-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رازی که برِ غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز استحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد بادحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بودحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بودحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بدین سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
حافظ -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوستواله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوستزلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوستسر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوستبس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوستگر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوستمیل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوستحافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بیآرام دوستحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندیدعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندیحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سر ارادت ما وآستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوستحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان راحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاستحافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی