند شب های دگر خاموش
بی صدا از پا در آمد پیکر دیوار
حسرتی با حیرتی آمیخت -
رنگی کنار شب
بی حرف مرده است
مرغی سیاه آمده از راههای دور
میخواند از بلندای بام شب شکست
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست -
دود میخیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانهام
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان میرسد افسانهام -
دست جادویی شب
در به روی من و غم میبندد
میکنم هر چه تلاش
او به من میخندد
نقشهایی که کشیدم در روز
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرحهایی که فکندم در شب
روز پیدا شد و با پنبه زدود -
این پست پاک شده!
-
تیرگی میآید
دشت میگیرد آرام
قصه رنگی روز میرود رو به تمام
شاخهها پژمردهاست
سنگها افسردهاست
رود مینالد
جغد میخواند
غم بیاویخته با رنگ غروب. میتراود ز لبم قصه سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب -
مسافر از اتوبوس پیاده شد
«چه آسمان تمیزی»
و امتداد خیابان غربت او را برد -
اتاق خلوت پاکی است
برای فکر چه ابعاد سادهای دارد
دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم -
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
و بگو ماهی ها حوض شان بی آب است -
باد می رفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا میرفتم... -
این پست پاک شده!
-
دست از طلب ندارم تا کام من برآید...